برسان بندگي دختر رز گو به درآي
شادي مجلسيان در قدم و مقدم توست
شکر ايزد که ز تاراج خزان رخنه نيافت
چشم بد دور کز آن تفرقهات بازآورد
حافظ از دست مده دولت اين کشتي نوح
ور نه طوفان حوادث ببرد بنيادت
که دم و همت ما کرد ز بند آزادت85
جاي غم باد مر آن دل که نخواهد شادت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
طالع نامور و دولت مادرزادت
ور نه طوفان حوادث ببرد بنيادت
ور نه طوفان حوادث ببرد بنيادت
غزل 19
اي نسيم سحر آرامگه يار کجاست
شب تار است و ره وادي ايمن در پيش
هر که آمد به جهان نقش خرابي دارد
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
هر سر موي مرا با تو هزاران کار است
ما کجاييم و ملامت گر بيکار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عيار کجاست86
آتش طور کجا موعد ديدار کجاست87
در خرابات بگوييد که هشيار کجاست88 و 89
نکتهها هست بسي محرم اسرار کجاست
ما کجاييم و ملامت گر بيکار کجاست
ما کجاييم و ملامت گر بيکار کجاست