من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت
تا بي سر و پا باشد اوضاع فلک زين دست266
از همچو تو دلداري دل برنکنم آري
چون پير شدي حافظ از ميکده بيرون آي
رندي و هوسناکي در عهد شباب اولي
اين قصه اگر گويم با چنگ و رباب اولي
در سر هوس ساقي در دست شراب اولي
چون تاب1) کشم باري زان زلف به تاب اولي
رندي و هوسناکي در عهد شباب اولي
رندي و هوسناکي در عهد شباب اولي
غزل 467
زان مي عشق کز او پخته شود هر خامي
روزها رفت که دست من مسکين نگرفت
روزه هر چند که مهمان عزيز است اي دل
مرغ زيرک به در خانقه اکنون نپرد269
گله از زاهد بدخو نکنم رسم اين است
يار من چون بخرامد به تماشاي چمن
آن حريفي که شب و روز مي صاف کشد
حافظا گر ندهد داد4) دلت آصف عهد
کام دشوار به دست آوري از خودکامي270
گر چه ماه رمضان است بياور جامي267
زلف2) شمشادقدي ساعد سيم اندامي
صحبتش3) موهبتي دان و شدن انعامي268
که نهادهست به هر مجلس وعظي دامي
که چو صبحي بدمد در پي اش افتد شامي
برسانش ز من اي پيک صبا پيغامي
بود آيا که کند ياد ز دردآشامي
کام دشوار به دست آوري از خودکامي270
کام دشوار به دست آوري از خودکامي270
1) چنين است در اغلب نسخ خ : ناز2) چنين است در خ ق بعضي نسخ: ساق،3) بعضي نسخ: رفتنش،4) خ م : کام،