آرمان ها و واقعیت های اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آرمان ها و واقعیت های اسلام - نسخه متنی

حسین نصر؛ ترجمه: شهاب الدین عباسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

که در پيشگاه او حضور دارد و اين اختيار به وي ارزاني شده که مشيت پروردگار را بپذيرد يا بدان پشت کند.

رابطه‌ي بين انسان و خدا يا موجود نسبي و موجود مطلق، در هر ديني جايگاهي محوري دارد. چيزي که هست، هر ديني بر وجه خاصّي از اين رابطه تأکيد مي‌ورزد. ولي در عين حال، محدوديت‌ها و صورت بيروني آن هر چه که باشد، در عمق تعاليمش واجد حقيقت است. از همين جاست که زيستن بر طبق هر ديني به طور کامل، به معناي زيستن بر طبق همه‌ي اديان است و از اين رو، چيزي بي‌معناتر و زيان‌آورتر از اين نيست که کسي بخواهد با ادّعاي جهان‌شمول کردن دين، آميزه‌اي از اديان گوناگون به وجود آورد. اين کار در حقيقت، جز به معناي ويران ساختن اديان وحياني- که به تنهايي، وصال موجود نسبي با وجود مطلق، يا انسان با خدا را ميسر مي‌سازند- نيست. بدون ارشاد و هدايت الاهي و بدون وحي به معناي عامّ آن، وجود هيچ ديني امکان‌پذير نيست. و انسان نمي‌تواند به خدا نزديک‌ شود، مگر آن که خود خداوند به واسطه‌ي فضل و عنايت خويش راهي بدين منظور پيش پاي او بگذارد. هر دين سنّتي و اصيل، منتخب الوهيت است و اگر به دور از تحريف باشد، شامل آموزه و روشي است که آدمي را از تنگناي دنيوي‌اش «نجات مي‌بخشد» و ابواب آسمان را به روي او مي‌گشايد.

در مواجهه‌ي انسان و خدا، اسلام نه بر هبوط(14) يا تجسّد(15) يا ظهور(16) امر مطلق تأکيد مي‌ورزد، و نه بر طبيعتِ هبوط يافته و ناکامل و گناه‌کار آدمي پاي مي‌فشارد، بلکه انسان را همان‌گونه که در طبيعت اصلي و فطري‌اش هست مطمح نظر قرار مي‌دهد. ديدگاه اسلامي مبتني است بر ملاحظه‌‌ي وجود الاهي آن‌گونه که در ذات خويش است نه آن‌گونه که در تاريخ، تجسّد و تجلّي يافته است. ديدگاه اسلامي بر پايه‌ي وجود مطلق استوار است و نه بر «هبوط و نزولِ وجود مطلق». اسلام انسان را نه بدان وضعي که پس از آن واقعه‌ي بسيار مهمّ- که مسيحيت آن را گناه اوّليه و «سقوط» مي‌نامد- دچارش شد، بلکه در مقام اصلي و اوّليه‌ي‌اش در نظر مي‌گيرد؛ يعني به فطرت و عمق طبيعت وي نظر مي‌کند.

البتّه چه بسا گفته شود که نه فقط اسلام، بلکه هر ديني بر خدا و رابطه‌ي انسان با خدا مبتني است. امّا ادياني هستند که بر جلوه‌ي خاصّي از وجود الاهي يا مظاهر گوناگون وجود مطلق تأکيد مي‌ورزند. في المثل در حوزه‌ي غير توحيدي آيين بودا، تأکيد بر «خلأ» است و خود بودا مظهر خلأ (يا شونيا) محسوب مي‌شود، و در مسيحيت، شخصيت مسيح است که مورد تأکيد و توجّه خاصّ است و جايگاهي محوري دارد؛ تا آن‌جا که به صورتي کاملاً طبيعي، ديني که مسيح بنياد نهاد، مسيحيت خوانده مي‌شود. امّا وضع اسلام کاملاً متفاوت است و به همين دليل، عنوان «محمّديت» را بر اسلام نهادن خطاست؛ هر چند اين عنوان مدّت مديدي در زبان‌هاي غربي مورد استفاده بود و به همين دليل، از ميان برداشتن آن به طور کامل شايد کار دشواري باشد.

اسلام ديني است که نه بر شخصيت بنيان‌گذارش، بلکه بر خود الله اتّکا دارد. پيامبر مجرايي است که به واسطه‌ي او انسان پيامي مربوط به ذاتِ وجود مطلق و در پي آن، جهان نسبي دريافت مي‌کند؛ پيامي که شامل آموزه و روش است. بنابراين، اين خود الله است که حقيقتِ محوري اسلام محسوب مي‌شود. و از اين رو، نقش و شأن پيامبر در اسلام با نقش مسيح در مسيحيت کاملاً متفاوت است؛ در عين حال که قاعدتاً مشابهت‌هايي ميان آن‌ها وجود دارد؛ چون هر دو «پيامبر خدا» هستند. اسلام همواره به خدا آن‌گونه که در ذات و طبيعت خويش است توجّه و نظر دارد، نه آن‌گونه که در ذات و طبيعت خويش است توجّه و نظر دارد، نه آن‌گونه که خود را متجلّي ساخته است. طبيعت در اين‌جا به

/ 227