فصل دوم : در مسائل متفرقه از اخبار اهل بيت (ع ) - كتاب آداب نكاح نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

كتاب آداب نكاح - نسخه متنی

ملامحسن فیض کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سپس فرمود: چه شده است كه مردى از شما را به كارى مى گمارم پس مى گويد:

اين مال براى شما و
اين هديه براى من است !

چرا در خانه مادرش ننشسته تا برايش هديه بياورند؛ سوگند به آن كه جان من در دست
قدرت اوست اگر كسى از شما چيزى را به ناحق بگيرد، خداوند او را (روز قيامت ) در حالى كه آن چيز را حمل
مى كند، مى آورد و البته (مراد) آن نيست كه كسى از شما روز قيامت ، شترى مى آورد كه نعره مى زند يا گاوى
كه صداى گاو درمى آورد و يا گوسفندى كه صدا مى كند - آنگاه دستهايش را به قدرى بلند كرد كه سفيدى زير
بغلش نمودار شد - سپس گفت :

پروردگارا آيا امر تو را رساندم .
(737)

هرگاه اين سختگيريها ثابت شد پس شايسته است كه قاضى و والى خودش را با خانه پدرى اش مقايسه كند،
در نتيجه ، آنچه پس از كناره گيرى از شغلش ، در خانه پدرش به او مى دهند، جايز است در زمان ولايتش آن
را بگيرد ولى آنچه مى داند به خاطر ولايتش مى دهند، گرفتنش حرام است و آنچه درباره دوستانش بر او
مشتبه است و نمى داند كه اگر وى بر كنار باشد آيا آنها چنين چيزى به او مى دهند يا نه ؟

پس آن شبهه است
و بايد از آن اجتناب كند.

فصل دوم : در مسائل متفرقه از اخبار اهل بيت (ع )

در كافى از معاوية بن عمار نقل شده كه مى گويد:

(( به امام صادق (ع ) عرض ‍ كردم :
من از مردى طلبى دارم ، اما او منكر مى شود. سپس نزد من مالى را به امانت مى گذارد، آيا حق دارم طلبى را
كه از او دارم از آن امانت برداشت كنم ؟ فرمود: خير، اين عمل خيانت است .)) (738)

از ابوبكر حضرمى نقل شده كه مى گويد: خدمت امام صادق (ع ) عرض كردم :

مردى در نزد مرد ديگرى مالى دارد
ولى او انكار كرده و آن مال را از بين بره است سپس اتفاق افتاده مردى كه مال را از بين برده ، مالى از
او به دست طلبكار افتاده است آيا مى تواند عوض مالى كه آن مرد از بين برده ، از اين مال بردارد يا نه ؟

فرمود: آرى ولى براى اين كار چنين مى گويد:

خدايا اين مالى است كه او از من گرفته بود، من بر مى دارم
و من آن را از روى خيانت و ظلم نمى گيرم . (739)

در تهذيب از داوود بن زربى نقل شده كه مى گويد:

(( خدمت موسى بن جعفر (ع ) عرض كردم : من با شاه سر و كار
دارم ؛ كنيزى دارم آن را مى گيرند و چهارپاى خوبى دارم ، آن را مى گيرند، سپس مالى از آنها به دست من
مى افتد، آيا حق دارم كه مالم را اخذ كنم ؟ فرمود: همان قدر بگير و بيشتر حق ندارى .)) (740)

از اسحاق بن ابراهيم نقل شده است :

(( موسى بن عبدالملك به امام باقر (ع ) نامه اى نوشت و در آن نامه راجع
به مردى پرسيد كه مالى را به او داده تا در راه خيرى مصرف كند و او نتوانسته در راهى كه او دستور داده
بود صرف كند و به مقدار همان مال در نزد وى دارد، پرسيده بود كه آيا جايز است ، من مالم را از آنچه نزد
خودم است بردارم يا به خودش برگردانم و بعد مطالبه كنم ؟ امام (ع ) نوشت : از آنچه در اختيار دارى مالت
را بردار.)) (741)

از على بن سليمان نقل شده است كه گفت :

(( خدمت آن حضرت نوشتم : مردى مالى با كنيزى را از كسى غصب كرده
است ، سپس مالى از اين مرد به سبب وديعه و يا قرض به مقدارى كه از او خيانت يا غصب كرده بود، به دست او
افتاده است ، آيا حلال است بر او كه نگه دارد يا نه ؟ امام (ع ) در پاسخ او نوشت : آرى حلال است . اگر به
مقدار حقش باشد و اگر بيشتر بود، به قدر حقش بر مى دارد و باقيمانده را به صاحبش بر مى گرداند، ان شاء
اللّه .)) (742)

از جميل بن دراج نقل شده كه مى گويد:

(( از امام صادق (ع ) راجع به مردى پرسيدم كه از مرد ديگرى طلب دارد
و او انكار مى كند و بعد از مال او به قدرى كه انكار دارد به دست مى آورد، آيا مى تواند آن را بگيرد هر
چند كه آن شخص منكر نداند؟ فرمود: آرى .)) (743)

محمّد بن حسن (شيخ طوسى ) مى گويد:

بين اخبار منافاتى نيست ، زير هر كدام جهت خاصى دارد، و آنچه من مى
گويم ، اين است كه هر كس از ديگرى طلبى داشته باشد و بدهكار منكر شود و از او بخواهد سوگند ياد كند و
او سوگند بخورد، از مال او به هيچ وجه نمى تواند چيزى دريافت كند؛ چون از پيامبر (ص ) روايت شده است كه
فرمود:

(( هركه سوگند ياد كند بايد تصديق كرد و هر كه براى او سوگند بخورند بايد راضى شود، و هر كس راضى
نشود در پيشگاه خداوند حقى ندارد.))

/ 436