سـران حـزب دمـكـرات از ابـتـداى تاءسيس به شرق (شوروى سابق ) وابـسـتـه بـودنـد. بـعـد از پـيروزى انقلاب اسلامى نوكرى و مزدورى غرب را نيز پذيرفتند. وابستگى به عراق هم كه جاى خود دارد.
3 - جدايى طلبى :
حزب دمكرات ، گر چه ادعاى مبارزه براى كسب (خود مختارى ) مى كرد، ليكن در واقـع جدايى از ايران را مى طلبيد. برنامه حزب دمكرات كه به تصويب كنگره چهارم حزب در سـال 1358 رسـيـد خواهان اين است كه سرزمين خود مختار كردستان به لحاظ قانونگذارى ، مـجـريـه و مـسـائل انـتـظـامـى خـود مـخـتـار عـمـل كـنـد. ايـن امـر در واقـع بـه مـعـنـى استقلال است . (158)
سازمان منافقين
( مـن نـجـف كه بودم ، يك نفر از همين افراد [منافق ] آمد... بيست و چهار روز، مدتى بود پيش من ، هـر روز مـى آمـد آنـجـا. روزى شـايـد دو سـاعـت آمد، صحبت كرد، از نهج البلاغه ، از قرآن ، همه حـرفـهـايـش را زد، مـن يـك قـدرى بـه نظرم آمد كه اين وسيله است ، نهج البلاغه و قرآن وسيله بـراى مـطلب ديگرى است ... من هم يك طلبه هستم ؛ من اين قدر نهج البلاغه خوان و قرآن و اينها نبودم كه ايشان بود !... ده بيست روز من گوش كردم به حرفهاى او، جوابى بهش ندادم ، همه اش گوش كردم ، و آمده بـود تـاءيـيد بگيرد از من . من هم گوش كردم و يك كلمه هم جواب ندادم . ... اينها كه اين قدر از قـرآن و نهج البلاغه زياد حرف مى زنند و بعد خلاف قرآن را يك جور ديگرى غير از آنچه كه هست كه بايد، معنا مى كنند... .ايـن بـعـثـيـهـاى عـراق هـمـيـن فـقـرات نـهـج البـلاغـه را كـه امـثـال ايـنـهـا اسـتـشـهـاد مـى كنند، آنها هم در چيزها ... در پلاكاردها مى نويسند و منتشر مى كنند . ) (159) (امام خمينى ) سـازمـان مـنـافـقـيـن ، مـوسـوم بـه (سـازمـان مـجاهدين خلق ايران ) منافق ترين ، رسواترين و جـنـايـتـكارترين حزبى است كه تا كنون به وجود آمده است . اين سازمان را در پاسخ به چهار سؤ ال چه زمانى ؟ چه كسانى ؟ چگونه ؟ و چرا؟ بررسى مى كنيم .
چه زمانى ؟
1 - تـولّد:
قـيـام پـانـزده خرداد با اهداى هزاران شهيد به درگاه خداى بزرگ انجام شده و شاه مغرور از پيروزى ظاهرى و موقّت خود بر سختگيرى و تشديد جو اختناق افزوده بود. امام خمينى نيز ابتدا به تركيه سپس به نجف تبعيد شده بودند.گـروهـى از جـوانـان كه از نظر سياسى در جبهه ملى و از نظر دينى در محضر مهدى بازرگان [رهـبـر نـهـضـت آزادى ] تـربـيـت شده بودند، با احساس نااميدى از فعّاليتهاى جبهه ملّى و نهضت آزادى كه به شكل مسالمت آميز انجام مى شد، تصميم گرفتند تا با بررسى ضعفهاى گذشته ، راه [بـه اصـطـلاح ] عـلمـى تـر مـبـارزه را پيدا كنند. آنها براى يافتن چنين راهى ، بدون آنكه اطـلاعـات و شـنـاخـت صـحيحى از اسلام پيدا كرده باشند به سراغ كتابهاى ماركسيستى رفتند. نـخـسـتـيـن جـلسـه هـا كـه به شكل نامنظم انجام مى پذيرفت از شهريور 1344 شروع شد و دو سال بعد اندكى نظم تشكيلاتى به خود گرفت . (160) آنـچـه خـوانـديـد ادّعـاى رسـمـى و مـورد قـبـول منافقين نيز هست ، ولى ارتباط بنيان گذاران اين سـازمـان قـبـل از تـاءسيس آن با (دلفانى ) كه يكى از افسران وابسته به حزب توده بود، احـتـمال دخالت آن حزب را در تاءسيس اوليّه اين سازمان نفاق به طور جدّى مطرح مى كند و به طور قطع در اين زمينه اسرار پنهانى فراوان است .
2 - رشـد:
آهنگ رشد سازمان منافقين بسيار كند و آهسته بوده است . علّت اين امر بيشتر به ماهيّت منافقانه سازمان و شيوه مبارزه آن كه مسلّحانه بود برمى گردد. مبانى ماركسيستى ايدئولوژى سـمـخـا(سـازمـان منافقين خلق ايران ) در سالهاى اوليّه تاءسيس براى بسيارى از مردم مذهبى و حتى برخى از علماى دينى ـ جز امام خمينى (ره ) كه از همان ابتدا ماهيت منافقين را شناخته بودند ـ روشـن نـبـود و آنـهـا بـا حـسـن ظـنّ افـراطى به اين تشكيلات مى نگريستند. اين حسن ظنّ تا زمان پـيـروزى انـقـلاب اسـلامـى و نشر آثار عقيدتى و عملكرد سياسى سمخا برقرار بود و كم كم سير معكوسى پيدا كرد.سـمـخـا پـس از پـيـروزى انقلاب اسلامى ، با اغتنام فرصت از آزاديهاى به دست آمده ، به عوام فريبى