مناظره‌اي درباره مصدق - مناظره‌ ای درباره مصدق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مناظره‌ ای درباره مصدق - نسخه متنی

روح الله حسینیان با احمد زید آبادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مناظره‌اي درباره مصدق

روح الله حسينيان با احمد زيد آبادي

انجمن اسلامي دانشگاه ابوريحان براي تجليل از دکتر مصدق به مناسبت سالگرد فوت وي مراسمي در چهاردهم اسفند برقرار کرده بود و از آقاي زيد‌آبادي دعوت کرده بودند که در اين جلسه سخنراني کند. انجمن اسلامي که باور نمي‌کرد حسينيان به دعوت آنها در اين جلسه پاسخ بگويد، غير منتظره دعوت آنان را پذيرفت و جلسه تبديل به يک مناظره گرديد.

به گزارش سايت مرکز اسناد انقلاب اسلامي، در ابتداي جلسه، مجري انجمن اسلامي ابتدا حسينيان را مورد انتقاد قرار داد و سپس زيدآبادي با جو سازي سخنان خود را آغاز کرد و گفت البته آقاي حسينيان هر چه مي‌خواهند بگويند آزادند؛ ولي من نمي‌توانم زيرا يک بار در زندان به من گفتند تو به شيخ فضل الله نوري گفته‌اي شيخ فضل الله با همه عقب افتادگي... و اين توهين است.

زيدآبادي آيت الله کاشاني را متهم به قدرت طلبي کرد و گفت اگر مي‌خواهيم نمونه‌اش را ذکر کنيم آقاي‌ها‌شمي رفسنجاني است که هميشه مي‌خواهد در موضع قدرت باشد. وي سپس فدائيان اسلام را مورد انتقاد قرار داد و گفت رهبر آنها سواد اسلامي نداشت و فقط دنبال خشونت بودند.

حسينيان با قرائت آيه فبشر عبادي الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه گفت قول حسن، قولي است که سديد باشد؛ قولوا قولاً سديدا قول مستند و محکم است. البته قول سديد هم در فضاي عادلانه اثر مي‌کند. اين فضايي که در اين جلسه يک طرفه به وجود آمده نمي‌توان بحث علمي کرد. من از آقاي زيدآبادي و مجري مي‌خواهم که اجازه دهند مصدق را در يک فضاي علمي نقد کنيم.

البته اگر اينجا ميتينگ سياسي است من هم با ادبيات سياسي مواجهه خواهم کرد. حسينيان در مورد نقد آيت الله کاشاني و فدائيان اسلام گفت:

چون موضوع مربوط نيست من وارد بحث نمي‌شوم و به موضوع بحث مصدق مي‌پردازم.

حسينيان در مورد مصدق گفت تعاريف مختلفي از وي شده يک طرف او را ناسيوناليست،‌ مبارز‌،‌ و ليبرال دمکرات مي‌خوانند و طرف مخالف وي را قدرت طلب، ‌فرصت طلب،‌ ديکتاتور و امام هم وي را غير مسلم ناميد.

حسينيان در مورد ناسيوناليست نبودن مصدق گفت:

ناسيوناليست بايد عشق و تعصب به وطن داشته باشد، چگونه فردي را که در خاطراتش مي‌نويسد «من تصميم داشتم در سوييس زندگي کنم و در خواست اقامت دائم دادم ولي چون مطابق قوانين سوييس بايد ده سال در آنجا اقامت داشته باشم و من چهار سال اقامت کرده بودم»، ميتوان ناسيوناليست ناميد؟!

حسينيان در مورد مبارز بودن مصدق گفت:

‌ يک مبارز واقعي بايد همواره با شکل‌هاي مختلف در حال مبارزه باشد مصدق هر وقت شرايط را آزاد مي‌ديد حضور پيدا مي‌کرد هرگاه اوضاع را سخت مي‌ديد به «احمد‌آباد» پناه مي‌برد و به سرپرستي املاک خود مي‌پرداخت. مصدق قبل از نخست‌وزيري پنج ماه بازداشت شد که دوبار دست به خودکشي زد. کسي که پنج ماه را نتواند تحمل کند نمي‌توان او را يک مبارز ناميد.

حسينيان در مورد غير دمکرات بودن مصدق گفت:

يک دمکرات در هر حال بايد به قانون و مجلس احترام بگذارد. مصدق قبل از نخست وزيري با لايحه اختيارات داور مخالفت کرد و آن را خلاف اصل 27 قانون اساسي که قواي مقننه قضاييه و اجراييه را منفک مي‌ دانست. وي هميشه بر روي مجلس و انتخابات آزاد شعار مي‌داد؛ ولي همينکه به قدرت رسيد مجلس سنا را منحل کرد. انتخابات مجلس هفدهم را به محض اينکه ديد طرفداران او راي نمي‌آورند نيمه کاره تعطيل کرد و اين براي اولين بار و آخرين بار در تاريخ مجلس ايران اتفاق افتاد و همين مجلس که کمي بيش از نيم نماينده داشت منحل کرد. از همه بدتر لايحه اختيارات بود که از مجلس خواست تا به دولت اجازه‌ي قانون گذاري بدهد.

مجلس به خاطر فضاي موجود با اين لايحه موافقت کرد ولي مصدق مجدداً لايحه اختيارات براي دو شش ماه ديگر را به مجلس فرستاد که آيت الله کاشاني با استناد به نطق‌هاي خود مصدق، آن را خلاف قانون اساسي و موجب ديکتاتوري دانست.

حکومت نظامي مصدق در رمضان 1331 با صدور اطلاعيه‌اي روحانيون را تهديد کرد که اگر روي منابر به جز راجع به مسائل مذهبي، سخني سياسي بگويند آنها را بازداشت خواهد کرد. در اين رابطه آيت الله شيخ محمد خياباني به دليل انتقاد دستگير و تا پايان حکومت مصدق در بازداشت بلا تکليف نگهداري شد. اينها با کجاي دمکراسي سازگار است که مصدق را دمکرات بدانيم؟

آقاي زيدآبادي گفت:

‌ مصدق يک مبارز و دمکرات بود. حتماً تحت فشار مامورين دست به خودکشي زده. مصدق انتخابات مجلس هفدهم را نيمه کاره تعطيل کرد به دليل اينکه مردم آگاه نبودند؛ لذا تحت تاثير ارباب‌ها به صندوق، راي مي‌ريختند و مصدق چاره‌اي جز تعطيل انتخابات نداشت.

زيدآبادي در اينجا مجبور شد به مردم ايران هم توهين کند و بگويد انتخابات آن وقت هم مثل الان بود شما مي‌بينيد مردم چگونه راي مي‌دهند.

زيدآبادي در مورد لايحه اختيارات گفت:

براي پيش برد ملي شدن صنعت نفت چاره‌اي جز اختيارات قانون گذاري نداشت، چون مجلس محل توطئه عليه دولت بود؛ البته من بارها در مورد تناقض دمکراسي در کشور‌هاي جهان سوم مقاله نوشته‌ام و جهان سوم نمي‌توانند قوانين دمکراسي را رعايت کنند.

حسينيان در پاسخ گفت:

در مورد خودکشي اينگونه نيست که مصدق تحت فشار بوده. دولت مراعات وي را کرد و حتي آشپز وي را به همراه وي به بيرجند فرستاد و خود مصدق در خاطراتش اعتراف مي‌کند با اينکونه مامورين با من خوش رفتاري مي‌کردند دست به خودکشي زدم.

وي در مورد لايحه اختيارات و انتخابات گفت:

‌ مصدق برخاسته از همين مجلس با همين شرايط بود. دولت‌ها‌ي پيشين هم در مورد اختيارات همين ادله‌ي ضرورت را استدلال مي‌کردند و يک مدعي دموکراسي حق ندارد در هيچ حالي قوانين دموکراسي را زير پا بگذارد.

آقاي زيد آبادي که در استدلال، خود را ناتوان ديد،‌ حسينيان را متهم به ديکتاتوري کرد و گفت من از حسينيان با آن سابقه تعجب مي‌کنم که به مصدق ايراد دمکرات نبودن مي‌گيرد.

مجري برنامه در همين حال نامه‌اي نوشت و به يکي از اعضاي انجمن اسلامي رساند. يکي از دوستان حسينيان که در کنار عضو انجمن اسلامي بود ملاحظه کرد که مجري برنامه دستور داده است بعد از سخنان زيد‌آبادي کف بزنند و از اينجا کف زدن و تشويق زيد‌آبادي آغاز شد. البته دوستان حسينيان وي را از برنامه کف زدن آگاه کردند.

زيد آبادي گفت من حرف آقاي حسينيان را نمي‌فهمم اين سخن مورد تشويق حاضرين قرار گرفت و کف ممتدي زده شد.

حسينيان خطاب به حاضرين گفت:

‌ خوشحالم که نفهميدن آقاي زيدآبادي را هم تشويق مي‌کنيد. اجازه دهيد داستان تاريخي را نقل کنم. طرفداران رضا خان در مجلس جمع شدند و مرگ بر مدرس مي‌گفتند. مدرس گفت:

‌ اگر همه عالم مرگ بر مدرس بگويند به تنهايي مي‌گويم زنده باد مدرس. حالا اگر شما يک صدا مرگ بر حسينيان بگوييد، تنهايي مي‌گويم زنده باد حسينيان و مطمئن باشيد از ميدان در نخواهم رفت و تا آخر به نقد علمي خود ادامه خواهم داد. در اينجا فردي با صداي بلند گفت:

براي شما کف مي‌زنيم و کف ممتدي شروع شد و جلسه از اين لحظه از فضاي بسته و خشک خارج شد.

زيدآبادي در مورد اينکه امام خميني، مصدق را غير مسلم خوانده گفت:

‌ مصدق يک مذهبي سکولار بوده و آقاي خميني بايد بينه اقامه کند. آيت الله العظمي صانعي فرمودند:

‌ که منظور امام مثل اين روايت هست که هر کس به مسلمانان کمک نکند مسلمان نيست و نه به معناي کافر.

حسينيان گفت:

‌ نظر آيت الله صانعي را قبول دارم، منظور امام يک مسلمان واقعي بوده. چون مصدق در مجلس پنجم شهادتين خود را گفت و در مجلس چهاردهم گفت من سگ در خانه‌ي اباعبدالله حسينم و همين در اثبات مسلم بودن وي کافي است. اما او يک مسلمان واقعي و پاي بند به شريعت نبود؛‌ زيرا روايتي از نماز يا روزه يا حج وي به ما نرسيده،‌ بلکه به عکس آن رسيده شوشتري نماينده مجلس خطاب به مصدق گفت:

در مدت تحصن در دربار حتي شما دو رکعت نماز نخوانديد. در ماه رمضان مصدق در مجلس آب خورد و سيد ضياء‌ به وي گفت ماه رمضان است تظاهر به روزه خواري نکنيد. مصدق گفت مريضم سيد ضياء‌ گفت حتي اگر مريض باشيد نبايد به روزه خواري تظاهر کنيد.

با اينکه به حج مي‌رفتند و حتي اميني در ابتداي نخست وزيري به حج رفت ولي مصدق با اينکه مستطيع بود و اهل سفر به مکه مشرف نشد. بعد از نخست وزيري وي، وقتي بهائيان بناي خشونت عليه مسلمانان را گذاشتند، آيت اله بروجردي، فلسفي را به عنوان نماينده خود نزد مصدق فرستاد تا از ظلم بهائيان به مردم جلوگيري کند. مصدق قاه قاه خنديد و گفت:

براي من تفاوتي بين مسلمانان و بهايي نيست.

زيدآبادي در پاسخ گفت:

البته ممکن است براي آقاي بروجردي بين مسلمانان و بهايي فرق وجود داشته باشد،‌ ولي براي مصدق که يک سکولار بود نمي‌توانست فرقي وجود داشته باشد و نمي‌توانست شهروندان خودش را به درجه 1 و درجه 2 تقسيم کند. در اينجا آقاي زيدآبادي مورد تشويق انجمن اسلامي قرار گرفت و کف ممتدي براي او زدند.

زيدآبادي که خود را سخت در تگنا قرار مي‌ديد مجدداً به آقاي‌ها‌شمي رفسنجاني پرداخت.

حسينيان گفت:

بد نيست براي تغيير جلسه اين داستان را نقل کنم. دزدي به منزلي رفت هر چه گشت چيزي گير نياورد ديد مشق بچه‌ها پهن است قلم برداشت و تمام مشق بچه‌ها را خط زد. حالا آقاي زيد‌آبادي وقتي چيزي براي گفتن ندارند به آقاي‌ها‌شمي مي‌پردازند، ولي موضوع مصدق است.

حسينيان يکي از عوامل شکست مصدق را اشرافيت وي خواند که هيچگاه نتوانست به مردم تکيه کند. زيدآبادي گفت:

اين از افتخارات مصدق است به قول آيت الله طالقاني، مصدق مثل موسي در يک خانواده اشرافي متولد شد، ولي از مردم حمايت کرد.

حسينيان در شرح اشرافيت مصدق گفت:

مصدق نوه‌ي فتحعلي شاه قاجار از طرف مادر بود. پدرش هدايت الله دفتري بود که منشي لشکر ناصرالدين شاه بود به همين جهت ناصرالدين شاه او را ملقب به دفتري کرد. همچنين مظفرالدين شاه شوهر خاله‌ي مصدق بود،‌ البته هيچ کدام از اين‌ها را من عيب براي مصدق نمي‌دانم،‌ ولي براي درک يک شخصيت خاستگاه اجتماعي وي بايد بحث شود البته حرف آقاي زيدآبادي درست است اگر مصدق از اشرافيت خارج مي‌ شد ولي مصدق تا پايان عمر با فرهنگ اشرافيت زيست.

وي به عنوان مثال گفت:

‌ مصدق در دور اول به عنوان نماينده اشراف اصفهان - چون دور اول انتخابات مجلس شوراي ملي طبقاتي بود - انتخاب شد. با اينکه مصدق در اصفهان زندگي نکرده بود نماينده اشرف اصفهان شد؛‌ ولي به دليل مخدوش بودن تاريخ تولد صلاحيت وي در مجلس تائيد نشد و رد شد به علت اينکه مخالفين تاريخ سنگ قبر شوهر اول نجم السلطنه مادر مصدق را عکس گرفتند و گفتند اگر بلافاصله مادر مصدق بعد از عده شوهر کرده باشد مصدق 27 سال دارد و شرط اين بود که نماينده بايد 30 سال مي‌داشت. البته مادر مصدق طبق سنت اشرافيت سه بار با سه پيرمرد هفتاد ساله ازدواج کرد. (خنده شديد حضار)

زيد‌آبادي گفت:

واقعاً مصدق يک فرد جنتلمن و بسيار مودب بود با اينکه طرفداران آيت الله کاشاني و روزنامه‌ها بارها به وي توهين کردند وي هرگز پاسخ زشتي نداد.

حسينيان گفت:

‌ اتفاقاً‌ بر عکس بود راديو و اکثر مطبوعات در اختيار مصدق بود. روزنامه‌هاي طرفدار وي بدترين توهين‌ها را نسبت به آيت الله کاشاني روا داشتند براي آيت الله کاشاني فقط يک منزل مانده بود شب‌ها يک سخنراني انتقادي از مصدق مي‌شد، ولي حزب طرفدار مصدق به رهبري داريوش فروهر تنها تريبون کاشاني را تحمل نکردند و شبانه به منزل وي حمله کردند و چند نفر را مجروح و يک نفر به نام حدادي را به قتل رساندند و تازه فرداي آن روز دادگستري مصدق آيت الله کاشاني را به اتهام اخلال در امنيت احضار کرد.

زيدآبادي گفت:

مصدق آدم بسيار مودبي بود حتي به رضاشاه و شاه هميشه اعليحضرت مي‌گفت. حسينيان گفت:

البته مصدق از روش چاپلوسي هم استفاده مي‌کرد هر وقت مناسب بود دست ملکه را مي‌بوسيد. (در همين حال حسينيان عکس مصدق را در حال بوسيدن ثريا نشان داد که مورد واکنش و تعجب حاضرين قرار گرفت.)

حسينيان افزود:

همين مصدق در مجلس خطاب به شاه گفت:

من به شاه جوانبخت سوگند مي‌خورم،‌ شاهي که مرا از زندان پدر تاجدارش بيرون آورد. مصدق در همان حالي که در صدد تضعيف شاه بود در متن قرآن نوشت:

سوگند مي‌خورم که به شاه و سلطنت وفا دارم و اگر جمهوري شود مسئوليت آن را نخواهم پذيرفت.

زيدآبادي آنگاه گفت:

من مصدق را يک شخصيت شجاع مي‌شناسم. در روز 9 اسفند وقتي به منزل وي حمله کردند به ميان جمعيت آمد و با آنها صحبت کرد و اين علامت شجاعت وي بود.

حسينيان گفت:

اين ادعا با واقعيت مطابقت ندارد. مصدق دوبار نردبان گذاشت و از پشت بام فرار کرد يکي روز 28 مرداد و ديگري هم همان واقعه‌اي که آقاي زيدآبادي ادعا مي‌کنند.

زيد‌آبادي در پايان گفت:

من مصدق را يک آزاديخواه،‌ دمکرات، ليبرال اما سکولار مي‌دانم چنانچه آيت الله بروجردي و آيت الله کاشاني هم سکولار بودند.

مجري جلسه در اين هنگام ختم جلسه را اعلام کرد که حسينيان اعتراض کرد و گفت اولين سخنران آقاي زيدآبادي بوده‌اند و من بايد آخرين باشم و به همين جهت به سخنان خود ادامه داد و گفت:

‌ اين هم ادعاي عجيبي است که آيت الله بروجردي و کاشاني را سکولار بدانيم. آيت الله کاشاني، اصولاً بنيان گذار روحانيت سياسي بعداز شهريور 20 بود و آيت الله بروجردي داراي نظريه سياسي ولايت فقيه بودند و بارها بر اسلام سياسي تکيه مي‌کردند و استدلال مي‌نمودند؛ منتهي سکولار بودن با عمل سياسي نکردن کاملاً متفاوت است؛ چه بسا افراد سياسي باشند و اسلام را دين سياسي بدانند،‌ ولي عمل سياسي را در هر برهه‌اي از زمان مناسب نبينند.

مجلس در اينجا خاتمه يافت و مسئولين انجمن اسلامي که از نتيجه جلسه سخت عصباني بودند حتي حاضر به بدرقه آقاي حسينيان هم نشدند.

/ 1