غزل 380
بارها گفتهام و بار دگر ميگويم
در پس آينه طوطي صفتم داشتهاند
من اگر خارم و گر گل چمن آرايي هست
دوستان عيب من بيدل حيران مکنيد
گر چه با دلق ملمع مي گلگون عيب است
خنده و گريه عشاق ز جايي دگر است
حافظم گفت که خاک در ميخانه مبوي
گو مکن عيب که من مشک ختن ميبويم
که من دلشده اين ره نه به خود ميپويم47
آن چه استاد ازل گفت بگو ميگويم
که از آن دست که او ميکشدم2) ميرويم
گوهري دارم و صاحب نظري ميجويم
مکنم عيب کز او رنگ ريا ميشويم
ميسرايم به شب و وقت سحر ميمويم48
گو مکن عيب که من مشک ختن ميبويم
گو مکن عيب که من مشک ختن ميبويم
1) چنين است در اغلب نسخ، س ي : خدا گواست،
2) چنين است در نسخ قديمه مانند خ ق نخ ، ساير نسخ : که ميپرودم.