سلوک دانشجویی (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سلوک دانشجویی (3) - نسخه متنی

جواد محدثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سلوك دانشجويي 3

جواد محدثي

درست است كه «سؤال»، كليد گنجينه دانش است،

ولي...سؤالي كه به قصد فهميدن و شناخت باشد، نه دست انداختن طرف يا آزمون ميزان علم او.

و درست است كه بحث و گفتگو، مادر حقيقت است و حق، فرزندي است كه از بحث و گفتگو زاده مي شود (الحقيقة بنتُ البحث)، امّا بحثي كه براي روشن شدن مطلب باشد، نه اثباتِ حقانيّتِ «من»، يا به كرسي نشاندنِ حرف خويش.

بحث علمي خوب است، امّا جدال علمي ناپسند.

آن به روشن شدن حقيقت كمك مي كند و اين به خاطر ردّ پاي «تفوّق طلبي»، ره به جايي نمي برد.

نطق و منطق، براي بيان خواسته ها و تبيين ديدگاه هاست، نه براي دروغ بافي و لاف زني و تحريف. علم و دانش نيز، وسيله مباحثه و گفتگويي است كه به حق رهنمون شود، نه براي خودنمايي و تظاهر و فضل فروشي. اگر از دانش و معلومات خويش، چنين بهره اي ببريم، كاربرد نادرست و سوء استفاده از يك ابزار فكري است.

بي جهت نيست كه اخلاقيّون، «جدل» را يكي از آفات علم به حساب آورده اند، چرا كه آميخته به لجاجت مي شود و به نتيجه مطلوب نمي رساند. وقتي كسي نه به قصد فهميدن و فهماندن، بلكه با هدفِ شكست شخص مقابل و حاكم ساختن خويش، وارد بحثي مي شود، هدف اصلي علم، گم مي شود، چرا كه با زور و تحميل، كسي پذيراي حرفي نخواهد شد.

دلايل قوي بايد و معنوي نه رگهاي گردن به حجّت قوي

اين آفت، هم در مباحث اعتقادي پديد مي آيد، هم در مجا دلات سياسي، هم در بحث هاي علمي و فلسفي. از اين رو بايد ريشه يابي كرد كه چه عاملي انگيزه كشيده شدن انسان به جرّ و بحث هاي كلامي، فلسفي، سياسي و علمي است؟ حقيقت جويي؟ يا تفوّق طلبي؟

در روايت است كه مردي به حسين بن علي(ع) پيشنهاد داد كه بنشين تا درباره اين، بحث و مناظره كنيم. امام كه گويا از روحيّه جدل گرايي و مناظره خودنمايانه يا غير حق طلبانه او آگاه بود، فرمود: «يا هذا، اَنا بصيرٌ بديني، مكشوفٌ عَليّ هُدايَ، فاِنْ كنتَ جاهلاً بدينكَ فاذَهبْ فَاطلُبْهُ...»1، فلاني! من نسبت به دين خودم بصيرت و آگاهي دارم و هدايت و بر حق بودن من برايم روشن و يقيني است، تو اگر دين خودت را نمي داني برو و آن را بجوي!

حضرت، براي جلوگيري از آفات اين گونه مجادلات بي ثمر، چنين توضيح فرمود:

مرا با مجادله و ممارات چه كار؟ شيطان گاهي كسي را وسوسه مي كند و بيخ گوش او مي گويد: برو و درباره مسائل ديني با مردم مناظره كن، تا خيال نكنند تو ناتوان يا ناداني.

در ادامه، به آثار سوء و پيامدهاي خصومت آفرين و دشمني زاي مجادله مي پردازد و ريشه نفساني و شيطاني آن را فاش مي سازد.

كشمكش و جرّ و بحث هاي بي ثمر كه نامش «جدال» و «مراء» است، گاهي ميان استاد و شاگرد است، گاهي ميان دو همدرس و همكلاس است، گاهي بين افراد خانواده يا جمع هاي دوستانه است، يا بين طرفداران دو تفكّر، دو گرايش، دو طيف اجتماعي، دو مذهب ديني و دو جناح سياسي است. در همه اين موارد، اگر انگيزه بحث كننده، حقيقت يابي نباشد، هرگز از اين برزخ بي انتها به «دنياي باور» نمي رسند.

هدف آموختن علم و تجهيز شدن به دانش چيست؟ برتري جويي علمي برديگران، يا سيراب شدن از چشمه زلال معرفت؟

پيشواي صادق، امام ششم«ع» فرمود:

هر كس دانش بجويد وعلم آموزد، تا به وسيله آن با دانشمندان به تفاخر بپردازد، يا با سفيهان نابخرد به مجادله مشغول شود يا توجّه ها را به سوي خودش جلب كند، جايگاهش را در دوزخ، فراهم سازد.2 يعني اين گونه علم آموزي و دانشجويي، نه تنها نجات آور نيست، كه به آتش سوزان تبديل مي شود.

گفتيم كه سؤال، كليد گنج دانش است.

پس بايد پرسيد، بحث كرد، كاوش نمود، به مباحث پرداخت، ريشه يابي و تعمّق كرد، استدلال آورد، برهان خواست و تا رسيدن به منزلگاه «معرفت يقيني» از پاي ننشست. امّا اين، با جرّ و بحث بيهوده و خود خواهانه و برتري جويانه فرق دارد.

قرآن كريم، به «جدال احسن» فرمان مي دهد،3 ولي جدال احسن وقتي تحقّق مي يابد كه انسان بيش از «خود» به «حق» بها دهد و بيش از نظرات و ديدگاه هاي خوي ش، به «حقايق علمي» ارزش قائل شود و در مباحثات علمي، «صداقت» داشته باشد.

اين ره كه پر از وسوسه شيطاني است جز با قدم صدق، نمي گردد طي

پس، گاهي اگر حرف شما حق هم باشد، وقتي احساس كرديد طرف شما به جدل و نزاع پرداخته است، شما كوتاه بياييد، تاكشمكش، كش پيدا نكند.

گاهي بايد باسكوت، به ميدان يك لجوج و ستيزه جو رفت، چرا كه حرف در مقابل حرف، آتش لجاجت را تيزتر مي كند. چه زيبا گفته است صائب تبريزي:

نيست درمان مردم كج بحث را جز خامشي ماهيِ لب بسته، خون در دل كند قلاّب را

اگر به سلامت روح و تزكيه جان هم عنايت باشد، بايد از چنين مجادلات كه ريشه نفساني دارد پرهيز كرد، چون دل را تيره مي سازد و قلب را از پذيرش حق، فراري مي دهد.

اگر رسول اكرم(ص) فرموده است:

«اَوْرَع الناسِ مَنْ تَركَ المِراءَ و اِنْ كانَ مُحِقّا»،4 اشاره به همين حقيقت است يعني پرهيزكارترين مردم كسي است كه جدل را ترك كند، هر چند حق با او باشد.

اگر پرس و جو و گفتگو به نيّت كشف حقيقت باشد و پاسخ گفتن هم به قصد كمك به اين هدف باشد، جايي براي نزاع و خصومت نمي ماند. آنچه به عنوانِ «بحث طلبگي» در محيط هاي حوزوي و مراكز علمي مطرح است، نوعي از همين «جدال احسن» است كه قرآن بر آن تأكيد مي كند.

امام امت قدس سره الشريف، در بيان شيرين و لطيفي به اين نكته چنين اشاره فرموده است:

«... دو تا طلبه وقتي كه با هم مي نشينند و صحبت مي كنند، گاهي مي رسد به فرياد، اين فرياد مي زند سر او، او فرياد مي زند سر او براي مطلب؛ امّا همه به دنبال اينند كه حق را پيدا كنند. بعد هم كه مباحثه تمام شد، دو تا رفيق هستند، مي روند با هم مي نشيند و چاي مي خورند. اين جور اشكال، اشكال سازنده است، اشكال مدرسه اي، اشكال طلبگي، اشكال سازنده است.» 5

امّا متأسفانه همه جا و همه بحث ها و مناظره ها چنين نيست و صحنه بحث و گفتگو گاهي با ميدان جنگ و رينگ بوكس اشتباه گرفته مي شود و مناظره كننده، مثل يك «گلادياتور» در «ميدان جدل» به جان حريف مي افتد و او را خرد مي كند، بي آن كه تلاشي براي يافتن حق يا زدودن باطل صورت گيرد.

تاريخ بشر، پر از كشمكش هاي بيهوده و بي رويّه و ناسالم است كه منشأ فتنه هاي بسياري گشته است و «جنگهاي فرقه اي» ريشه در همين گونه جدل هاي ناخالص و آلوده به اغراض حيواني و نفساني دارد.

ورود به ميدان «بحث آزاد»، هم تسلّط كافي لازم دارد، هم جنبه و ظرفيت مناسب. بحث كننده، بايد سخندان و قوي باشد، نه بافنده و پشت سر هم انداز.

ظرفيت لازم داشته باشد، نه كم عمق و بي جنبه، ونقد آراء را با نقد شخصيّت ها خلط نكند و به جاي بحث منطقي و مستدل، انتقام جويي نكند.

خدا نكند كه جدل و ستيزه جويي به صورت عادت در آيد.

كلام را با سخني ژرف و زيبا از امام ششم(ع) به پايان مي بريم، كه فرمود:

كسي كه خودش را به مراء و جدال عادت دهد، اين كار، خوي او مي گردد!6

خدا كند كه مجهّز شدن به «دانش»، دريچه حكمت و معرفت را به روي دانشجو بگشايد، نه پرتگاهِ تفوّق طلبي و جدل و ستيزه را.

1. بحارلانوار، ج 2، ص 135.

2. اصول كافي، ج 1، ص 47.

3. نحل(16):124.(وجادلهم بالّتي هي احسن).

4. بحارالانوار، ج 70، ص 127.

5. صحيفه نور، ج 17، ص 97.

6. مَنْ عَوَّدَ نَفْسَهُ المِراءَ صارَ دَيْدَنَهُ؛ غررالحكم (چاپ دانشگاه)، ج 7، ص 364.

/ 1