بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
درباره خدا از تو مى ترسند ولى در كار تو از خدا نمى ترسند، با آخرت در ستيزند و با دنيا سازگار، پس تو نبايد آنها را بر چيزى كه خدا تو را بر آن امين دانسته است امين شمارى ، زيرا آنان هرگز در تضييع امانت و سركوب و ظلم و ستم امت كوتاهى نمى كنند و تو در برابر گناهى كه آنان مرتكب مى شوند مسؤ ولى ، ولى آنان نسبت به عمل تو مسؤ ول نيستند.بنابراين دنياى ايشان را با ضايع كردن آخرت خويش آباد نكن ، زيرا مغبونترين مردم كسى است كه آخرت خويش را به دنياى ديگران بفروشد.سليمان پس از شنيدن اين سخنان گفت :اى اعرابى تو زبانت را گشودى كه از شمشيرت برنده تر بود! گفت : آرى يا اميرالمؤ منين ، اما اين سخن به نفع شما بود، نه به زيان شما.نقل كرده اند كه ابوبكره بر معاويه وارد شد و گفت :اى معاويه بدان كه در هر روزى كه از عمر تو مى گذرد و در هر شبى كه بر تو فردا مى رسد، از دنيا جز دورى و از آخرت جز نزديكى بر تو افزوده نمى شود و به دنبال تو جوينده اى است كه از دست او خلاصى ندارى و نشانه اى براى تو قرار داده است كه از آن نمى گذرى و چقدر زود آن حد و نشان فرا مى رسد!و چه نزديك است كه آن جوينده به تو برسد!و همانا دنيايى كه ما در آن هستيم فانى و آخرتى كه سرانجام كار ما به سوى اوست باقى است ؛ اگر كار خير كرده باشيم پاداش خير و اگر شر باشد جزاى شر مى دهند.اين چنين بوده است ورود دانشمندان بر پادشاهان مقصودم از دانشمندان علماى آخرت است ، اما علماى دنيا وارد مى شوند تا به دلهاى سلاطين تقرب يابند و آنها را به بى بند و بارى رهنمون باشند و با لطايف الحيل راه هاى گسترده اى را استنباط كنند كه با هدفهاى ايشان موافق باشد و اگر در مقام موعظه نظير ما سخنانى را بگويند هدفشان اصلاح نيست ، بلكه جاه طلبى و كسب توجه سلاطين است و در اين كار دو فريبكارى وجود دارد كه نادانان را فريب مى دهد:يكى آن كه وانمود مى كنند كه قصدشان از ورود بر سلاطين اصلاح ايشان با موعظه و نصيحت است ، بلكه امر را بر خودشان مشتبه مى كنند و انگيزه ايشان ميل باطنى آنها به شهرت و تحصيل معرفت در نزد ايشان است و نشانه راستى در اصلاح طلبى آن است كه اگر همان موعظه را كس ديگرى از دانشمندان نظير ايشان عهده دار شد و مورد قبول افتاد و اثر صلاح و نيكى به وسيله او پديد آمد شايسته است كه بدان جهت او خوشحال شده باشند و شكر خدا را به جا آورند كه آن عالم اين مهم را كفايت كرده است ، مثل كسى كه بايد بيمار سختى را معالجه مى كرد و ديگرى به معالجه او اقدام كرده است .آن سخن بسيار خوشحال مى شود، و اگر تصادفا سخن خود را بر سخن ديگران برترى مى دهند، پس ايشان مغرورند، دوم آن كه گمان مى برند كه هدفشان شفاعت براى دفع ظلم از مسلمانى است و اين نيز زمينه اى براى غرور است در صورتى كه معيار آن است كه گفته شد.