غزل 254 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • اين يک دو دم که مهلت ديدار ممکن است
    تا کي مي صبوح و شکرخواب بامداد 84
    دي در گذار بود و نظر سوي ما نکرد
    انديشه از محيط فنا نيست هر که را
    در هر طرف که ز خيل حوادث کمين‌گهيست
    بي عمر زنده‌ام من و اين بس عجب مدار
    حافظ سخن بگوي که بر صفحه جهان
    اين نقش ماند از قلمت يادگار عمر



  • درياب کار ما که نه پيداست کار عمر
    هشيار گرد هان که گذشت اختيار عمر
    بيچاره دل که هيچ نديد از گذار عمر
    بر نقطه دهان تو باشد مدار عمر
    زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر
    روز فراق را که نهد در شمار عمر
    اين نقش ماند از قلمت يادگار عمر
    اين نقش ماند از قلمت يادگار عمر



غزل 254




  • ديگر ز شاخ سرو سهي بلبل صبور
    اي گلبشکر آن که تويي پادشاه حسن
    از دست غيبت تو شکايت نمي‌کنم
    گر ديگران به عيش و طرب خرمند و شاد
    زاهد اگر به حور و قصور است اميدوار
    مي خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور کسي
    حافظ شکايت از غم هجران چه مي‌کني
    در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور87



  • گلبانگ زد که چشم بد از روي گل به دور
    با بلبلان بي‌دل شيدا مکن غرور
    تا نيست غيبتي نبود لذت حضور
    ما را غم نگار بود مايه سرور85
    ما را شرابخانه قصور است و يار حور86
    گويد تو را که باده مخور گو هوالغفور
    در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور87
    در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور87



غزل 255




  • يوسف گمگشته بازآيد به کنعان غم مخور
    اي دل غمديده حالت به شود دل بد مکن
    گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
    دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نرفت
    دايما يک سان نباشد حال دوران غم مخور



  • کلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
    وين سر شوريده بازآيد به سامان غم مخور
    چتر گل در سر کشي اي مرغ خوشخوان غم مخور
    دايما يک سان نباشد حال دوران غم مخور
    دايما يک سان نباشد حال دوران غم مخور



/ 519