غزل 371 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • جگر چون نافه‌ام خون گشت1) کم زينم نمي‌بايد2)
    تو آتش گشتي اي حافظ ولي با يار درنگرفت
    ز بدعهدي گل گويي حکايت با صبا گفتيم



  • جزاي آن که با زلفت سخن از چين خطا گفتيم
    ز بدعهدي گل گويي حکايت با صبا گفتيم
    ز بدعهدي گل گويي حکايت با صبا گفتيم



غزل 371




  • ما درس سحر در ره ميخانه نهاديم
    در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
    سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
    در دل ندهم ره پس از اين مهر بتان را
    در خرقه از اين بيش منافق نتوان بود
    چون مي‌رود اين کشتي سرگشته که آخر
    المنه لله که چو ما بي‌دل و دين بود
    قانع به خيالي ز تو بوديم چو حافظ
    يا رب چه گداهمت و بيگانه نهاديم



  • محصول دعا در ره جانانه نهاديم23
    اين داغ که ما بر دل ديوانه نهاديم24
    تا روي در اين منزل ويرانه نهاديم
    مهر لب او بر در اين خانه نهاديم
    بنياد از اين شيوه رندانه نهاديم
    جان در سر آن گوهر يک دانه نهاديم
    آن را که لقب عاقل و فرزانه نهاديم
    يا رب چه گداهمت و بيگانه نهاديم
    يا رب چه گداهمت و بيگانه نهاديم



/ 519