اسلام و منطق مناظره با مخالفين
سيد حسين هاشمي در اواخر سال 81، رهبر معظّم انقلاب در پاسخ به نامه جمعي از پژوهشگران و فضلاي حوزه علميه قم، بر يك موضوع بسيار حياتي؛ يعني ايجاد جنبش مناظره و گفتگو در مباحث اسلامي و پاسخ به شبهات و پرسشهاي ديني تأكيد فرمودند. در متن اين پاسخ آمده:«...از شما پژوهشگران و هم فكرانتان در حوزه و دانشگاه ميخواهم كه اين ايدهها را تا لحظه عملي شدن و ثمر دادن، هر چند دراز مدت، تعقيب كنيد، نه مأيوس و نه شتابزده، اما بايد اين راه را كه شكوفايي و خلاقيت است به هر قيمت پيمود. اين انقلاب بايد بماند و برنامه تاريخي و جهاني خويش را به بار نشاند و همين كه اين عزم و بيداري و خود آگاهي در نسل دوم حوزه و دانشگاه نيز بيدار شده است همين كه اين نسل از افراط و تفريط، رنج ميبرد و راه ترقي و تكامل را نه در جمود و تحجر و نه در خود باختگي و تقليد، بلكه در نشاط اجتهادي و توليد فكر علمي و ديني ميداند و ميخواهد كه شجاعت نظريهپردازي و مناظره در ضمن وفاداري به اصول و اخلاق و منطق در حوزه و دانشگاه، بيدار شود و اراده كرده است كه سؤالات و شبهات را بيپاسخ نگذارد، خود، فينفسه يك پيروزي و دستاورد است و بايد آن را گرامي داشت و آنگاه كه نخبگان ما نقطه تعادل ميان هرج و مرج و ديكتاتوري را شناسايي و تثبيت كنند، دوران جديد آغاز شده است...»اساسا اگر دين اسلام را دين صلح و گفتگو و مناظره بناميم سخني به گزاف نگفتهايم. روش حضرت علي عليهالسلام نيز در برخورد با مخالفين بر كسي پوشيده نيست. آن حضرت در اوج فتنهگري خوارج، تا زماني كه دست به سلاح نبردند، با آنان به زبان مدارا و نصيحت رفتار نمود و حتي زماني كه خوارج از نگاه آن حضرت به عنوان اهل بغي شناخته شدند، پيش از شروع به جنگ، عبد الله بن عباس را به نمايندگي از طرف خود براي مناظره و مذاكره با آنها فرستاد.1 و در نتيجه همين مناظره كه جزئيات آن در تاريخ آمده است، جمعي از خوارج از استدلال خود دست كشيده و پشيمان شدند.2 بر اساس همين روايت برخي از فقهاي شيعه بر اين عقيدهاند كه امام عادل موظف است پيش از شروع جنگ با خروج كنندگان عليه حكومت (يعني كساني كه اقدام به مبارزه مسلحانه عليه حكومت اسلامي نمودهاند)، نمايندهاي را براي پرسش از انگيزه آنان و نيز جهت رفع شبهات فكري، به سوي آنان بفرستد البته در صورتي كه اين كار موجب تجرّي آنان نشود.3ديگر امامان معصوم عليهمالسلام نيز همواره با مخالفين فكري خود مناظرههايي داشتند كه در تاريخ به تفصيل آمده است و اين مناظرات نوعا به نتيجه مثبتي منجر ميشده است.شهيد مطهري در اين باره ميگويد:«من بر خلاف بسياري از افراد، از تشكيكات و ايجاد شبهههايي كه در مسائل اسلامي ميشود با همه علاقه و اعتقادي كه به اين دين دارم به هيچ وجه ناراحت نميشوم بلكه در ته دلم خوشحال ميشوم؛ زيرا معتقدم و در عمر خودم به تجربه مشاهده كردهام كه اين آيين مقدس آسماني در هر جبهه از جبههها كه بيشتر مورد حمله و تعرض واقع شده با نيرومندي و سرفرازي و جلوه و رونق بيشتري آشكار شده است. خاصيت حقيقت همين است كه شك و تشكيك، به روشن شدن آن كمك ميكند. شك مقدمه يقين و ترديد پلكان تحقيق است... بگذاريد بگويند و بنويسند و سمينار بدهند و ايراد بگيرند تا بدون آن كه خود بخواهند وسيله روشن شدن حقايق اسلامي گردند.»4البته توجه به اين نكته ضروري است كه طرح شبهات و پرسشهاي مربوط به مسائل ديني اگر چه في نفسه مجاز است؛ ولي بايد ضوابط و قواعد مربوط به آن نيز مراعات شود. به عنوان نمونه مطرح نمودن شبهات ديني در محافل عمومي و غير تخصصي كه از ظرفيت علمي لازم برخوردار نيستند، امري غير عقلايي است.5بنابراين، ضمن تلاش براي ايجاد نهضتي سامان يافته به منظور پاسخ به پرسشها و شبهات ديني، به هيچ روي، نبايد از طرح سؤال در خصوص مباحث ديني هراس داشت؛ چرا كه اسلام با منطق مناظره و پيروي از روش جدال احسن كه مورد تأكيد قرآن كريم قرار گرفته است، در اين نهضت فرهنگي به طور قطع پيروز ميدان خواهد بود. البته ايجاد چنين نهضتي نياز به عزم جدي و تلاشي مستمر دارد كه در اين ميان مطبوعات نيز ميتوانند بستر مناسبي را براي تحقق نهضت پاسخ به شبهات ديني و فرهنگ مناظره، فراهم آورند. اميد است شجره طيبه اين نهضت فرهنگي فارغ از درگيريهاي جناحي و سياسي در سريعترين وقت ممكن به بار نشيند.1 - علامه حلي، تذكرة الفقها، مؤسسه آل البيت، قم، چاپ اول، 1414ق.، ج 9، ص 410.
2 - شيخ طوسي، المبسوط في فقه الاماميه، مكتبة المرتضويه، 1378، ج 7، ص 265.
3 - علامه حلي، پيشين: «كل من خرج علي امام عادل ثبتت امامته بالنص عندنا، و الاختيار عند العامة، وجب قتاله اجماعا، و انما يجب قتاله بعد البعث اليه و السؤال عن سبب خروجه و ايضاح ما عرض له من الشبهة و حلها و كشف الصواب الّا أن يخاف كلبهم و لا يمكنه ذلك في حقهم.»
4 - شهيد مرتضي مطهري، مجموعه آثار، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1379، ج 16، صص 62-61.
5 - در اين باره ر. ك: رواق انديشه، شماره8، سخن سردبير (با عنوان: نسل سوم انقلاب و پرسشهاي ديني)، ص 4.