بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید بـنابراين با هر چيزى كه برابرى در جامعه بر هم مى زند و امتيازات پوچ و بى محتوائى را در جـامعه حاكم مى سازد بايد مبارزه كرد. البته اين آغاز مساءله است ميان يك ناحيه محدود از يك اصـل و اصـول اعـتـقـادى كـه بـراى تـوضـيـح و اثـبات هر يك از بحث هاى اسلامى دانشمندان در طول تاريخ اسلام كتاب ها و رساله هاى مفصلى نوشته اند.(7)
1 ـ اسلام و آزادى دو مفهوم مشترك
... بـراى خـدا و اسـلام داد زديـد گـفـتـيـد مـا اسـلام را مـى خـواهـيـم ، آزادى مـى خـواهـيـم ، اسـتـقـلال مـى خـواهـيـم . حـكـومـت اسـلام ، حـكـومـت اسـلامـى هـمـيـن آزادى و اسـتـقـلال را بـه شـما مى دهد منتها شما تشريح كرديد مطلب را والا حكومت اسلامى يعنى آزادى ، يعنى استقلال .(8) مـا مـى خـواهـيـم كـه مـملكت را مستقل كنيم و به مردم هم آزادى بدهيم و حكومت جمهورى اسلامى هم يك جـمهورى است مانند ساير جمهورى ها و لكن قانونش قانون اسلامى است . اسلام يك دين مترقى و دمـوكـراسى به معناى واقعى است و آن رژيمى كه ما مى خواهيم تاءسيس كنيم ، يك همچو رژيمى است و با اين رژيم هائى كه الا ن هستند تفاوت دارد.احـكـام اسـلام احـكـامـى اسـت كـه بـسـيـار مـتـرقـى اسـت و مـتـضـمـن آزادى هـا و استقلال و ترقيات [است ](9) دولت اسـلامى كه ما مى خواهيم يك جمهورى است كه به آراء ملّت درست مى شود و احكام اسلام هم در او اجـرا مـى شـود. قـانـون اسـاسـى هـمـان قـانـون اسـلام اسـت و قانون اسلام مسبب آزادى ها و دموكراسى حقيقى است و استقلال كشور را نيز تضمين مى كند.(10)