غزل 425
دامن کشان هميشد در شرب2) زرکشيده147
از تاب آتش مي بر گرد عارضش خوي
لفظي فصيح4) شيرين قدي بلند4) چابک
ياقوت جان فزايش از آب لطف زاده
آن لعل دلکشش بين وان خنده دل آشوب
وان رفتن خوشش بين وان گام آرميده
صد ماه رو ز رشکش3) جيب قصب دريده148
چون قطرههاي شبنم بر برگ گل چکيده
رويي لطيف زيبا چشمي خوش کشيده
شمشاد خوش خرامش در ناز پروريده
وان رفتن خوشش بين وان گام آرميده
وان رفتن خوشش بين وان گام آرميده
1) چنين است در عموم نسخ قديمه، نسخ جديده: از چشم زخم خلق يا: دهر)،
2) شرب باشين مفتوحه ورا، مهلمه
ساکنه و در آخر با موحده بروزن غرب جنسي باشد از کتان رقيق که اغلب در مصر بافند و بزرگان و اکابر
آنجا بر سر بندند حافظ گفته: دامن کشان همي شد الخ، جامي گفته: شرب زرکش پوشش اندام اوست فرهنگ
جهانگيري و انجمن آراي ناصري،
3) خ: عشقش،
4) چنين است در نخ ق رو عموم نسخ قديمه بدون واو عاطفه بين
صفات متواليه، ولي در نسخ جديده همه با واو عاطفه است.