علم نافع نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علم نافع - نسخه متنی

سید روح الله موسوی خمینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علـم نـافـع1

اي عزيز! بدان كه اول منزل از منازل انسانيت، منزل يقظه و بيداري است. انسان تا تنبه پيدا نكند كه مسافر است و بايد به طرف مقصد حركت كند، عزم براي او حاصل نشود و داراي اراده نگردد و بايد دانست كه از موانع بزرگ اين بيداري آن است كه انسان گمان كند وقت براي سير وسيع است. طول امل و اميد حيات و رجاء سعه‏ي وقت، انسان را از اصل مقصد كه آخرت است و لزوم سير به سوي آن و لزوم اخذ رفيق و زاد طريق باز مي‏دارد و انسان را به كلي از آخرت غافل مي‏كند. خدا نكند انسان سفر دور و دراز و پرخطري در پيش داشته، وقت او تنگ باشد و عُدّه و عِدّه براي او خيلي لازم باشد و هيچ نداشته باشد و با همه‏ي اين اوصاف از ياد مقصد بيرون رود. اگر اين نسيان حاصل شد معلوم است كه انسان هيچ در فكر زاد و توشه برنيايد و لوازم سفر را تهيه نكند و ناچار وقتي سفر پيش آيد، بيچاره شود و راه به جايي نبرد.

پس اي عزيز! بدان كه يك سفر پر خطري در پيش است كه عُدّه و عِدّه‏ي آن علم و عمل نافع است و وقت سفر نيز معلوم نيست و در اين حال، اين طول امل كه از حب نفس و مكايد و شاهكارهاي شيطان است، به طوري ما را از توجه به عالم آخرت باز داشته كه فكر هيچ كاري نيفتيم و اگر موانع حركت داشته باشيم، در صدد اصلاح آن به توبه و انابه و رجوع به حق بر نياييم و هيچ در صدد جمع زاد و راحله نباشيم و ناگاه اجل موعود در رسد و ما را بي زاد و راحله ببرد. نه عمل صالحي داريم و نه علم نافعي كه مؤونه‏ي آن عالم، روي اين دو مطلب چرخ مي‏زند و ما هيچ يك را تهيه نكرده‏ايم. اعمال ما خالص و بي غل و غش نبوده، بلكه آن را با هزاران موانع قبول به جا آورده‏ايم. علمي كه تحصيل نموده‏ايم نيز علم بي حاصل بوده كه خود يا لغو و باطل است يا از موانع بزرگ راه آخرت مي‏باشد. چرا كه اگر اين علم و عمل ما نافع بود، در ما كه سال‏هاي سال است دنبال آن هستيم بايد تأثير واضحي كرده و در اخلاق ما تفاوتي حاصل شده باشد. چه شده است كه علم و عمل چهل يا پنجاه ساله‏ي ما در قلوب ما اثر ضد بخشيده و دل‏هاي ما را از سنگ خارا سخت‏تر كرده است؟ كو آن خوف و خشيتي كه لازمه‏ي علم است؟...

و بدان كه انسان به طور كلّي صاحب سه نشئه و مقام است: اول، نشئه‏ي آخرت و عالم غيب و مقام روحانيت و عقل؛ دوم، نشئه‏ي برزخ و عالم بين‏العالمين و مقام خيال؛ سوم نشئه‏ي دنيا و مقام مُلك و عالم شهادت؛ و از براي هر يك از اين‏ها كمال خاصّ و تربيت مخصوص و عملي مناسب با نشئه و مقام خود مي‏باشد و بايد دانست كه هر يك از اين مراتب ثلاثه‏ي انسانيّه كه ذكر شد به طوري به هم مرتبط است كه آثار هر يك به ديگري سرايت مي‏كند، چه در جانب كمال يا طرف نقص؛ و اين از شدت ارتباطي است كه بين مقامات است. بر اين اساس وقتي اعمال قالبيه ناقص شد و مطابق دستورات انبيا نگرديد، احتجاباتي در قلب و كدوراتي در روح حاصل مي‏شود كه مانع از ورود نور ايمان و يقين در قلب مي‏شود. پس بر طالب مسافرت آخرت و صراط مستقيم انسانيّت لازم است كه در هر يك از مراتب ثلاثه، توجه و مراقبت كامل كرده و آنها را اصلاح كند و از هيچ يك از كمالات علمي و عملي صرف نظر ننمايد.

و بدان علوم عقليه و حقايق اعتقاديه نيز اگر تنها براي فهم خود آنها و جمع مفاهيم و اصطلاحات و زرق و برق عبارات و تحويل دادن به عقول ضعيفه براي تحصيل مقامات دنيويّه تحصيل شود، بايد آنها را حُجُب غليظه و اوهام واهيه نام نهاد؛ زيرا اگر مقصد انسان در كسب علوم، وصول به حق تعالي و تخلّق به اخلاق الهي نباشد، هر يك از ادراكاتش براي او دركاتي شود و حجاب‏هاي مُظلمه‏اي گردد كه قلبش را تاريك و چشم بصيرتش را كور كند و مشمول اين آيه‏ي شريفه شود كه «مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَانَّ لَهُ معيشَة ضَنكا و نَحْشُرُهُ يومَ القِيامةِ أعمي» پس خود را در آن عالم كور بيابد. به حضرت حق اعتراض كند كه من در آن عالم بينا بودم. چرا مرا كور محشور كردي؟ جواب آيد: تو در آن عالم هم كور بودي؛ زيرا آيات ما را مشاهده نكردي و از آنها غافل گرديدي. پس ميزان در بينايي عالم آخرت، بصيرت قلب است و بدن و قواي وابسته‏ي به آن به كلّي تابع قلب هستند.

پس علماي مفاهيم و اصطلاحات و دانشمندان عبارات و كتب، گمان نكنند كه اهل علم به خدا و ملائكه و روز قيامت هستند! اگر علوم آنها نشانه و علامت است، چرا در قلوب آنها تأثير نوراني نگذاشته و بر ظلمات قلوب و مفاسد اخلاق و اعمال آنها نيز افزوده است؟ قرآن كريم ميزاني براي شناختن علما بيان فرموده است؛ آن‏جا كه مي‏فرمايد: «انّما يَخشَي اللهَ مِنْ عبادِهِ العُلماءُ». هر كس داراي خوف و خشيت از حق تعالي نباشد، از زمره‏ي علما خارج است. آيا در قلب ما از آثار خشيت چيزي است؟ اگر هست، چرا در ظاهر ما اثري از آن پيدا نيست؟ پس ميزان در علم آن است كه آيت و نشانه باشد و موجب خودبيني و خودنمايي و تكبر نشود. علم صحيح آن است كه به واسطه‏ي نورانيت و روشني‏اش در قلبْ اطمينان آورد و شكّ و ريب را از آن زايل نمايد. چه بسا انسان در تمام عمر، خوض در براهين و مقدمات آن كند و براي هر يك از معارف الهيه براهين عديده و ادلّه‏ي كثيره ذكر نمايد و در مقام جدل بر اقران تفوق كند، ولي آن علوم در قلبش هيچ تأثيري نكرده و اطميناني برايش حاصل ننموده، بلكه شك و ترديد و شبهه‏ي او را زيادتر نيز كرده باشد. پس جمع مفاهيم و ازدياد اصطلاحات هيچ فايده‏اي ندارد، بلكه قلب را به غير حق مشغول و آن را از ذات مقدس پروردگار منصرف و غافل نمايد.

پس اي عزيز، بدان كه ميزان در علم، حصول مفهومات كلّيه و اصطلاحات علميه نيست، بلكه ميزان در علوم، رفع حجاب‏ها از چشم بصيرت و فتح باب معرفة الله است. علم حقيقي آن است كه چراغ هدايت ملكوت و صراط مستقيم تقرّب حقّ و دار كرامت او باشد. هر چه جز اين است گرچه در عالم مُلك و قبل از رفع حجب طبيعت به صورت علوم ظاهر گردد و اصحاب آن پيش ارباب محاورات و مجادلات از علما و عرفا و فقها به شمار آيند، پس از رفع حجاب از چشم قلب و برداشته شدن پرده‏ي ملكوت و بيدار شدن از خواب سنگين مُلك و طبيعت، معلوم مي‏شود كه غلظت اين حجاب از تمام حجاب‏ها بيش‏تر و اين علوم رسميّه سرتاسر حجب غليظه‏ي ملكوتيه بوده كه بين هر يك تا ديگري فرسخ‏ها راه مسافت داشته و ما از آن غافل بوديم؛ «الناسُ نيامٌ فَاذا ماتُوا انْتَبهَوا؛ مردم در خواب‏اند و وقتي كه مردند بيدار شوند.» و معلوم شود كه در چه كار بوده‏ايم؛ و افتضاح و رسوايي اين‏جاست كه خودمان نيز در اشتباه هستيم و گاهي گمان مي‏كنيم كه تحصيلات ما براي خداست و از مكايد شيطان و نفس غفلت داريم.

براي صاحب فقه و عقل نيز آثار و علايمي است: يكي آن‏كه به واسطه‏ي علم در قلب انسان حزن و اندوه و انكساري به‏وجود مي‏آيد كه براي امور زائله‏ي دنيه‏ي دنيويه نيست، بلكه از خوف مرجع و ترس از قصور در وظايف عبوديّت است. اين انكسار و حزن، علاوه بر آن‏كه قلب را نوراني مي‏كند و صفا مي‏بخشد، مبدأ اصلاح نفس و منشأ قيام به وظايف عبوديّت و بندگي مي‏شود و دل انسان را به حقّ و دار كرامت او آشنا مي‏كند و موجب مي‏شود كه شخص از مناجات با حقّ‏تعالي لذت‏ها برده، شب‏ها را به بيداري بگذراند و قيام به وظيفه‏ي بندگي كند؛ چنانچه فرمايد: «قَدْ تَحَنَّكَ في بُرْنُسِهِ و قامَ اللَّيلَ في حِندِسِهِ».

و از علايم اين عالم ربّاني آن است كه با آن‏كه كاملاً قيام به عبوديّت كند، باز ترسناك باشد؛ و نور علم او را هدايت كند به اين‏كه هر چه قيام به وظايف كني، باز قاصر و مقصّري و از عهده‏ي شكر نعمت و حقيقت عبادت برنيايي؛ پس قلبش مملوّ از خشيت و خوفي شود كه حق تعالي درباره‏ي آن‏ها فرموده است: «انَّما يَخشي اللّهَ مِنْ عِبادِهِ العُلماءُ». نور علم براي صاحبش خشيت و حزن آورد و صاحب آن با آن‏كه در مقام اصلاح نفس قرار دارد، از خوف مرجع آرام نگيرد و اصلاح خود را از خدا طلب كند. چنين شخصي از اشتغال به غير حق بيمناك بوده، از اهل زمان خود گريزان است و بيم آن دارد كه مبادا چنين اموري او را از طريق الي الله و سفر به عالم آخرت بازدارند و دنيا و لذايذ آن را به او جلوه دهند. پس حقّ‏تعالي چنين شخصي را تأييد فرمايد و اركان وجودش را محكم نمايد و امان روز رستاخيز را به او عنايت فرمايد. فَياليْتَنا كُنّا مَعَهُمْ فنَفوُزَ فوزا عظيما.

پس اي عزيز! بدان انساني كه مي‏خواهد علمش الهي باشد، بايد وارد هر علمي كه شد مجاهده كند و قصد خود را خالص نمايد؛ چرا كه سرمايه‏ي نجات و سرچشمه‏ي فيوضات، نيّت خالص است. «مَنْ اخلصَ للّه أربَعينَ صباحا جَرَتْ ينابيعُ الحكمَةِ مِنْ قلبِهِ علي لِسانِهِ». اخلاص چهل روزه آثار و فوايدش اين است. پس آنان كه چهل سال يا بيش‏تر در جمع اصطلاحات و مفاهيم علمي كوشيده‏اند و خود را علامه‏ي علوم مي‏دانند و در قلب خود اثري از حكمت و در لسان خود قطره‏اي از آن نمي‏بينند، بدانند تحصيلشان با اخلاص همراه نبوده، براي شيطان و هواي نفس كوشش كرده‏اند. پس اكنون كه ديديد از اين علوم حالي برايتان حاصل نشده است، چندي براي تجربه هم كه باشد به اخلاص نيت و تصفيه‏ي قلب از كدورات و رذايل بپردازيد؛ اگر از آن اثري ديديد، بيش‏تر تعقيب كنيد؛ گرچه باب تجربه كه پيش آيد درِ اخلاص بسته مي‏شود، ولي شايد در اين بين روزنه‏اي به قلب باز شود و نور آن شما را هدايت كند.

اي عزيز! اين نكته را هم بدان كه به واسطه‏ي تصفيه‏ي نفوس، ارتباط با مبادي عاليه قوت گيرد. اين‏كه جناب ربوبي (جلّ جلاله) در كريمه‏ي مباركه‏ي «اتَّقُوا الله وَ يُعَلِّمُكُمُ اللّه» تعليم الهي را به تقوي مربوط فرموده، براي اين است كه تقوي، نفس را صفا مي‏دهد و آن را به مقام غيب مرتبط مي‏كند و تعليم الهي و القاي رحماني واقع مي‏گردد. در مقابل اگر نفس به واسطه‏ي توجه به تعمير خود و مأكل و مشرب خويش اشتغال به علوم پيدا كرد و غايت او غير الهي شد، القائاتي كه به او مي‏شود، القائات شيطاني و از قبيل جهالات مركبه‏اي است كه درد بي‏درمان نفوس و خار طريق آنهاست.

در هر صورت اي عزيز! تو در تمام عوالم برزخ و قبر و قيامت محتاج معارف حقّه‏ي الهيه و علوم حقيقيه و اخلاق حسنه و اعمال صالحه مي‏باشي. پس در هر درجه‏اي كه هستي بكوش و اخلاص خود را زياد كن و اوهام نفس و وساوس شيطان را از دل بيرون نما و يقين داشته باش كه نتيجه برايت حاصل مي‏شود و راهي به حقيقت پيدا مي‏كني و خداوند تبارك و تعالي از تو دستگيري مي‏فرمايد و خدا مي‏داند كه اگر ما با اين علوم ضايعه‏ي باطله و اين اوهام فاسده و كدورات قلبيه و اخلاق ذميمه به آن عالم منتقل شويم، چه مصيباتي در پيش داريم و اين علوم و اخلاق براي ما چه ظلمت‏ها و وحشت‏ها و آتش‏هايي فراهم مي‏نمايد!

پس اي طالبان علوم و كمالات و معارف! از خواب برخيزيد و بدانيد كه حجّت خداوند بر شما تمام است و خداي تعالي از شما بيش‏تر بازخواست فرمايد و صراط شما باريك‏تر و دقيق‏تر است. واي به حال طالب علمي كه علوم در قلب او كدورت و ظلمت آورد. پس چنانچه ما در خود مي‏بينيم كه مفاهيم ناقص و اصطلاحات بي‏حاصلي كه تحصيل نموديم ما را از طريق انسانيت و هدايت منصرف كرده، و حجاب بزرگ ما گشته‏اند، چاره‏اي نيست جز پناه بردن به ذات مقدس حق تعالي.

بارالها! ما معترف به تقصير و مقر به گناهيم. نه قدمي در راه رضاي تو برداشتيم و نه عبادتي و اطاعتي از روي اخلاص به‏جاي آورديم. تو خود با لطف عميم و رحمت واسعه با ما رفتار فرما و چنانچه در اين دنيا سَتر عيوب ما فرمودي، در آن عالم نيز بفرما كه در آن‏جا به ستر و غفران تو نيازمندتريم.



1 امام خميني(ره)، چهل حديث، مركز نشر فرهنگي رجاء، تهران، چ2، تابستان 68، صفحات 322 تا 336 با اندكي تلخيص و تصرف.

/ 1