غزل 322
خيال نقش تو در کارگاه ديده کشيدم
اگر چه در طلبت همعنان باد شمالم
اميد در شب زلفت به روز عمر نبستم
طمع به دور دهانت ز کام دل ببريدم
به صورت تو نگاري نديدم و نشنيدم 1)
به گرد سرو خرامان قامتت نرسيدم
طمع به دور دهانت ز کام دل ببريدم
طمع به دور دهانت ز کام دل ببريدم
1) بسياري از نسخ اينجا بيت ذيل را علاوه دارند:
اميد خود جنگيم بود بندگي تو جستم
هواي سلطنتم بود خدمت تو گزيدم،
هواي سلطنتم بود خدمت تو گزيدم،
هواي سلطنتم بود خدمت تو گزيدم،