آية اللّه محمدتقي آملي
زاد و زندگي
26-1- شرح حال ايشان به قلم خودشان به نقل از كتاب آسمان معرفت تأليف علامه حسنزاده آملي آورده ميشود كه حاوي اطلاعات ذي قيمتي درباره تهران آن روز نيز ميباشد: «در روز چهارشنبه يازدهم شهر ذيقعده سنه هزار و سيصد و چهار (1304 ه ق.) به دنيا آمدم. و چون به بدايت قابليت تعلم رسيدم پدر مرا به مكتب فرستاد؛ تا در اندك زماني از خواندن فارسي فارغ، و مرا در مدرسهي خازنالملك براي تعليم معلوم عربيه فرستاد. در حدود سن ده سالگي از خواندن سيوطي و جامي و امثال آن فارغ،خود براي قرائت علم معاني آقاشيخمحمدهادي طالقاني را به استادي اختيار كردم و در خدمت آقاي طالقاني به شرح لمعه شروع كرده پس از قرائت چند جزوي از آن متذكر آن و آب در كوزه و ما تشنهلبان ميگرديم خدمت والد را گزيد تا آنكه لمعه و قوانين و سپس رياض را در خدمت ايشان قرائت نمودم، و در فقه و اصول سواي خدمت والد نزد كسي نرفتم. در اين خلال مشروطيت در ايران طلوع كرد، و مطلع آن مغرب سعادت من بود. و مرحوم پدرم از راه تصلب در ديانت مخالف با اساس مشروطيت گرديد و كار منتهي شد به جايي كه همه روزه ما را خبر ميرسيد كه در انجمن آذربايجانيها تجمعي است. اكنون براي قتل شما رهسپار ميشوند. شهر تهران آشوب شد، و وليخان تنكابني و عليقلي بختياري با يك عده مسلح به شهر وارد شده نائره قتال بين ايشان و دولتيان كه در تحت سيطره سلطنت محمدعلي شاه قاجار بودند بالا گرفت، و اين در روز 27 جمادي الثاني (1327 ه.ق.) و ما در آن روز كتاب را بر هم گذاشتيم... تا در عصر پنجشنبه 11 رجب (1327 ه.ق.) جماعتي از اهل علم تهران كه با مشروطيت مخالفت داشتند به سرداري مرحوم حاج شيخفضلاللّه نوري، دستگير و به نظميه كه در اوآن تحت رياست يفرم ارمني بود محبوس شدند، از آن جمله مرحوم پدرم محبوس شد. «و در عصر روز شنبه سيزدهم رجب سنه 1327 ه.ق. مرحوم حاجفضلاللّه مصلوب گرديد.» و با همه اين احوال شوق تحصيل مرا قائدي به خير بود، و با تراكم محن و فتن دست از طلب بر نداشتم، و در ماه شوال سنه (1327 ه.ق.) به خود باز آمدم كه اينكه اوضاع دنيا مبدل و پدر در مازندران محبوس، گرفتم كه او را از اين حبس خلاصي نباشد آخر نه مرا كاري بايد، اينك پدر را رفته بايد پنداشت و خود د ركار خود بايد شتافت. و همي خيالم قوت گرفتن كرد تا آنكه در منقول به محضر افادت شيخ جليل نبيل و فاضل عليالاطلاق الشيخرضا النوري المازنداراني... بالجمله فوائد را از رساله برائت خدمتشان حاضر شده به انتهاء رسانيد، و سپس از سر شروع كرده ايضا به آخر ختم كرد، براي ديدن معقول به مجلس افادت مرحوم شيخ علي نوري حاضر شدم، و از سفله طلاب آن حوزه بسي اهانتها ديدم، لكن شوق تحصيل مرا مدد نمود از آن اهانات از پا نيافتادم، و عواطف حكيمانه رحمانيه استاد نيز مرا كمك نموده دو دوره امور عامه شوارق كه آن مرحوم متخصص در تدريس آن بود و او را بر آن حواشي است مطبوعه، پيش ايشان ديدم. تا دوره روزگار منتهي به سنين قحط عظيم گرديد، يعني سنت 1336 ه.ق. فجايع شديد روي داد. و استاد معظم به واسطهي فشار قحط و صدمه پيري به مدرسه نيامد، و من سماجت كرده دست از طلب نكشيدم با وجودي كه خانهام نزديك ميدان مشق، و خانه ايشان نزديك به دروازه غار بود همه روزه بعدازظهر به خانه ايشان رفته و از محضرشان استفاده ميبردم. اگر چه هنگام حركتم از تهران شقاق مشروطه استبداد در بين اهل تهران كهنه شده بود بلكه ميتوان گفت به كلي مضمحل بود، و نوع اهل علم را از اين راه خلافي نبود بلكه همه با هم ميزيستند لكن بقاياي اين شقاق در روش سكنه نجفاشرف ميلي قابل و منزلي با قرار داشت و من بنده به اين جهت در كشمكش بودم به اين جهت طريق سلامت اتخاذ كردم و خود را از مؤانست با هر دو حوزه كنار كشيدم...». آثار استاد
26-2- آثار استاد محمدتقيآملي به قرار زير است: 1- شرح بر منظومه در حكمت 2- شرح بر اشارات بوعلي 3- شرح و حاشيه بر مكاسب در دو جلد شامل تقريرات درس خارج فقه 4- كتاب الصلاة شامل تقريرات دروس مرحوم نائيني 5- شرح بر عروةالوثقي آقاسيّد كاظم يزدي به نام مصباح الهدي در دوازده جلد 6- رساله در احكام رضاع 7- اثبات صانع از ماترياليسم تا ايدئاليسم 8- اثبات توحيد 9- حيات جاويد شامل دروس اخلاق 10- تقريرات درس آيت اللّه نائيني در اصول فقه 11- از مادهپرستي تا خداپرستي 12- منتهي الوصول الي غوامض الكفايه الاصول 26-3- آيت اللّه يحيي عابدي مينويسد: آيت اللّه سيّد محمد حسين علوي طباطبايي - داماد مرحوم آيت اللّه بروجردي- سالها قبل با بنده خاطرهاي در ميان گذاشت بدين صورت كه فرمودند: «من تصميم گرفته بودم بعد از رحلت آقاي بروجردي از قم به تهران هجرت كنم. خدمت امام خميني (ره) رسيدم تا از ايشان كسب اجازه نمايم. همين كه قصدم را بازگو كردم نگاه عميقي به چهرهمن انداختند و فرمودند: «مانعي ندارد، به تهران برويد و موفق باشيد ولي كفارهي اقامت تهران آن است كه هفتهاي بك بار خدمت آقاي آملي حاضر شويد و يك ساعتي در محضر ايشان باشيد.» (1) مرگ استاد آملي
26-4- استاد آملي روز شنبه 29 شوال سنه 1391 ه.ق. برابر با 27 آذر ماه 1350 ه.ش. به لقاءاللّه پيوست و در جوار حضرت عليبن موسيالرضا(ع) در باغ رضوان در مقبره ميرزاحسينفقيه سبزواري (ره) به خاك سپرده شد. (2)1. آيت اللّه يحيي عابدي، زندگينامه مرحوم آيت اللّه شيخ محمد تقي آملي ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1380. 2. علامه حسن حسنزاده آملي، در آسمان معرفت ، انتشارات تشيع، ص 221.