غزل 354 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • هرگز نمي‌شود ز سر خود خبر مرا
    ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن
    اين تقواام تمام که با شاهدان شهر
    حافظ جناب پير مغان جاي دولت است
    من ترک خاک بوسي اين در نمي‌کنم



  • تا در ميان ميکده سر بر نمي‌کنم
    محتاج جنگ نيست برادر نمي‌کنم
    ناز و کرشمه بر سر منبر نمي‌کنم115
    من ترک خاک بوسي اين در نمي‌کنم
    من ترک خاک بوسي اين در نمي‌کنم



غزل 354




  • به مژگان سيه کردي هزاران رخنه در دينم
    الا اي همنشين دل که يارانت برفت از ياد
    جهان پير است و بي‌بنياد از اين فرهادکش فرياد
    ز تاب آتش دوري شدم غرق عرق چون گل
    جهان فاني و باقي فداي شاهد و ساقي
    اگر بر جاي من غيري گزيند دوست حاکم اوست
    صباح الخير زد بلبل کجايي ساقيا برخيز
    شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعين
    حديث آرزومندي که در اين نامه ثبت افتاد
    همانا بي‌غلط باشد که حافظ داد تلقينم



  • بيا کز چشم بيمارت هزاران درد برچينم
    مرا روزي مباد آن دم که بي ياد تو بنشينم
    که کرد افسون و نيرنگش ملول از جان شيرينم
    بيار اي باد شبگيري نسيمي زان عرق چينم
    که سلطاني عالم را طفيل عشق مي‌بينم116
    حرامم باد اگر من جان به جاي دوست بگزينم
    که غوغا مي‌کند در سر خيال خواب دوشينم
    اگر در وقت جان دادن تو باشي شمع بالينم
    همانا بي‌غلط باشد که حافظ داد تلقينم
    همانا بي‌غلط باشد که حافظ داد تلقينم



/ 519