ريشه‌هاي علوم وَلَوي(3) - ریشه های علوم ولوی (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ریشه های علوم ولوی (3) - نسخه متنی

سید محمدکاظم مدرسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ريشه‌هاي علوم وَلَوي(3)

کلام اسلامي-شماره 14 ، تابستان1374

پژوهشي از گروه تحقيقاتي فقه (11)

سيد محمد کاظم مدرسي

گفتيم که دانش اهل بيت عليهم‌السّلام برگرفته از منابعي است که برخي از آنها طبيعي و به گونه اي عادي بوده است. همان دانشي که رمز و راز نهضت علمي در صدر اسلام گرديد و تا هميشه تاريخ پيشگام خواهد بود.

هر يک از عالمان و دانشمندان در زمان امامان معصوم عليهم‌السّلام به فراخور ظرفيت وجودي خود از اين دانش گسترده بهره گرفته و به‌اين بهره گيري فخر و مباهات مي کردند.

در اين رابطه دو منبع از مصادر علوم ولوي را که عبارتند از:

«مکتوبات اميرالمؤمنين عليه‌السّلام» و «فهم و استنباط اهل بيت -عليهم‌السّلام- از قرآن» ياد آور شديم.

اينک بر آنيم تا به فضل پروردگار به ديگر منبع دانش ولوي پرداخته و اندکي آن را مورد کند و کاو قرار دهيم.

سنت نبوي خزانه علوم ولوي

از معتبرترين مدارک احکام نزد فريقين «سنت» است. اين اصطلاح که از ديدگاه‌انديشمندان اصولي ـ اعم از اماميه و اهل سنت ـ به معناي گفتار، کردار و تقرير رسول خداست، اگر چه اعتبار و حجّيت آن نياز به اثبات دارد ولي با توجه به نصوص قرآني(1) اثبات آن کار دشواري نيست و نياز به بحث فراوان ندارد.

هر چند قرآن، اوّلين و معتبرترين مدرک احکام شريعت است امّا شکي نيست که سنت از لحاظ کميّت، بيشترين نياز فقهي مسلمانان را در طول تاريخ جوابگو بوده است؛ زيرا تنها حدود پانصد آيه (بنابر مشهور) از قرآن به بيان احکام شرعي پرداخته و به عنوان آيات الأحکام شناخته شده است و بخش مهمّي از اين احکام در آيه هايي است که داراي اجمال و اطلاق مي باشد و نياز به تفسير و توضيح دارد و توضيح و تفسير و تبيين شرايط و خصوصيات آن احکام به جز از طريق سنّت ممکن نيست. از اين رو، سنت داراي حجمي به مراتب بيشتر از کتاب مي باشد.

پيشوايان معصوم شيعه عليهم‌السّلام با درک چنين اهميّتي، همّت بلند خود را بر اين استوار ساختند که پس از قرآن، سنّت نبوي را که همان دانشهاي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي باشد در جامعه اسلامي معرفي و استوار سازند.

آنان با بهره گيري از سنّت نبوي، بسياري از گفتار و سنن خود را مستند به‌اين گنجينه علم کرده و پيروان آيين محمّدي را بر اين شيوه سفارش کرده اند.

پيشوايان شيعه عليهم‌السّلام در هيچ شرايطي به پيروان خود اجازه تعدّي از قرآن و سنّت نبوي را نداده و در اين راستا توصيه هاي فراواني داشته اند.(2)

بهره گيري امامان معصوم عليهم‌السّلام از گنجينه دانش نبوي را مي توان از نصوصي که خود به صورت کلّي بيان کرده اند استفاده کرد.

محمّد بن حسن صفّار ـ متوفاي 290 ه. ق ـ در باب چهاردهم از جزء ششم کتاب بصائر الدرجات به جمع رواياتي از امام باقر و امام صادق عليهماالسّلام پرداخته که شاهد مدّعاي مذکور هستند.

وي، از امام باقر عليه‌السّلام مي نويسد که حضرت خطاب به جابر فرمود:

«اگر ما احکام الهي را بر اساس رأي و نظر خودمان بيان کنيم از هلاک شوندگانيم. و ليکن احکام را با استفاده از گنجينه دانش نبوي که در اختيار ماست براي شما بازگو مي کنيم».(3)

همو به گزارش داود بن ابي يزيد احول از امام صادق عليه‌السّلام مي نويسد که امام فرمود:

«اگر ما بر اساس نظريه کارشناسي خود فتوا دهيم از هلاک شوندگانيم. و ليکن نظريات ما بر پايه علوم و آثار رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم است که از يکديگر به ارث برده، همان گونه که مردم طلا و نقره خود را ذخيره سازي مي کنند».(4)

بي گمان در اين زمينه نصوص فراواني وجود دارد که محدّثان و مولّفان جوامع روايي به تناسب موضوع در کتابهاي خود ثبت کرده اند .

البتّه‌اين بدان معنا نيست که تمام ديدگاههاي پيشوايان معصوم شيعه عليهم‌السّلام تنها بر اساس نصوص و سنّت نبوي است. بلکه آنان به اقتضاي مورد در مواردي با بهره گيري از سنّت نبوي و در پاره اي از موارد با استفاده از آيه هاي قرآني و ديگر اصول استناد شريعت، احکام حوادث واقعه را براي مسلمانان تبيين مي کردند.

امامان اهل بيت -عليهم‌السّلام- و به ويژه اميرمؤمنان -عليه‌السّلام- بيش از هر کس به ارزش و اعتبار خزانه علوم نبوي آگاه بوده و در بهره گيري از اين گنجينه بي‌پايان از همگان پيش گام تر بودند.

افزون بر آن، رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نيز به اتّفاق فريقين در تعليم و تربيت اب‌الائمّه، علي بن ابي‌طالب عليه‌السّلام اهتمامي تام و خاص داشت چنان که خود اميرمؤمنان -عليه‌السّلام- اين اهتمام بي نظير رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم را به وي و پيروي خويش را از آن حضرت در خطبه قاصعه با رساترين بيان مجسّم مي سازد:

«و لقد قرن الله به صلي الله عليه و آله و سلم من لدن ان کان فطيماً اعظم ملک من ملائکته يسلک به طريق المکارم و محاسن اخلاق العالم ليله و نهاره و لقد کنت اتبعه اتباع الفصيل أثر أُمِّه يرفع لي في کلّ يوم من أخلاقه علماً و يأمرني بالاقتداء به».(5)

«من هميشه - از ابتدا تا انتها- از پيامبر اکرم صلي‌الله عليه وآله متابعت مي کردم همانند بچه شتري که هميشه دنبال مادرش هست. هر روز يک اخلاق خوب و کمالي از خود بروز مي داد و من الگو گرفته و بر آن پايه عمل مي‌کردم. مرا دستور مي داد که در آن کار خوب پيروي کنم».

مورخان شيعه و محدثان اهل سنت نوشته اند که خداوند از همان موقع که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم از شير باز داشته شد يکي از ملائکه بزرگ را که ظاهراً همان روح باشد (تنزَّل الملائکه و الرُّوح) مأمور کرده بود تا پيوسته راههاي خوب را بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ارائه دهد و پيامبر را در خطّ صحيح سير دهد و بهترين اخلاقي را که در اين عالم فرض مي شود بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم عرضه کند.

در کتاب بصائر الدرجات، به گزارش سليم بن قيس هلالي از اميرمؤمنان آمده است که حضرت فرمود:

«چنين بود که هر وقت از رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم سوال مي‌کردم پاسخم مي داد و اگر سوالهايم به آخر مي‌رسيد ايشان آغاز به سخن مي فرمود. پس هيچ آيه اي بر او در شب و روز و در فراز و نشيب و درباره دنيا و آخرت و در زمين هموار و کوه و در نور و ظلمت نازل نگرديد جز آن که قرائت آن را به من تلقين مي‌فرمود و املا مي کرد و من با دست خودم آن را مي نوشتم و تأويل و تفسير و محکم و متشابه و خاص و عام آنها را به من مي آموخت و کيفيّت نزول و اينکه کجا و درباره که نازل شده تا روز قيامت را به من تعليم مي‌داد و دعا کرد که خداي تعالي به من فهم و حفظ عطا فرمايد و همان شد که هيچ آيه اي از قرآن را فراموش نکردم».(6)

از آن زمان که پيامبر صلي‌الله عليه وآله علي -عليه‌السّلام- را در دامان تعليم و تربيت خود قرار داد، تا آخرين لحظه حيات رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم سايه وار ملازم پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بود و حتّي در آغوش او بود که روح مقدّس رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم به کنگره عرش و محفل عليين پرواز کرد.

توفيق چنين مصاحبت و ملازمتي با رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نصيب احدي از صحابه نگرديد و او آن قدر از اين مصاحبت بهره گيري کرد که به شهادت «حافظ محمد بن يوسف گنجي شافعي» -متوفاي 658- حديث «أَنا مدينة العلم و علٌّي بابها» در حقّ اميرمؤمنان -عليه‌السّلام- زياده نيست؛ چرا که مقام او نزد خدا و رسول وي و مؤمنان برتر و بالاتر است.(7)

با تتبّع در جوامع روايي فريقين به مواردي برخورد کرده که امامان اهل بيت -عليه‌السّلام- هر يک با استناد به قول و يا فعلي از رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم حکم حوادث واقعه را براي مسلمانان تبيين نموده و افزون بر آن شيوه اي روشمند را براي آيندگان در اين زمينه به يادگار گذاشته اند.

اميد است با يادآوري نمونه هايي از استنادات پيشوايان معصوم شيعه عليه‌السّلام به سنّت نبوي، بتوانيم کيفيّت استفاده عيني از سنّت را ترسيم کنيم.

1-استناد اميرمؤمنان عليه‌السّلام به کلام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در قضاوت

مردي از آشنايان اميرمومنان -در زمان حکومت آن حضرت- براي بر طرف کردن مشکل قضايي خود خدمت حضرت رسيد.

ايشان با آگاه شدن از حاجت او فرمود:

«انّ رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نهي أن يضاف الخصم إلاّ و معه خصم».(8)

2-استناد امام حسن -عليه‌السّلام- به کلام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در باب اعتکاف

ميمون بن مهران گويد:

روزي امام حسن عليه‌السّلام در مسجدي معتکف شده بود. مردي بدهکار وارد بر ايشان گرديد و درخواست کمک کرد.

حضرت فرمود: من مالي در اختيار ندارم و آنگاه -پس از گفت و شنود با او- لباس پوشيده قصد خروج از مسجد و شکستن اعتکاف را کرد.

من با تعجّب از ايشان سؤال کردم:

مگر شما فراموش کرده ايد که در حال اعتکاف به سر مي بريد؟!

ايشان فرمود: من فراموش نکردم و لکن به توسط پدرم از جدّم روايت شده ام که رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:

«من سعي في حاجة أَخيه المسلم فکأَنَّما عبدالله -عزّ و جلّ- تسعة آلاف سنة صائماً نهاره قائماً ليله».(9)

3-استناد امام حسين عليه‌السّلام به کلام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در باب طواف

به گزارش فرزندان ابوالطرماح، امام خطاب به ابوالطرماح فرمود:

«با پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم طواف مي کرديم که از آسمان باران باريد. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دستور تجديد طواف را صادر فرمود».(10)

4-استناد امام سجّاد عليه‌السّلام به کلام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در باب روزه

زهري از امام سجّاد -عليه‌السّلام- گزارش مي دهد که روزي حضرت در جواب سؤال وي پيرامون اقسام روزه فرمود:

روزه گاهي بايد با اذن و اجازه ديگري باشد مانند روزه مستحبي زنان و روزه مستحبي بندگان و روزه مستحبي مهمان؛ چرا که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:

«من نزل علي قوم فلايصوم تطوعاً الاّ باذنهم».(11)

5-استناد امام باقر عليه‌السّلام به کلام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در باب قضاي نماز و روزه

زراره گويد: از امام باقر -عليه‌السّلام- پيرامون قضاي نماز و روزه زن حايض سؤال کردم.

حضرت فرمود:

بر اين زن قضاي نماز نيست ولي روزه هاي زمان حيض را بايد قضا کند.

و آن گاه فرمود:

«انّ رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم کان يأمر بذلک فاطمة -عليهاالسّلام- و کانت تأمر بذلک المؤمنات».(12)

از اين روايت، بهره گيري حضرت زهرا -عليهاالسّلام- از خزانه علوم نبوي استفاده مي شود.

6-استناد امام صادق عليه‌السّلام به کلام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در باب تقاص

فضيل بن يسار گويد:

روزي در جمع اصحاب امام صادق -عليه‌السّلام- در محضرش بودم و از همه به وي نزديکتر.

زني از من خواست تا از حضرت سؤال او را بپرسم. سوال زن اين گونه بود که: فرزندم اموال خود را در اختيار برادرم گذاشته و اکنون مرده است و برادرم اموال فرزندم را تلف کرده است. ولي در مقابل او، اموالي را نزد من به امانت سپرده است. آيا مي توانيم به مقداري که اموال فرزندم را تلف کرده است از اموال مورد امانت برداشت کنم؟

امام -عليه‌السّلام- در جواب فرمود:

نه؟

زيرا پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمودند:

«أدِّ الأمانة الي من ائتمنک ولا تخن من خانک».(13)

7-استناد امام کاظم عليه‌السّلام به کلام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در شروط نکاح

منصور بزرج گويد:

به امام کاظم -عليه‌السّلام- عرض کردم: مردي از پيروان شما با زني ازدواج کرده و سپس او را طلاق گفته و بعد از آن قصد رجوع کرده و زن مطلّقه رجوع را با دو شرط پذيرفته است که عبارتند از:

طلاق نگفتن مرد و عدم تجديد فراش.

آن مرد نيز اين دو شرط را پذيرفته است و هم اکنون قصد ازدواج مجدّد را دارد حکم آن چيست؟

امام -عليه‌السّلام- در جواب فرمود: او در پذيرش اين دو شرط کار نادرستي انجام داده و حال که‌اين دو شرط را متعهّد گشته بايد وفاي به عهد کند چراکه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:

«المؤمنون عند شروطهم».(14)

8-استناد امام رضا عليه‌السّلام به سنّت پيامبر در باب حدود

حسين بن خالد از امام رضا -عليه‌السّلام- پيرامون وطي حيوانات پرسيده و آن حضرت در جواب فرمود:

اگر حيوان از اموال فاعل است بايد آن را کشت و جسد حيوان را سوزانيد و فاعل را به بيست و پنج ضربه شلاق محکوم کرد. و اگر حيوان از اموال ديگري است؛ آن حيوان قيمت گذاري مي شود و از فاعل قيمت آن گرفته شده سپس به ترتيب مذکور هم در حيوان و هم در فاعل عمل مي شود.

و آن گاه امام رضا -عليه‌السّلام- در جواب سؤال حسين بن خالد که چرا بايد با حيوان اين گونه عمل کرد مي‌فرمود:

«حيوان گناهي ندارد و لکن پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم اين گونه عمل کردند و اين گونه نيز به مسلمانان امر فرمود تا انسانها با حيوانات آميزش نکرده و نسل خود را قطع نکنند».(15)

9-استناد امام جواد عليه‌السّلام به کلام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در باب حج

احمد بن محمّد بن ابي نصر بزنطي گويد:

از امام جواد -عليه‌السّلام- پرسيدم:

مردي از شيعيان قبل از قرباني در مني، رمي جمره کرده و سر خود را تراشيده است.

حکم آن چيست؟

حضرت در جواب فرمودند:

در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم برخي از مسلمانها در روز عيد قربان به چنين مشکلي برخورد کرده و پس از سوال از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، حضرتش در جواب فرموده است:

«لاحرج لاحرج».(16)

10- استناد امام هادي عليه‌السّلام به کلام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در باب حج

خطيب بغدادي در حوادث سال 254هجري، آنجا که شرح حالي از امام هادي -عليه‌السّلام- را متعرّض مي‌شود به نقل از محمد بن يحيي مي نويسد که:

روزي يحيي بن اکثم در مجلسي که فقيهان در حضور خليفه عباسي -واثق- حضور داشتند پرسيد:

وقتي حضرت آدم اعمال حج را انجام مي داد چه کسي سر او را تراشيد؟

فقيهان از پاسخ دادن به‌اين مسئله عاجز ماندند.

خليفه عباسي که از موقعيت علمي امام هادي خبردار بود براي حلّ اين معضله به دنبال حضرت فرستاد و اين سؤال را مطرح کرد.

حضرت ابتدا از جواب دادن عذر خواست.

امّا پس از اصرار خليفه عباسي فرمود:

«فإذا ابيت، فانَّ ابي حدثني عن جدّي عن ابيه عن جدّه، قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: «أمر جبرئيل أن ينزل بياقوته من الجنّة فهبط بها فمسح بها رأس آدم فتناثر الشعر منه، فحيث بلغ نورها صار حرماً».(17)

11-استناد امام عسکري عليه‌السّلام به سنّت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در باب مدارا کردن با دشمن

امام عسکري -عليه‌السّلام- در حديثي خطاب به پيروان خود فرمود:

مدارا کردن با دشمنان خدا از برترين صدقه براي حفظ جان خود و برادرانتان مي باشد؛ چرا که روزي عبدالله بن ابُي از دشمنان رسول‌الله صلي الله عليه و آله وسلم اجازه شرفيابي به خدمت حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم را خواست با آن که او مورد غضب شديد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم بود اجازه ورود را دريافت داشت و حضرت او را با روي باز پذيرفتند.

عاشيه -همسر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم- از علّت اين خوشرويي سؤال کرد و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در جواب فرمود:

«يا حميرا انّ شرّ الناس عند الله يوم القيامة من يکرم اتقاء شرّه».(18)

در خاتمه ياد آور مي شود که با جستجو در کتابهاي روايي فريقين، مي توان به صدها مورد از بهره‌گيري امامان اهل بيت -عليهم‌السّلام- از دانش و سنّت نبوي برخورد کرد که ما در اينجا فقط به نمونه هاي محدودي در برخي از ابواب فقه اشاره کرديم.

1. بنگريد آيه‌هاي 7/ حشر و 4،3 / نجم و5/ انعام و7 ،59 ،64/ نساء و6/ احزاب و32،31/ آل‌عمران.

البته افزون بر آيه هاي قرآني که دلالت بر اعتبار سنّت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم دارد، براهين ديگري نيز بر اين مدّعا گواهي دارند.

2. بنگريد: محمد بن حسن صفّار-، بصائر الدرجات ، ص 301، «باب في الأئمّة انّ عندهم جميع ما في الکتاب والسنّة ولا يقولون برأيهم ولم يرخصوا ذلک شيعتهم».

3. بصائر الدرجات، ص 299، روايت1.

4. بصائر الدرجات، ص 299 و 300، روايت2.

5. بصائر‌ الدرجات، ص 198، روايت3 از باب 8 در جزء چهارم.

6. اميرمؤمنان -عليه‌السّلام- فرمود: «يا رسول‌الله، با شکيبايي جسد شريفت را در لحد جاي دادم و روح مقدّست در آغوشم به بالا پرواز کرد». نهج‌البلاغه، کلام 197.

7. امام راحل وفقه سنتي، ص 20، به نقل از کفاية الطالب في مناقب اميرالمؤمنين علي بن ابي‌طالب.

8. من لا يحضره الفقيه: 3/12 و13، روايت 3236.

9. من لا يحضره الفقيه: 2/189 و190، روايت 2108.

10. کنزالعمال: 5/171، حديث 12498؛ موسوعة کلمات الحسين -عليه‌السّلام-، ص 705.

11. تهذيب الأحکام: 4/296، پاره اي از روايت 895.

12. تهذيب الأحکام: 1/160، حديث 459.

13. تهذيب الأحکام: 6/348، حديث 981.

14. الاستبصار: 3/232، روايت 4؛ تهذيب الأحکام: 7/371، روايت1503.

15. الاستبصار: 4/222 و 223، روايت 831. گفتني است اين روايت از طريق عبدالله بن سنان از امام صادق -عليه‌السّلام- و از طريق اسحاق بن عمّار ساباطي از امام کاظم -عليه‌السّلام- نيز به همين مضمون روايت گرديده است.

16. تهذيب الأحکام: 5/236، روايت 796. اين روايت با قطع نظر از سندش ... يا حمل بر نسيان مي شود همان گونه مرحوم شيخ طوسي فرموده است و يا حمل بر اضطرار و حرج.

17. تاريخ بغداد: 12/56، رقم 6440.

18. التفسير المنسوب إلي الإمام العسکري، ص 354، حديث 241.

/ 1