نديم و مطرب و ساقي همه اوست153
بده کشتي مي تا خوش برانيم3)
وجود ما معماييست حافظ
که تحقيقش فسون است و فسانه155
خيال آب و گل در ره بهانه
از اين درياي ناپيداکرانه154
که تحقيقش فسون است و فسانه155
که تحقيقش فسون است و فسانه155
غزل 429
ساقي بيا که شد قدح لاله پر ز مي
بگذر ز کبر و ناز که ديدهست روزگار
چين قباي قيصر و طرف کلاه کي
طامات تا به چند و خرافات تا به کي156
چين قباي قيصر و طرف کلاه کي
چين قباي قيصر و طرف کلاه کي
1) ق ر :
ببندي زان ميان طرفي کمروار
اگر خود را نبيني در ميانه
اگر خود را نبيني در ميانه
اگر خود را نبيني در ميانه
3) چنين است در خ ، باقي نسخ بعضي: بر آيم، و بعضي: برآئيم،