به هر حال در انديشه امام، مردم نمي توانند مشروعيت دهنده حكومت الهي باشند. علت اين مسأله را صرفا بايد در رابطه خدا و انسان جستجو كرد. چرا كه خدا كمال مطلق است و انسان نيازمند هدايت مي باشد و از اين جهت انسان بايد توسط خداوند مورد هدايت قرار گيرد.امام خميني در جهت اثبات اين مسأله، حديثي را از امام رضا عليه السلام نقل نموده و در توضيح آن مي گويد:«اگر كسي بپرسد چرا خداي حكيم «اولي الامر» قرار داده و به اطاعت آنان امر كرده است، جواب داده خواهد شد كه به علل و دلايل بسيار چنين كرده است. از آن جمله، اين كه چون مردم بر طريقه مشخص و معيني نگهداشته شده، و دستور يافته اند كه از اين طريق تجاوز ننمايند و از حدود و قوانين مقرر در نگذرند، زيرا كه با اين تجاوز و تخطي دچار فساد خواهند شد، و از طرفي اين امر به تحقق نمي پيوندد و مردم بر طريقه مردم نمي روند و نمي مانند و قوانين الهي را بر پا نمي دارند مگر در صورتي كه فرد [يا قدرت] امين و پاسداري برايشان گماشته شود كه عهده دار اين امر باشد و نگذارد پا از دايره حقشان بيرون نهند، يا به حقوق ديگران تعدي كنند. زيرا اگر چنين نباشد و شخص يا قدرت بازدارنده اي گماشته نباشد، هيچ كس لذت و منفعت خويش را كه با فساد ديگران ملازمه دارد، فرو نمي گذارد و در راه تأمين لذت و نفع شخصي به ستم و تباهي ديگران مي پردازد.»11اين عبارات را مي توان در چارچوب مباني كلامي نيز جستجو كرد. چرا كه انسان در قرائت امام از دين شيعه، موجودي است كه بالفعل دچار هواي نفس است و تمام پليديها از خواسته هاي نفس ناشي مي شود. از اين رو، بايد تمامي امكانات، شرايط و تلاشها صورت بگيرد تا انسان از اين پليدي به خير مطلق رهنمون گردد. حكومت ديني، يكي از شرايطي است كه انسان مختار، خود را در اين بستر قرار مي دهد. اين هدايت و حركت انسان به سوي خدا، قسري نمي باشد بلكه كاملاً اختياري است. كلام در آنجاست كه انسان به نياز مطلق خود به خدا و نقص خود، آگاهي كامل داشته باشد. و از اين جهت مي تواند خود را در بستر اعمال حكومت ديني قرار ندهد. در اين صورت هيچ تضميني براي وصول به سعادت ابدي و الهي وجود ندارد. اگر چه ممكن است افراد، رفاه مادي و نيازهاي دنيوي خود را بخوبي تأمين كنند.امام در جهت اثبات اين مسأله با استناد به حديث مورد نظر مي گويد:«زيرا مي بينيم كه مردم ناقص اند، و نيازمند كمال اند و ناكامل اند؛ علاوه بر اين كه با هم اختلاف دارند و تمايلات گوناگون و حالات متشتت دارند. بنابراين، هرگاه كسي را كه برپا نگهدارنده نظم و قانون باشد و پاسدار آنچه پيامبر آورده بر مردم گماشته نبود، به چنان صورتي كه شرح داديم، فاسد مي شدند؛ و نظامات و قوانين و سنن و احكام اسلام دگرگون مي شد و عهدها و سوگندها دگرگون مي گشت. و اين تعبير سبب فساد همگي مردمان و بشريت به تمامي است.»12بنابراين، خداوند بايد حاكمي را براي چنين مردمي به حكومت برساند چرا كه «در حكمت خداوند حكيم روا نيست كه مردم؛ يعني آفريدگان خويش را بي رهبر و بي سرپرست رها كند؛ زيرا خدا مي داند كه به وجود چنين شخصي نياز دارند، و موجوديتشان جز به وجود وي قوام و استحكام نمي يابد»13 نكته بسيار مهم آن است كه وجود امام معصوم به هدايت تكويني نيز مي انجامد ولي در صورت غيبت امام معصوم مديريت جامعه ديني نبايد بدون سرپرست باقي بماند. علاوه بر اين اگر دين و هدف از بعثت انبيا براي خداوند اهميت اساسي داشته باشد، بايد تدابيري را بيانديشد كه اين دين از بين نرود و دچار انحطاط نگردد از اين رو، حاكمي در هر زمان نياز است كه گوهر ذاتي دين را پاك نگاه دارد.