مـا مـعـتقديم كه خالق و آفريننده جهان و همه عوالم وجود و انسان ، تنها ذات مقدس خداى تعالى اسـت كـه از هـمـه حـقـايـق مـطـلع اسـت و قـادر بـر هـمـه چـيـز اسـت و مـالك هـمـه چـيـز. ايـن اصـل بـه مـا مـى آمـوزد كـه انـسـان ، تنها در برابر ذات اقدس حق بايد تسليم باشد و از هيچ انسانى نبايد اطاعت كند مگر اين كه اطاعت او اطاعت خدا باشد.براين اساس هيچ انسانى هم حق ندارد انسان هاى ديگر را به تسليم در برابر خود مجبور كند.و مـا از ايـن اصـل اعـتـقـادى ، اصـل آزادى بشر را مى آموزيم كه هيچ فردى حق ندارد انسانى و يا جـامـعه و ملتى را از آزادى محروم كند، براى او قانون وضع كند، رفتار و روابط او را بنا به درك و شـنـاخـت خـود كـه بـسـيـار نـاقـص اسـت و يـا بـنـا بـه خـواسـتـه هـا و اميال خود تنظيم نمايد و از اين اصل ما نيز معتقديم كه قانونگزارى براى پيشرفت ها در اختيار خـداى تـعـالى است ، همچنان كه قوانين هستى و خلقت را نيز خداوند مقرر فرموده است و سعادت و كـمـال انسان و جوامع ، تنها در گرو اطاعت از قوانين الهى است كه توسط انبيا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادى او و تسليم در برابر ساير انسان هاست . بـنـابـرايـن انـسـان بـايـد عليه اين بندها و زنجيرهاى اسارت و در برابر ديگرانى كه به اسـارت دعـوت مـى كـنـنـد قـيـام كـند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگى تسليم و بنده خدا بـاشـنـد و از ايـن جـهت است كه مقررات اجتماعى ما عليه قدرت هاى استبدادى و استعمارى آغاز مى شـود و نـيـز از هـمـيـن اصل اعتقادى توحيد ما الهام مى گيريم كه همه انسان ها در پيشگاه خداوند يـكـسـانـنـد، او خـالق هـمـه اسـت و هـمـه مـخـلوق و بـنـده او هـسـتـنـد، اصل برابرى انسان ها و اين كه تنها امتياز فردى نسبت به فرد ديگر بر معيار و قاعده تقوا و پاكى از انحراف و خطاست .