بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
(حـمـيـد اشـرف ) كـه او نـيـز از رهـبـران اوليـه و از بنيانگذاران سازمان محسوب مى شود، در سـال 1325 مـتـولد شـد. در دوره دبـيـرسـتـان ، مـرتـدّ و كـمـونـيـسـت شـد. در سـال 1349 تـحـصـيلات خود را در رشته مكانيك دانشگاه تهران نا تمام گذاشت و در چند مبارزه مـسـلّحـانـه شـركـت كرد. (92) او نسبت به انتقاد حساسيّت داشت و با دست خود چند نفر از اعـضـاى سـازمـانـش را بـه دليل انتقاد كشت . (93) حميد اشرف در تير 1355 در جريان درگيرى مسلّحانه با پليس ، به همراه چند تن از دوستانش ، به هلاكت رسيد. (94) (مـسـعـود احـمـد زاده هـروى ) يـكـى ديـگـر از رهـبـران اوليـه و بنيانگذاران سازمان بود. او در سـال 1344 از مـشـهـد براى ادامه تحصيلات به تهران آمد و در رشته رياضى دانشگاه تهران مـشـغـول تـحـصـيـل شـد. در سـال 1346 مـرتـدّ و كـمـونـيـسـت شـد و در اواخـر هـمـان سـال ، بـه هـمـراه امـيـر پرويز پويان ، عباس مفتاحى و چند تن ديگر يك گروه مخفى به وجود آورد و در سـال 1350 بـا كـمـك جـزنـى و دوسـتـانـش ، سـچـفـخـا را بـنيان گذاشتند. او در همان سال دستگير و تير باران شد. (95)
2 - رهبران :
رهبران اصلى سازمان در واقع همان بنيانگذاران سازمان بودند. اين سازمان پس از مرگ بنيانگذاران به دست افرادى چون مصطفى مدنى ، انو شيروان لطفى ، فرخ نگهدار، رقيه دانشگرى ، على محمد فرخنده ، اصغر يزدى ، اشرف دهقان ، حماد شيبانى ، كشتگر و ... اداره مى شـد. كـشـتـگـر هـم اكـنـون نـيـز در خـارج از كـشـور گـاه و بـيـگـاه بـه فـعـاليـتـهـاى تـبليغى اشتغال دارد. (96)
3 - اعـضـا:
در يـكـى از اسـنـاد درون گـروهـى سچفخا، به نظرات مردم پيرامون اعضاى سازمان اينگونه اشاره شده است :( فـدائيـهـا فـردگـرا هـسـتـنـد مـغـرورند و از خود راضى . انتقاد پذير نيستند و احترامى براى سخنان ديگران قائل نيستند و اصولاً اخلاق انقلابى [ندارند] و با توده نيستند كتابى هستند به مـسـئله مـلى بـهـا نـمـى دهـنـد اعلاميه گروههاى ديگر را پاره مى كنند (شواهد عينى ) نداشتن نظم انـقـلابى در ميتينگ ها و راهپيمايى ها، ... خلاصه اين نمونه اى از قضاوت مردم است . اما برداشت مـا: عـده اى غـيـر مـسـؤ ول هـوادار، هـميشه خود را يك وجب و نيم بالاتر از مردم مى دانند و در واقع بـراى آن فـعـاليـت مـى كـنند كه مردم بگويند چريك هستند و خود را قهرمان مى دانند و حتى همان انـحـصـار طـلبـى را نـسـبت به ديگر هواداران دارند. چه رسد به خلق . اگر مردمى نيستند علت نداشتن انضباط حزبى [است ] (97)
4 - انـشـعـابـهـا:
سـازمـان در طـول مـدت كـوتـاه زنـدگـى خـود، انـشـعـابـهـاى مـتـعـدّدى را تـحـمـّل كرده است . مهمترين اين انشعابها در سال 1355، به رهبرى (تورج حيدرى بيگ وند) صورت پذيرفت .اعتراض آنها به مشى مسلّحانه سازمان و حاكميّت مائوئيسم (98) بر آن بود.انـشـعـابـى هـا كـه در ابـتـدا خـود را (گـروه مـنـشعب از سازمان چريكهاى فدايى خلق ) و سپس (گـروه مـنـشـعـب وابـسـتـه به حزب توده ) مى ناميدند، بعد از انقلاب ، در خرداد 1359، تحت عـنـوان اكـثـريـت بـه طـور رسمى از سازمان جدا شدند. (99) آنها خود را به سياستهاى حـزب تـوده نـزديـك كـردنـد و بـراى ظـاهـر سـازى ، بـخـشـى از سـلاحـهـاى خـود را تـحويل ارگانهاى انتظامى دادند و در حالى كه تشكيلات مخفى و نيز بخش ديگرى از سلاحهاى خود را حفظ كرده بودند، مدعى پيروى از خط امام و شركت در جنگ عليه صدام شدند. اين انشعاب در اوايـل سـال 1362 بـا اصـل خـود پـيـونـد خورد و بار ديگر سچفخا اتحاد خود را باز يافت . (100) گـفـتـه مـى شـود سـنـاريـوى انـشـعاب مزبور توسط اربابان روسى سچفخا نوشته شده بود. (101) گروهك (راه كارگر) از ديگر انشعابهاى سچفخا مى باشد. اين انشعاب به رهبرى (مرتضى يـزدى ) در آبـان 1358 صـورت گـرفـت . علت انشعاب انتقاد به مشى چريكى و نحوه حاكميت سازمان بود. (102) گروهك (اشرف دهقان ) نيز توسط زنى به نام (اشرف دهقانى تبريزى ) بر اثر انشعاب از سچفخا به وجود آمد.اين انشعاب در ارديبهشت 1358 صورت پذيرفت . انتقاد آنها به سچفخا ايـن بود كه در مبارزه مسلّحانه با نظام جمهورى اسلامى ، جديّت كافى ندارد. فعاليت عمده اين گـروهـك در كـردسـتـان صـورت پـذيـرفـت .كـار عـمـده آنـان در داخـل و خـارج از كـردسـتـان ، سـرقـت بـانـكـهـا و ادارات و تـرور افـراد و شخصيتهاى اسلامى و پـاسـداران بـوده اسـت و در بـيـشـتـر شـهـرهـاى كـردسـتـان ، دفـتـر و مـقـر