بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
به دست دشمنان دانا و دوستان نادان در سطح جامعه منتشر شـد و سـرانـجـام بـه شـهـادت مـظـلومـانـه مـجـتـهـد بـزرگ شـهـيـد شـيـخ فضل اللّه نورى انجاميد.عـوامـل نـفـوذى بـابـى هـا در نـهـضـت مـشـروطـيـت بـه طـور دقـيق شناخته شده نيستند. اين امر به دليـل زنـدگـى فـكـرى مـخـفـيـانـه آنـهـا در اجـتـمـاع بـوده اسـت . در عـيـن حـال ، نـفوذ به قدرى قوى بوده كه برخى از مردم و علما به مشروطه گران با چشم (بابى ها) مى نگريستند؛ گر چه همه عوامل مشروطه را نمى توان بابى دانست . (49)
2 - ملّى گراها:
ملّى گرايى و وطن پرستى ، پوشش مناسبى براى مخفى نگهداشتن چهره واقعى عـوامـل نـفـوذى بابيه و ديگر جاسوسان انگليس در كشورمان بوده است . يكى از رهبران بزرگ فكرى آنها، آقاخان كرمانى نام داشت كه به اتهام بابيگرى از ايران تبعيد شد و در قبرس با دخـتـر مـيـرزا يـحـيـى ، رهـبر بابى ها، ازدواج كرد. آقاخان كه مقدارى از زبان فارسى قديم و بـرخـى از كتب زرتشتيان را آموخته بود، به ايران باستان ، بويژه به سلسله هخامنشيان عشق فراوانى ابراز مى كرد.او نـگـران از بين رفتن آيين زردشتى در ايران بود. به خط عربى و الفباى عربى و هر آنچه كـه رنـگ عـربـى داشـت مى تاخت . با حجاب زنان مخالفت مى كرد. (50) آقاخان كرمانى خود زمان مشروطيت رانديد ويكسال پس ازترورناصرالدين شاه ، توسط محمدعلى ميرزا، وليعهد وقـت ، پـوسـت از سـرش كـنـده شـد. (51) افـكـار او بـعـدها توسط اشخاصى چون احمد كـسـروى بـه شـدّت پـيگيرى شد و در دوران حكومت پهلوى به عنوان ايدئولوژى رسمى حكومت مطرح گشت .
3 - غـربـزده هـا:
در جـريـان نـهـضـت مـشـروطيت و طى سالهاى نزديك به نهضت ، عدّه اى كه خود كـشـورهـاى غـربـى را ديـده بـودنـد و يـا وصف آن را شنيده يا خوانده بودند، چنان مجذوب غرب شـدنـد كـه يـكـسـره فـرهـنـگ خـودى را تـحـقـيـر كـردنـد. افـرادى مـانـنـد (سـيـد حـسن تقى زاده ) (52) كـه خـود را از رهـبـران نهضت مشروطه مى ناميدند، معتقد شدند كه بايد از فرق سر تا نوك پا فرنگى شد و در اين كار چنان افراط كردند كه حتى اعتراض (ادوارد براون ) (ايران شناس انگليسى ) را برانگيختند كه چرا اين مقدار از فرهنگ خود دورى مى كنيد!تقى زاده در جريان به توپ بسته شدن اولين مجلس ايران توسط سربازان محمد على شاه ، از تـرس بـه سفارت انگلستان پناهنده شد و از طريق سفارت براى مدّتى به انگلستان رفت . تـا زمـانـى كـه آبـهـا از آسـيـاب افـتـاد، جـهـت ادامـه مـاءمـوريـت بـه ايـران بـاز گـردد. دو سال بعد، زمانى كه تهران توسط مشروطه خواهان گيلانى و بختيارى فتح شد و مجلس مجدّداً افـتـتـاح گـرديـد، او بـه ايران برگشت و با كمك (حيدر خان عمو اوغلو) (53) نخستين حزب آشكار ايران را تاءسيس كرد. (54) اين حزب (دمكرات ) ناميده شد و در مجلس دوّم (پس از فتح تهران ) 28 نماينده هوادار حزب داشت .حـزب دمـكـرات بـا انگليسيها روابط صميمانه اى داشت ، دين را از سياست جدا مى دانست ، اعضاى حـزب رقـيـب خود را مستبد يا مرتجع مى ناميد و معتقد بود كه بايد مستبدان و مرتجعان را از ميان برد. ترور آيت اللّه بهبهانى از رهبران اصلى مشروطيت ، در منزلش و بر سر سجّاده نماز، به تـقى زاده نسبت داده شد. گفته شد تقى زاده از حيدر خان عمو اوغلو خواست كه آية اللّه بهبهانى را بـه شـهـادت بـرساند.مسموميت آخوند خراسانى از مراجع تقليد وقت نيز به عمو اوغلو نسبت داده شده است . (55) حـزب دمـكـرات اعـضـاى خـود را افـراد فـعـّال ، صـاحب عقيده ، با ايمان ، حرف زن ، چيز نويس ، مـنـتـقـد،تـــنـــد زبان و هوادار فقرا و رنجبران معرفى مى كرد ولى حزب رقيب (اجتماعيون سـوسـيـاليـسـتـها)آنها را تندرو و گاهى بى ايمان و كافر مى ناميد. به طور كلى حزب دمكرات مورد هجوم علما وگـروه انـبـوهـى از مردم قرار داشت . برخى از رهبران اين گروه ، بـعـدهـا حـزب كـمـونـيـسـت ايـران وحـزب تـوده ايـران را تشكيل دادند. (56) رقـيـب حـزب دمكرات ، حزب اجتماعيون بود. سيد عبداللّه بهبهانى ، سيد محمد طباطبائى (دو رهبر بـزرگ روحـانـى نـهـضـت مشروطه ) على اكبر دهخدا، ناصر الملك (نايب السلطنه )، ستارخان و باقرخان از رهبران مشروطيت در تبريز و بسيارى از سران كشور در اين حزب عضو بودند. اين حزب به روش ملايم و تدريجى معتقد بود و در مجلس دوّم 36 نماينده داشت . در ميان اعضاى اين حزب ، مذهبى ، غير مذهبى ، ملّى گرا و غربزده