غزل 319 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هم
    فرورفت از غم عشقت دمم دم مي‌دهي1) تا کي
    شبي دل را به تاريکي ز زلفت باز مي‌جستم
    کشيدم در برت ناگاه و شد در تاب گيسويت
    تو خوش مي‌باش با حافظ برو گو خصم جان مي‌ده
    چو گرمي از تو مي‌بينم چه باک از خصم دم سردم



  • که بر خاکم روان گردي به گرد دامنت گردم
    دمار از من برآوردي نمي‌گويي برآوردم
    رخت مي‌ديدم و جامي هلالي باز مي‌خوردم
    نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
    چو گرمي از تو مي‌بينم چه باک از خصم دم سردم
    چو گرمي از تو مي‌بينم چه باک از خصم دم سردم



غزل 319




  • سال‌ها پيروي مذهب رندان کردم
    من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه
    سايه‌اي بر دل ريشم فکن اي گنج روان
    توبه کردم که نبوسم لب ساقي و کنون
    در2) خلاف آمد عادت بطلب کام که من
    نقش مستوري و مستي نه به دست من و توست
    آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم



  • تا به فتوي خرد حرص به زندان کردم17
    قطع اين مرحله با مرغ سليمان کردم18
    که من اين خانه به سوداي تو ويران کردم19
    مي‌گزم لب که چرا گوش به نادان کردم
    کسب جمعيت از آن زلف پريشان کردم20
    آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم
    آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم



1) چنين است در عموم نسخ قديمه، نسخ چاپي: ميدمي با ميم از دميدن)، - دم دادن بمعني فريب دادن و خدعه

گردن است اثير خسيکتي گويد:

دم بدادند مرا وام طرازان حواس

زانکه پروازنه در اوج مکان ميکردم

، 2) چنين است در خ ، نسخ ديگر: از،

/ 519