غزل 24 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غزل 24




  • مطلب طاعت و پيمان و صلاح از من مست101
    من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
    مي بده تا دهمت آگهي از سر قضا
    کمر کوه کم است از کمر مور اين جا
    بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد
    جان فداي دهنش باد که در باغ نظر
    حافظ از دولت عشق تو سليماني شد
    يعني از وصل تواش نيست بجز باد به دست113



  • که به پيمانه کشي شهره شدم روز الست
    چارتکبير زدم يک سره بر هر چه که هست111
    که به روي که شدم عاشق و از بوي که مست112
    نااميد از در رحمت مشو اي باده پرست
    زير اين طارم فيروزه کسي خوش ننشست
    چمن آراي جهان خوشتر از اين غنچه نبست
    يعني از وصل تواش نيست بجز باد به دست113
    يعني از وصل تواش نيست بجز باد به دست113



غزل 25




  • شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
    اساس توبه که در محکمي چو سنگ نمود
    بيار باده که در بارگاه استغنا
    از اين رباط دودر چون ضرورت است رحيل
    مقام عيش ميسر نمي‌شود بي‌رنج
    به هست و نيست مرنجان ضمير و خوش مي‌باش
    شکوه آصفي و اسب باد و منطق طير
    به بال و پر مرو از ره که تير پرتابي
    زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گويد
    که گفته سخنت مي‌برند دست به دست



  • صلاي سرخوشي اي صوفيان باده پرست
    ببين که جام زجاجي چه طرفه‌اش بشکست
    چه پاسبان و چه سلطان چه هوشيار و چه مست114
    رواق و طاق معيشت چه سربلند و چه پست115
    بلي به حکم بلا بسته‌اند عهد الست116
    که نيستيست سرانجام هر کمال که هست117
    به باد رفت و از او خواجه هيچ طرف نبست118
    هوا گرفت زماني ولي به خاک نشست119
    که گفته سخنت مي‌برند دست به دست
    که گفته سخنت مي‌برند دست به دست



/ 519