غزل 39 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • هنگام وداع تو ز بس گريه که کردم
    مي‌رفت خيال تو ز چشم من و مي‌گفت
    وصل تو اجل را ز سرم دور همي‌داشت
    نزديک شد آن دم که رقيب تو بگويد
    صبر است مرا چاره هجران تو ليکن
    در هجر تو گر چشم مرا آب روان است
    حافظ ز غم از گريه نپرداخت به خنده
    ماتم زده را داعيه سور نماندست



  • دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست
    هيهات از اين گوشه که معمور نماندست
    از دولت هجر تو کنون دور نماندست
    دور از رخت اين خسته رنجور نماندست
    چون صبر توان کرد که مقدور نماندست
    گو خون جگر ريز که معذور نماندست
    ماتم زده را داعيه سور نماندست
    ماتم زده را داعيه سور نماندست



غزل 39




  • باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
    اي نازنين پسر تو چه مذهب گرفته‌اي143
    چون نقش غم ز دور ببيني شراب خواه144
    از آستان پير مغان سر چرا کشيم
    يک قصه بيش نيست غم عشق وين عجب145
    کز هر زبان که مي‌شنوم نامکرر است



  • شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است
    کت خون ما حلالتر از شير مادر است
    تشخيص کرده‌ايم و مداوا مقرر است
    دولت در آن سرا و گشايش در آن در است
    کز هر زبان که مي‌شنوم نامکرر است
    کز هر زبان که مي‌شنوم نامکرر است



/ 519