مسندفروز دولت کان شکوه و شوکت
برهان ملک و ملت بونصر بوالمعالي1) 261
برهان ملک و ملت بونصر بوالمعالي1) 261
برهان ملک و ملت بونصر بوالمعالي1) 261
غزل 463
سلام الله ما کر الليالي
علي وادي الاراک و من عليها3)
دعاگوي غريبان جهانم
به هر منزل که رو آرد خدا را
منال اي دل که در زنجير زلفش
ز خطت صد جمال ديگر افزود
که عمرت باد صد سال جلالي
و جاوبت المثاني و المثالي2) 262
و دار باللوي فوق الرمال
و ادعو بالتواتر و التوالي
نگه دارش به لطف لايزالي
همه جمعيت است آشفته حالي
که عمرت باد صد سال جلالي
که عمرت باد صد سال جلالي
1) اين غزل را در اغلب نسخ خطي و چاپي ندارد و در نسخي نيز که دارد عده ابيات آن از 9 الي 16 بيت ديده شده
است و متن حاضر در عده ابيات مطابق نسخه خ است که اقدم نسخ موجوده است، و ساير ابيات اغلب بنظر الحاقي
ميآيد و بعضي از آنها که در نسخ نسبته قديمي مانند نخ ر موجود است از قرار ذيل است:
دل رفت و ديده خون شد
تن خست و جان برون شد
تن خست و جان برون شد
تن خست و جان برون شد
رمل کان الحبيب فيها طار العقول طيرا من نظره الغزال، براي بقيه ابيات رجوع شود بملحقات چاپ خلخالي
و بچاپ قدسي)،2) المثالي بفتح ميم اصل آن المثالث است مانند الثالي در الثالث در قول شاعر: قد
مريومان و هذا الثالي وانت بالهجران لا تبالي، و مثاني و مثالث تارهاي دوم و سوم عود است از آلات
معروف موسيقي،3) واوي الا راک بفتح الف موضعي است نزديک مکه مرا صد الاطلاع در «اراک») و در اسامي
امکنه تذکير و تأنيث هر دو جايز است باعتبار موضع و باعتبار بقعه يا بلده شرح رضي بر کافيه در باب ما
لا ينصرف)، و همين است علت تأنيث ضمير «عليها« با آنکه واوي خود مذکر است.