غزل 490
در همه دير مغان نيست چو من شيدايي1)
دل که آيينه شاهيست غباري دارد
کردهام توبه به دست صنم2) باده فروش
نرگس ار لاف زد از شيوه چشم تو مرنج
شرح اين قصه مگر شمع برآرد به زبان
جويها بستهام از ديده به دامان که مگر357
کشتي باده بياور که مرا بي رخ دوست
سخن غير مگو با من معشوقه پرست358
اين حديثم چه خوش آمد که سحرگه ميگفت
گر مسلماني از اين است که حافظ دارد
آه اگر از پي امروز بود فردايي359
خرقه جايي گرو باده و دفتر جايي355
از خدا ميطلبم صحبت روشن رايي356
که دگر مي نخورم بي رخ بزم آرايي
نروند اهل نظر از پي نابينايي
ور نه پروانه ندارد به سخن پروايي
در کنارم بنشانند سهي بالايي
گشت هر گوشه چشم از غم دل دريايي
کز وي و جام ميام نيست به کس پروايي
بر در ميکدهاي با دف و ني ترسايي
آه اگر از پي امروز بود فردايي359
آه اگر از پي امروز بود فردايي359
غزل 491
به چشم کردهام3) ابروي ماه سيمايي
خيال سبزخطي نقش بستهام جايي360
خيال سبزخطي نقش بستهام جايي360
خيال سبزخطي نقش بستهام جايي360
1) قاضي نورالله ششتري در مجالس المومنين در مجلس هفتم در شرح احوال فاضل مشهور جلال الدين دواني
متوفي در سنه 908 گويد از جمله تأليفات وي شرحي است عرفاني بر اين غزل خواجه – اين شرح در اين اواخر در
مجله «ارمغان» منطبقه طهران بچاپ رسيده است،2) چنين است در اکثر نسخ، بعضي ديگر: صنمي،3) بچشم کردن
کنايه از انتخاب نمودن و نشان کردن باشد برهان)
1 وَ ما اَمرُنا اِلّا واحِدَةٌ2 دنياي ديگر ر ک ف)3 بي اعتباري جهان از نظر حافظ، دم را غنيمت شمردن4 مرشد و دليل راه5 توحيد کامل6 علم رسمي و علم افاضي7 علم فداي عيش ر ک ف).8 عشق و آفرينش9 سبزه خط ر ک ف).10 انسان قبل الدنيا و بعد الدنيا ر ک ف).11 گدايي ر ک ف).12 اميد اِنَّ لِرَبِّکُم في اَيامِ دَهرِکُم نَفََحاتٌ...).13 عارف، نه حکيم14 دنياي ديگر، معاد ر ک ف).15 انجوي: «گوهر معرفت اندوز» ر ک مقدّمه ص 116و ص 193.16 عنايت الهي و سختي راه17 گدايي ر ک ف).18 مرشد و ولي