گزارشي از همايش روشهاي پژوهش در تاريخ پديدههاي تاريخي و محدوديتهاي تبييني
سيد محمد تقي موحدي ابطحي همايش تخصصي «روشهاي پژوهش در تاريخ» به همت گروه تاريخ پژوهشكده حوزه و دانشگاه در پايان سال 81 در سالن قدس (مصلي) قم برگزار شد. در اين همايش كه با استقبال اساتيد، دبيران، دانشجويان و پژوهشگران تاريخ روبرو شد، پس از تلاوت آياتي چند از كلام الله مجيد، جناب حجت الاسلام رسول جعفريان، مدير گروه تاريخ پژوهشكده حوزه و دانشگاه و رئيس كتابخانه تخصصي تاريخ اسلام، ضمن خير مقدم به حضار در همايش، در باب ضرورت بررسي روشهاي پژوهش در تاريخ مطالبي را بيان داشتند. در اين همايش يك روزه آقايان دكتر غلامحسين زرگري نژاد(مدير گروه تاريخ دانشگاه تهران)، عطاالله حسني(مدير گروه تاريخ دانشگاه شهيد بهشتي)، عبدالرسول خير انديش(مدير گروه تاريخ دانشگاه شيراز)، حجت الاسلام رسول جعفريان (مدير گروه تاريخ پژوهشكده حوزه و دانشگاه و مدير كتابخانه تخصصي تاريخ اسلام و ايران)، دكتر منصور صفت گل(عضو هيئت علمي گروه تاريخ دانشگاه تهران)، دكتر اقتداري(استاد تاريخ)، دكتر شفيعي كدكني (عضو هيئت علمي دانشگاه تهران)، جناب آقاي ايرج افشار(محقق و نويسنده تاريخ)، جناب آقاي همايون صنعتي (محقق و نويسنده تاريخ) و جمعي ديگر از استادان و محققان تاريخ شركت داشتند و درباره روش تحقيق در تاريخ به تبادل نظر پرداختند.در اين همايش علمي كه اولين همايش علمي ـ تخصصي در موضوع خود محسوب ميشود، يازده مقاله به شرح زير ارايه گرديد:1. كاربرد زمان در پژوهشهاي تاريخي/ منصور داداش نژاد؛2. كاربرد فقه اللغة در تحقيقات تاريخي/ دكتر عبد الرسول خير انديش؛3. روش پژوهشي قاضي عبد الجبار/ محمد رضا هدايت پناه؛4. روش پژوهش در تقويم نجومي كهن ايراني با تأكيد بر شهر نيريز/همايون صنعتي زاده؛5. ملاحظاتي پيرامون روش تحقيق ويلم فلور/ حسن زنديه؛6. روش علامه عسگري در پژوهشهاي تاريخي/ رمضان محمدي؛7. نقش منابع سنگنوشته و نسخ خطي در پژوهشهاي تاريخي/ استاد ايرج افشار؛8. توجه به نامها در پژوهشهاي تاريخي/ مصطفي صادقي؛9. روش پژوهشي سيد مرتضي / حسين حسينيان مقدم؛10. بينش و روش در تحقيقات صفوي معاصر/ دكتر منصور صفت گل؛11. روش آماري بولت / محمد حاجي تقي.در پايان همايش نيز ميزگردي با عنوان «سنت پژوهش و نقد اخبار در متون تاريخي» برگزار شد و در آن آقايان غلامحسين زرگري نژاد، عبدالرسول خير انديش، حجت الاسلام رسول جعفريان و حسن زنديه به گفتگو پرداختند.با توجه به نكات مطرح شده در همايش، خلاصهاي از مقالات ارائه شده را در اين بخش ملاحظه ميكنيد.«پگاه»حجت الاسلام حسين حسينيان مقدم، از اعضاي گروه تاريخ پژوهشكده حوزه و دانشگاه، در مقاله خود با عنوان «متشابهات تاريخي در انديشه سيد مرتضي» به اين نكته مهم در تاريخنگاري اشاره كرد كه سيد مرتضي جهت دفاع از عقايد تشيع و مقابله با متكلمان معتزلي و زيدي، به پژوهش در تاريخ كشانده شد و همين رويكرد جهت دار به تاريخ، موجب گرديد كه سيد مرتضي با ديد تاريخي صرف به روايات تاريخي نگاه نكرده، بيشتر در پي نقد يا تبيين يك نظريه كلامي، به پژوهشهاي تاريخي بپردازد. نتيجه اين نگرش خاص به تاريخ آن بود كه سيد مرتضي تا جايي كه بر اصول فكري و مفروضات كلامياش خدشهاي وارد نميگرديد، هر احتمال قوي يا ضعيف تاريخي را سزاوار گفتن ميدانست و بر همين مبنا در مورد تعارض برخي گزارشهاي تاريخي با اصول كلامي، اتخاذ موضع ميكرد. سيد مرتضي اين واقعيت را به خوبي دريافته بود كه به طور قطع، حوادثي در گذشته رخ داده است كه نميتوان به دليل حفظ چهارچوبههاي فكري، از آنها چشم پوشيد. مطابق نظريه «متشابهات تاريخي» سيد مرتضي، هرگز نبايد براي دستيابي به واقعيتهاي گذشته، به ظاهر گزارشهاي ساكت و خاموش و رفتارهاي ظاهري گذشتگان تكيه كرد؛ چرا كه:1. مورخ در حوزه فعاليتي خود با انسان سر و كار داشته و سعي دارد رفتارهاي او را تبيين كند؛2. رفتار انسان برخاسته از نيت و انگيزه اوست؛3. نيت و انگيزه آدمي از امور باطني است و شناخت آن با مشكلات بسياري روبرو ميباشد؛4. امكان ارتباط مورخ با شرايط اجتماعي و سياسي و انسانهايي كه در تاريخ از آنها ياد ميشود، وجود ندارد.بر همين اساس تبيين دقيق پديدههاي تاريخي، كاري است كه با محدوديتهاي روششناسي بسياري روبروست. سيد مرتضي با علم به وجود چنين مشكلات روششناسي، اين عقيده را ابزار كرد كه نميتوان به گزارشهاي تاريخياي كه معاني متعددي را بر ميتابند، اعتنا كرد. وي در تبيين گزارشهاي تاريخي، شيوه محكم و متشابه را در بررسيهاي تاريخي مطرح كرد كه گزارشهاي تاريخي، مانند آيات قرآن مشتمل بر متشابهات است كه بايد آنها را بدون توجه به ظاهرشان و به گونهاي كه با عقل مطابقت داشته باشد، تفسير و تحليل كرد.در ادامه اين مقاله به اين سؤالات پاسخ داده شد كه «معيار محكم يا متشابه بودن يك گزاره تاريخي چيست؟»، «راههاي تمايز متشابه از محكم چيست؟» و «با چه تعريفي از عقل، به تفسير و توجيه گزارشهاي تاريخي بايد پرداخت؟» آقاي حسينيان مقدم پس از اين با ذكر چند نمونه تاريخي كه سيد مرتضي آنها را گزارشهاي تاريخي متشابه خوانده، افزود: سيد مرتضي در تحليل اين گزارشهاي تاريخي، نخست با تكيه بر اصل امامت و عصمت به عنوان پيشفرضي كه بر ادله عقلي استوارند، اين روايات را سنجيده و پس از آن سعي كرده با ارايه شواهدي، فضايي را كه حادثه در آن رخ داده، تبيين كند و با بررسي علل و دلايل وقوع آن پديده، به بازشناسي حادثه بپردازد.گزارش آقاي حسينيان مقدم از نكتهسنجيهاي روششناسانه سيد مرتضي، نشان ميدهد كه مباحثي مشابه مباحث مطرح شده در روششناسي تفهمي در حوزه مطالعات علوم انساني، از دير باز مورد توجه دانشمندان اسلامي بوده است.*****مقاله «روششناسي تاريخي قاضي عبدالجبار معتزلي» از حجت الاسلام محمد رضا هدايتپناه، عضو گروه تاريخ پژوهشكده حوزه و دانشگاه، يكي ديگر از مقالات ارايه شده در اين همايش بود. در اين مقاله اشاره شده است كه چارچوب فكري و ملاك سنجش اخبار تاريخي در ديدگاه قاضي عبدالجبار را دو اصل حال و علم قهري و ضروري به امور مهم تشكيل ميدهند. قاضي نگاه خود را به قضاياي تاريخي از جزء نگري به كلنگري معطوف داشته و صحت و سقم اخبار تاريخي را در يك مجموعه مورد بررسي قرار ميدهد. عنواني كه وي براي اين تصور كلي از يك مقطع تاريخي انتخاب كرده، تعبير «حال» است كه ميتواند شخصي يا عمومي باشد. قاضي براي ترسيم «حال» يا همان تصوير كلي از يك مقطع تاريخي، دست به دامن اخباري ميشود كه در صحت و سقم آنها جاي چند و چون وجود دارد و همين كار، وي را دچار نوعي دور باطل كرده است. به عبارتي قاضي ميكوشد براي بررسي صحت خبر به «حال» و براي رسيدن به «حال» از اخبار صحيح استفاده كند. قاضي معتقد است كه اين فهم كلي از مقطعي تاريخي را ميتوان از طريق ممارست فراوان با اخبار تاريخي به دست آورد. اين فهمِ برخاسته از حال، در نزد قاضي از چنان جايگاه استواري برخوردار است كه وي آن را «عقلي» دانسته و معتقد است بايد اقوال تاريخي مخالف اين «عقل»، كنار گذاشته شود. در اينجا اين سؤال بسيار مهم مطرح خواهد شد كه عوامل تشكيل دهنده «حال» كدامند؟ نويسنده در ادامه مقاله خود به بررسي اين عوامل پرداخته، براي مثال به اين نكته اشاره ميكند كه سياست جاري حكومتها يكي از اصليترين مكانيزمهاي تأثيرگذار بر شكلگيري «حال» است؛ چرا كه حاكمان براي رسيدن به اهداف خود تمام مكانيزمهايي را كه بر فكر و انديشه و فرهنگ و سياست كلي جامعه تأثير گذارند، تحت نظر داشته و آنها را كنترل و هدايت ميكنند. يكي ديگر از موضوعات مهمي كه در بحث شناخت حال و عوامل مؤثر در آن مورد توجه قاضي بوده، آن است كه برخي از روايات تاريخي حاوي مضاميني هستند كه قرنها بعد در قالب عقايد كلامي شكل گرفته و اينگونه مباحث به هيچ وجه در ميان صحابه و تابعين مطرح نبوده است. اما قاضي هيچ پاسخي به اين سؤال كه راههاي تشخيص زمان بندي موضوعات چيست، نميدهد. اهميت اين سؤال از آن جهت است كه بدون ارايه يك راهكار منطقي، هر كسي ميتواند روايات تاريخي را به صرف ادعاي عدم تناسب با زمان بندي موضوعات مطرح در آن مقطع زماني، رد كند. يكي ديگر از قواعد روششناسانه قاضي، اصل «علم قهري و ضروري به امور مهم» است. محتواي اين اصل آن است كه علم نسبت به مهمترين و حساسترين موضوعات تاريخي صدر اسلام نبايد منحصر به فرقهاي خاص باشد. براي مثال وي تعابير رسول خدا(ص) درباره رسالت خود؛ روايات ابوبكر درباره خلافت عمر؛ يا سفارشات عمر درباره شوري و... را به دليل آنكه مورد توافق شيعه و سني است، پذيرفته و در مقابل، از آنجا كه اعلام جانشيني حضرت علي در روز غدير، مورد توافق فِرَق مختلف اسلامي نيست، در آن شك و ترديد كرده است. نويسنده مقاله مشكل قاضي را در اين زمينه استفاده از اين اصل، چنين عنوان كرده است: نگاه يك جانبهگرايانه او بيشتر به محدثان موافق اهل سنت است. مشكل ديگر اين قاعده روشي آن است كه قاضي تصور كرده لازمه مهم بودن واقعهاي، شيوع خبر آن واقعه است! در حالي كه در بسياري از موارد، مهم بودن يك واقعه، علت اصلي اختفاي خبر آن واقعه بوده است. علاوه بر اين، گذشت زمان، عدم امكانات ثبت و ضبط درست اخبار، از بين رفتن نسخههاي اصلي كتابها، دست بردن در نسخ اصلي كتاب و... از مواردي است كه ميتواند در عدم گسترش خبر يك واقعه مهم تأثير گذار باشد و جالب اينجاست كه خود قاضي به نقش اين امور آگاه بوده و در مواردي براي ابطال ادعاهاي ديگران به همين دلايل متوسل شده است. يكي ديگر از عواملي كه در شكلگيري تصويري كلي از يك مقطع تاريخي به شدت ايفاي نقش ميكند، عامل سانسور اخبار توسط سيستم حكومتي است. قاضي ضمن قبول نقش سانسور در هر دو اصل ياد شده (اصل حال و اصل امر بديهي) به اين نكته هم اشاره ميكند كه سانسور واقعهاي كه جماعت بسياري آن را ديده يا شنيدهاند، ممكن نيست. استدلال وي بر اين ادعا آن است كه «كتمان في نفسه امر سنگيني است و طبع مردم نيز به افشاي راز هموارتر است و به همين دليل است كه وقتي مردم خبري را افشا ميكنند، شادي و آسايشي در آنان ايجاد ميشود». يكي ديگر از دلايل قاضي براي كم رنگ كردن نقش سانسور در تحريف تاريخ، آن است كه «دولتها نقش مهمي در سانسور و تحريف اخبار حوادث مهم نداشتهاند. براي مثال معاويه و دولت بني اميه با اين كه دشمن اميرمؤمنان و بني هاشم بودند و قدرت را در دست داشتند، نتوانستند فضيلتي براي معاويه درست كنند يا نام او را از جمع طلقا خارج سازند يا فضيلتي را از اميرمؤمنان(ع) حذف كنند يا... . نكته ديگري هم كه قاضي در اين بحث به آن اشاره ميكند، آن است كه مخالفت حكومت با يك واقعه نه تنها نميتواند باعث سانسور آن خبر شود، بلكه موجب شهرت آن نيز ميگردد. قاضي براي اثبات اين ادعا به قضاياي پيامبران دروغين، مخالفت با عثمان، بيعت مردم كوفه با امام حسن(ع) و مخالفت معاويه با آن حضرت و... اشاره ميكند. نويسنده اين ايراد را بر قاضي وارد كرده است كه قاضي در اينجا توجه نداشته كه گاه مخالفت باعث افتخار و كسب امتياز در ميان مردم ميشود، و مثالهايي كه قاضي به آن اشاره كرده، از اين نوع است. در اين موارد حاكمان نه تنها براي سانسور اخبار انگيزه ندارند، بلكه داعي بر انتشار آن است. اما در مواردي كه انتشار خبري به ضرر اهداف حكومتي حاكمان بوده، هيچ دليلي در دست نداريم كه مخالفت ميتواند سبب انتشار آن خبر شود. به طور مثال از مواردي كه خود قاضي نيز به آن اشاره كرده، نصوص مربوط به حضرت فاطمه پس از وفات پيامبر است كه انتشار آنها كاملاً بر خلاف اهداف حكومتي است. *****مقاله ديگر با نام «علامه سيد مرتضي عسگري و نقد متون تاريخ اسلام» به قلم حجتالاسلام رمضان محمدي، يكي ديگر از اعضاي گروه تاريخ پژوهشكده حوزه و دانشگاه ايراد گرديد. علامه عسگري در تأليفات خود علاوه بر استفاده از شيوههاي محدود تحقيق، از قبيل روشهاي توصيفي تاريخي، تحليلي، مقايسهاي و تكيه بر اسناد، منابع و مراجع بررسي را با تمام شرايط، جستجو، تحقيق و كنترل كرده، سپس در پرتو قرآن و سنت صحيح، درباره آنها داوري و ارزشيابي ميكند و به نكات تازه و بديعي دست مييابد. مهمترين نكات روشي در تحقيقات علامه عسگري، عبارتند از:1. توجه به منابع كهن و جديد و پيوند آنها با يكديگر؛2. استفاده از آمار، نمودار و جدول در نوشتهها براي نشان دادن صحت و سقم و تطور اخبار و مقايسه بين نسخههاي متعدد براي به دست آوردن نحوه و مقدار تحريفات؛3. روشن ساختن منابع و مستندات نقل يك خبر در نوشتههاي متعدد كه درباره آنها ادعاي تواتر شده است؛4. استفاده از آراي دانشمندان ديگر براي قوت بخشيدن به تحليلها و نتيجهگيريهاي خويش؛5. تضعيف يك راوي و روايت از طريق ذكر روايات او و مقايسه با همان روايت كه از طرق ديگر نقل شده و استخراج تصرفات راوي در روايت؛6. تطبيق برخي حوادث نقل شده با آيات قرآن، مانند روايت عايشه درباره تاريخ نزول تيمم كه آن را با آيات قرآن مقايسه و از نظر تاريخي ردّ كرده است؛7. مشخص كردن تاريخي مجهول با كمك گرفتن از زمان وقوع حوادث ديگر؛ 8. تعيين ملاكهاي عمومي براي تشخيص جعلي بودن اخبار. براي مثال روايات مدح در باره قبايل؛ توجه به مصالح عاليه صاحبان قدرت؛ بررسي عقايد ديني راوي؛ وجود نشانههاي تعصب در گزارش؛ توجه به مباني مورخين، به طوري كه اگر مورخي، اعتقادش بر اين بود كه مباني ناقلين اخبار گذشته خللناپذير است، بايد اخبار او را بيشتر مورد دقت و بررسي قرار داد و... .9. تكيه بر تعقيب سلسله راويان تا رسيدن به زمان وقوع خبر و مصدر روايت، براي تشخيص روايات ساختگي؛10. ارزيابي سند داستانهاي تاريخي از طريق: 10ـ1. شناخت راوي و سند حديث. به اين معنا كه اصولا روايت كنندهاي وجود داشته يا نه؛ اگر وجود داشته داراي چه شخصيتي بوده و از چه كساني روايت كرده است؟10ـ2. توجه به زمان صدور و يا جعل روايت.11. تجزيه اطلاعات، ارتباط بين وقايع، استنباط و نتيجهگيري. به اين شكل كه ابتدا، شخصيتهاي موجود در متن را معرفي ميكند، سپس كيفيت ارتباط اين شخصيتها را با حادثه نقل شده و با وقايع ديگر بر ميرسد و نتيجهگيري ميكند و براي تقويت استنباط و نتيجهگيري خويش، اقوال دانشمندان ديگر را نقل ميكند. يكي از نتايجي كه از روش فوق به دست ميآيد، آن است كه فضاي سياسي، اجتماعي زمان نقل و انگيزههاي راوي از جعل يا نقل آن معلوم ميگردد.12. نشان دادن نحوه و راههاي جعل يك خبر؛13. انكار كلي يك واقعه از طريق نقل جزئيات آن و نشان دادن نادرستي آن جزئيات؛ 14. فرضيهسازي بر اساس حوادث نقل شده تاريخي و تأييد آن با بهرهگيري از آيات قرآن و احاديث معتبر ديگر. نويسنده مقاله پس از نقل هر يك از روشهاي مذكور مقاله خود با ذكر موارد تاريخي، مواضع علامه را بيان ميدارد و به شرح و تفصيل روش نامبرده ميپردازد. در پايان، نويسنده به نمونههايي اشاره كرده است كه: حساسيتهاي روشي علامه در تحقيقات تاريخي او را به حقيقتي رهنمون شده است كه برخي از بزرگان مورخين شيعه به علت عدم توجه به آن نكتهسنجيهاي روشي، در آن به خطا رفتهاند.