احزاب و تشکیلات سیاسی در ایران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

احزاب و تشکیلات سیاسی در ایران - نسخه متنی

ل‍طفع‍ل‍ی‌ ل‍طی‍ف‍ی‌‌ پاکده؛ ت‍ه‍ی‍ه‌‌ ک‍ن‍ن‍ده‌: پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‍ات‌ اس‍لام‍ی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

براى كارگران خود فراهم كنند. بـنـابـر ايـن راه طـبـيـعـى مـبـارزه ايـن است كه با دامن زدن به آشوب در كشورهاى محروم جهان ، سـرمـايـه داران كشورهاى صنعتى را از اين منبع درآمد محروم سازيم . در چنين زمانى ، كارگران كشورهاى صنعتى نيز قيام خواهند كرد و جهان تحت سلطه كمونيسم در خواهد آمد!

لنـيـن در كـشـورهـاى جـهـان سـوّم بـا دو مـشـكـل مـواجـه بـود: اوّل اين كه ماركس انقلاب را از درون مجامع بزرگ كارگرى پيش بينى كرده بود، در حالى كه چـنـيـن مـجـامـعـى در كـشـورهـاى جـهـان سـوّم وجـود خـارجـى نـداشـت . بـراى حـلّ مـشكل ، لنين گفت در اين كشورها ممكن است جهش تاريخى انجام شود و جوامع جهان سوّم بدون طىّ يـك دوره ضـرورى تـاريـخـى از ديـد مـاركـس ‍ (دوران سـرمايه دارى صنعتى ) يكباره به جامعه سوسياليستى برسند.

ديـگـر آن كـه كـارگـران در جـهـان سوّم علاقه فراوانى به مذهب داشتند و به حرف كمونيستها توجّهى نمى كردند. او براى برخورد با اين مشكل ، دو راه حلّ ارائه كرد: نخست ؛ تظاهر احزاب كـمـونـيـسـت بـه مذهب ، براى جذب آنان به سوى كمونيسم . دوّم ؛ تشويق گروهى از كارگران فـريـب خـورده بـه عـنـوان پـيشتاز به شورش . كارگران مزبور مى توانند از طريق آفريدن مشكلات و اعتصابات يا دامن زدن به مشكلات موجود، سبب تسريع در سقوط هياءت حاكمه شوند.

بـا ايـن اسـتـدلال ، مـاركـسـيـسـتـهـا بـجـاى مـبـارزه بـا امـپـريـاليـسـتـهـاى غـربـى ، مـهـمـتـريـن عـامـل فـسـاد و اغتشاش در جهان سوّم شدند كه در نهايت بسود غربيها تمام شد. در هر صورت ، هـمـيـن افـكـار كـمونيستى در حدود نيم قرن ، اكثريت روشنفكران معترض را در جهان سوّم و ايران تحت تاءثير جدّى قرار داده بود.



2 - مائوئيسم :

مائو رهبر انقلاب چين ، اشكال ديگرى را در نظريه ماركس ديده بود. به نظر او تـاءكـيـد بـر كـارگـران صـنـعـتـى (پـرولتـاريـا) در كـشـورى مثل چين كاملاً خطاست ، زيرا چين يك كشور كشاورزى است نه صنعتى . بنابراين او با شورانيدن دهـقـانـان چـيـنـى عـليـه حـكـومـت مـلّى گـراى (چـيـان كـاى چـك ) انـقـلاب چـين را رهبرى كرد و در سال (1949م ـ 1339 ش ) موفّق شد در راءس دهقانانى كه از روستاهاى مختلف چين گرد آورده بـود، حـكـومـت وقـت را بـه جـزيـره فـرمز (تايوان فعلى ) فرارى دهد و خود حكومت را به دست گيرد.

مـائو مدتى پس از پيروزى انقلابش ، به روسيه پيشنهاد داد كه چين و شوروى يكى شوند! در ظـاهـر پـيـشـنـهـاد خـوبى بود و خيلى ها را در هياءت حاكمه شوروى به سوى خود جذب كرد. امّا استالين ، رهبر وقت شوروى ، پيشنهاد چينى ها را رد كرد!

استدلال استالين اين بود كه اگر با چين متحد شويم ، ناچار بايد به آراء اكثريت تن دهيم و در ايـن صـورت ، بـا توجه به اينكه جمعيت چين چند برابر جمعيت شوروى است ، آنان بدون اينكه جنگى كرده باشند، بر ما حاكم مى شوند. بدين ترتيب ، ماركسيسم كه مدّعى انترناسيوناليسم پـرولتـرى بـود، خـود تـحـت تـاءثـيـر نـاسـيـونـاليـسـم عمل كرد.

مـائو كـه از ردّ پـيـشـنـهـادش تـوسـط اسـتـاليـن دلگـيـر شـده بـود، پـيـشـنـهـاد كـرد كـه حـداقـل بخشهايى از خاك چين كه در اشغال روسهاست ، به چين بازگردانده شود. استالين ، اين بـار هـم ، مـخـالفـت كـرد. مـائو از ايـن مـسـاءله خـيـلى نـاراحـت شـد و بـه شـوروى لقـب (سوسيال امپرياليست ) داد؛ يعنى شوروى با ظاهر جامعه گرايى ، سياستهاى سلطه طلبانه را دنـبـال مـى كند. اين امر، اختلافات چين و شوروى را تشديد كرد و سبب شد كه چين با تاءكيد بـر نـظـريـه انـقـلاب دهقانى و روستايى خود، هوادارانى در ميان اقليتى از روشنفكران معترض جـهـان سـوّم واز جـمـله ايـران كـسـب كـنـد و احـزابـى وابـسـتـه بـه خـويـش را تشكيل دهد. (19)

/ 68