شیوه‌ زندگی جدید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیوه‌ زندگی جدید - نسخه متنی

سید حسین نصر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شيوه‌ي زندگي جديد

نويسنده: سيد حسين - نصر

منبع:

کتاب - جوان مسلمان و دنياي تجدد

مسلمين جوان، اعم از اينكه در جهان اسلام باشند يا براي تحصيل به غرب بروند، بيشترين تأثير از دنياي متجدد را از رهگذر آن چيزي مي‌پذيرند كه مي‌توان آن را شيوه‌ي زندگي جديد ناميد. شيوه‌ي زندگي جديد، كه طبعاً در حد خود بيانگر فلسفه‌اي خاص نيز هست، به مراتب بيشتر از فلسفه‌ها و الهيات و يا ايدئولوژي‌هاي جديد، به نحوي مستقيم و بلاواسطه‌ آنچنان بر جوانان مسلمان تأثير مي گذارد كه مي‌توان شواهد آن را تقريباً در همه‌ي مراكز شهري بزرگ جهان اسلام و به طريق اولي در ميان جوانان مسلماني كه در غرب زندگي يا تحصيل مي‌كنند، ديد. اين شيفتگي نسل جوان نسبت به شيوه‌ي زندگي جديد، كه بايد سرچشمه‌هاي آن را بيشتر در آمريكا جست تا در اروپا، در واقع منحصر به جهان اسلام نيست، بلكه پديده‌اي جهانگير است و خود بازتاب شيفتگي بسياري از جوانان همه‌ي قاره‌هاي جهان نسبت به آن چيزي است كه حسب ظاهر، آزادي كامل فردي از قيد و بند سنت‌ها و اصولي است كه طي زنجيره‌اي طولاني از نسلي به نسل بعد رسيده است.

امروزه اشتياق شديد جوانان سراسر جهان به شنيدن موسيقي به اصطلاح پاپ، اعم از اينكه راك باشد يا هوي‌متال و يا غير آن، پوشيدن لباس‌هاي نوعاً جديدي مثل بلوجين كه زبان حال ميل به آزادي از قيد و بندها و تحرك و تكاپو و اعلام استقلال يك تنه از قيد ضوابط و معيارهاي اجتماعي است، كاملاً واضح است. كشش جوانان به طرف اتومبيل‌هاي پرسرعت و انواع تفريحاتي كه، مثل همان ترتيباتي كه در فيلم‌ها يا ساير تفريحات و سرگرمي‌هاي غربي ديده مي‌شود، متضمن سرعت و جرأت باشد نيز كاملاً مشهود است. بسياري از جوانان تيز و چابك پا در ركاب سفر مي‌گذارند بدون آنكه بدانند به كجا مي‌روند. در اين مسحورشدگي و حتي تسخيرشدگي در قبال شيوه‌ي زندگي جديد كه از غرب سرچشمه گرفته و جهانگير است، شمار كثيري از جوانان مسلمان، به خصوص آناني كه آماج القائات بي‌امان تلويزيون‌ها و ساير رسانه‌هاي جمعي تبليغ‌كننده‌ي ارزش‌هاي فرهنگي جهان مدرن يا به اصطلاح پست مدرن بوده‌اند، نيز شريك بوده‌اند.

اگر بخواهيم به دلايل عميق اجتماعي، روانشناختي، فلسفي و ديني ظهور چنين پديده‌هايي در جهان كنوني اشاره كنيم از موضوع بحثي كه در اين مجال مختصر پيش رو داريم، دور خواهيم افتاد. ولي دانستن اين نكته براي جوانان مسلمان لازم است كه اين پديده‌ها با علل ژرف‌تري ارتباط دارند كه از نظر معنوي بي‌طرف نيستند، به بعضي از آنها در اين كتاب اشاره شد. علاوه بر اين، اين شيوه‌ي جديد زندگي حتي با آن عده از الگوهاي زندگي جامعه غربي كه طي چند قرن گذشته معمول بوده نيز سازگاري ندارد و نشان‌دهنده‌ي از هم گسيختن اين جامعه است.

از هم‌گسيختگي سريع جامعه‌ي غربي و دور شدن شتابان آن را از وضعي كه تاكنون داشته است در اين واقعيت مي‌توان ديد كه تنها يك نسل قبل كمترين اثري از بسياري از الگوهاي جديد زندگي يا شيوه‌هاي جديد زندگي مشهود نبود. براي مثال، تا يك نسل قبل، به رغم آن كه روابط جنسي بسيار آزادتر و بي‌مهارتر از جوامع سنتي بود، بنياد خانواده همچنان در غرب استحكام داشت، هنوز ارزش‌هاي اخلاقي مسيحي به مراتب بيش از امروز برقرار و مدعي بود. مفهوم پوچي و بي‌معنايي زندگي و هيچ‌انگاري، كه با بي‌اعتمادي به نسل قبل، مخالفت با بسياري دورويي‌ها كه اين جوانان در نسل پدران و مادران خود مي‌ديدند، از هم گسيختن خانواده، از دست رفتن نقش‌هاي سنتي زن و مرد و رابطه‌ي آنها با يكديگر، بالاخره بر باد رفتن هر گونه اقتدار و مرجعيتي، اعم از اخلاقي و معنوي يا حتي اجتماعي و تا حدودي سياسي، نيز همراه بود، علي‌الخصوص در چند دهه‌ي اخير و در ميان نسل رشد يافته‌ي پس از جنگ دوم جهاني پديدار شد. اين پديده‌ها نخست در نوع گرايش‌هايي ظاهر شد كه بعداً به ضدفرهنگ شهرت يافت و اينك نيز به صورتي تام و تمام در بطن گرايشي مطرح گرديده كه نزد بسياري از مردم به پست‌مدرنيسم معروف است. به هر حال، شيوه‌ي زندگي جديد بيانگر گريز جدي از هنجارها و معيارهاي دنياي متجددي است كه تاكنون برقرار بوده، در عين حال تالي منطقي همان هنجارهاست. در حالي كه مدرنيسم يا تجدد صلادهنده‌ي نوعي انجماد از نقطه‌نظر معنوي بود، اين مرحله‌ي جديد انحلالي را كه در پي آن انجماد آمده، رقم زده است.

طبعاً يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي اين شيوه‌ي زندگي جديد شورش بر ضد همان چيزي است كه از نظر جوانان «سنت» تلقي شده باشد، اعم از سنت به همان مفهوم قدسي و آسماني كه در اين كتاب مورد بحث بوده، يا آداب و سنن و همه‌ي آنچه از نسل‌هاي پيشين رسيده است. شايد در ميان نسل‌هاي اخير هيچ نسلي بيش از نسل كنوني جوانان غربي براي گريز از سنن ومواريث آباء و اجداد خود نكوشيده است. اين گريز باعث ايجاد پديده‌اي موسوم به شكاف بين نسل‌ها شده كه تاكنون به اين نحو در جهان اسلام وجود نداشته است. بسياري از جوانان مسلمان وقتي به غرب مي‌روند از اين كه مي‌بينند پيوسته سخن از شكاف بين نسل‌ها، عصيان نوجوانان، بحران تضاد ميان جوانان و پدر و مادرها و پديده‌هايي از اين دست است، كه گرچه در قسمت‌هاي متجددتر جهان اسلام هم كمابيش مشهود است اما در هيچ جاي ديگر به وسعت جهان غرب نيست، شگفت‌زده مي‌شوند.

لازم است معناي اين عصيان بر ضد نسل قبل، شكاف بين نسل‌ها، فرق و فاصله‌اي كه بسياري از جوانان را به خصوص در شهرهاي بزرگ غرب از پدر و مادرهاشان دور كرده است، به درستي فهميده شود. بر اين پديده‌ها بايد اين واقعيت را نيز افزود كه امروزه شمار فزاينده‌اي از كودكان در غرب در خانواده‌ها يا خانه‌هايي بزرگ مي‌شوند كه پدر يا مادر در آن حاضر نيست و آن يكي هم كه حاضر است، چون نمي‌تواند يك تنه اقتدار پدر و مادر را توأماً ايفا كند، غالباً از زير باز مسووليتي كه پدر و مادرها در خانواده‌هاي سنتي براي انتقال دادن ارزش‌هاي اخلاقي به جوانان و تدارك كردن ساختار اصلي زندگي ايشان بر عهده داشته‌اند، شانه خالي مي‌كند. لذا بسياري از جوانان ناچارند به تدريج خودشان زندگيشان را شكل بدهند.

نتيجه‌ي ديگر اين تحولات، انقلابي اساسي در روابط جنسي است. البته هنوز قيود و ضوابط مسيحي در محافل معيني رعايت مي‌شود. هنوز افراد زيادي در غرب پيرو مسيحيت‌اند، اما گرايش به روابط جنسي خارج از چارچوب ازدواج و حتي عدم ‌پاي‌بندي به چارچوبه‌ي ازدواج، نيز اشكال گوناگون همجنس‌بازي، شتابي روزافزون دارد و در نسل اخير هر روزه بيش از پيش رواج يافته است. در واقع، اكنون نه تنها لاادري‌ها، بلكه حتي كساني كه مدعي دينداري‌اند هر روزه بيشتر از پيش در اخلاق جنسي سنتي ترديد و تشكيك مي‌كنند. تنها ترس از بيماري‌هاي خطرناكي همچون ايدز در دهه‌ي گذشته توانسته است، صرفاً تا حدودي، رفتارهاي جنسي بي‌لجامي را كه بر سراسر زندگي جوانان غلبه يافته و عواقب و نتايج متعددي همچون حاملگي‌هاي روزافزون در سنين نوجواني به بار آورده است، محدود كند.

كشف تن و لذت آني جنبه‌ي ديگري نيز داشته كه گرچه فارغ از مسايل و مشكلات خاص خود نبوده، اما كلاً بسيار سالم‌تر و سودمندتر بوده است، اين جنبه‌ها همانا تأكيد و تكيه بر انواع ورزش‌ها و تمرين‌هاي بدني است. روشن است كه ورزش در همه‌ي تمدن‌ها به اشكال مختلف وجود داشته است؛ مثل مسابقات اسب‌دواني و جمازراني و بازداري يا قوش‌بازي در ميان اعراب، چوگان‌بازي سواره در ميان ايرانيان، تيراندازي با كمان در ميان همه‌ي اقوام قديمي مسلمان به خصوص ايرانيان و ترك‌ها. ولي امروزه در غرب جديد ورزش به چيزي شبيه به يك دين بدل گرديده است. در حالي كه مشاركت در ورزش‌ها نقشي اساسي در سلامت تن و حتي شخصيت افراد دارد و يكي از جنبه‌هاي مثبت زندگي جديد غربي است، سوداگرانه شدن و مبالغه و تبليغ بيش از حد درباره‌ي آن اهميت گزاف و بي‌معنايي به آن بخشيده و آن را تقريباً به صورت بديلي براي برخي انواع فعاليت‌هاي ديني درآورده است.

در جهان اسلام اجتماعات عظيم توده مردم براي انجام امري عمومي، همچنانكه در مورد حج يا مراسم عزاداري محرم در ميان شيعيان ديده مي‌شود، تقريباً همواره با دين ارتباط داشته است. اما امروزه اجتماعات بزرگي كه براي تماشاي مسابقات ورزشي تشكيل مي‌شود كلاً به جاي اجتماعاتي نشسته است كه سنتاً براي انجام امور ديني و مذهبي تشكيل مي‌شده، همچنانكه در مورد بازي‌هاي المپيك مي‌توان ديد، نشان‌دهنده‌ي غيرديني شدن يكي از اموري است كه غرب از گذشته‌ي مسيحي خود و نيز از يونان و روم باستان به ارث برده بوده است. علاوه بر اين، با سوداگرانه يا سودجانه‌تر شدن روزافزون ورزش، حتي مفهوم غيرديني‌شده‌ي ورزشكاري كه در ورزش‌هاي آماتور تبليغ و ترويج مي‌شده نيز تحت فشار ملاحظات سودجويانه‌ به نحوي فزاينده در حال فراموش شدن است. امروزه قهرماناني در ورزش‌هاي مختلف هستند كه تنها در طول يك سال بيشتر از همه‌ي پولي كه بزرگ‌ترين دانشمند يا محقق غربي بتواند در طول يك عمر جمع كند، حقوق مي‌گيرند. قهرمانان ورزشي در كنار ستارگان هنر پاپ و به خصوص موسيقي پاپ، قهرمان فرهنگي جديد جامعه‌اي را مي‌سازند كه خود را به پرستش تن و حس تسليم كرده است.

در شيوه‌ي زندگي كنوني [غرب] كشش و گرايشي هست كه افراد جامعه را به زيستن در لحظه‌ي كنوني فارغ از همه‌ي تاريخ و گذشته و غرق جامعه شدن در طلب سرافرازي‌هاي لحظه‌اي و لذت حسي آني وامي‌دارد. پرستش قهرمانان ورزشي و ميل به ركوردشكني دايمي و فائق آمدن بي‌وقفه بر طبيعت، نشان‌دهنده‌ي يك وجه از اين دلمشغولي به تن است، در حالي كه جنبه‌ي بسيار ويرانگرتر همين گرايش را مي‌توان در استفاده‌ي از مواد مخدر و طبعاً مشروبات الكلي، روابط جنسي آزاد و نظاير آن ديد كه تماماً از تلاش نفس براي غرق كردن خود در لذت‌هاي آني جسمي و غريزي حكايت دارد. بديهي است كه ورزش مستلزم انضباط و سخت‌كوشي است و اين از جهات مثبت آن است، اما بزرگداشت بيش از حد ورزش و كمابيش پرستيدن قهرمانان ورزشي ناشي از اهميت گزافي است كه به تن داده شده است. مضافاً بر اين كه نقش و اهميتي كه به ورزش داده مي‌شود ابداً بي‌ارتباط با اشتياق به لذت‌جويي‌هاي جسماني نيست كه درست در نقطه‌ي مقابل مراقبتي كه از تن مي‌شود، به نحوي بسيار ويرانگر در وجه ديگر شيوه‌ي زندگي جديد به صورت اعتياد به مواد مخدر و روابط جنسي بي‌لجام خودنمايي مي‌كند. در هر دوي اين موارد حسرتي براي كشف دوباره‌ي آن قدسيتي كه در تن متجلي است ديده مي‌شود، حسرتي براي بازيافتن آنچنان نگرشي به اين واقعيت كه از چندين قرن قبل از افق غرب جديد رخت بربسته است.

براي فهم سرشت عصيان‌آميز شيوه‌ي زندگي جديد توجه به يك عامل ديگر نيز ضروري است. اين عامل متضمن از دست رفتن ايمان و اعتقاد جوانان به معيارهاي اخلاقي سابق جامعه‌ي غربي و عصيان ايشان بر ضد بسياري از تناقضاتي است كه در اخلاقيات و رفتارهاي اخلاقي پدران و مادرنشان كه به نظام ارزشي ايجادكننده‌ي دنياي متجدد وفادار مانده‌اند، مي‌بينند. اين تناقضات شامل انواع بي‌عدالتي‌ها در جامعه، همچون نژادپرستي كه اينك نسل جوان به شدت بر ضد آن قيام كرده، يا تخريب محيط زيست و نفرت از طبيعت مي‌شده است كه در دو قرن گذشته در جامعه‌ي صنعتي غرب غلبه داشته و ريشه‌هاي عميق‌تر آن به قرون پيشتر مي‌رسيده كه نگرش مقدس به طبيعت در تمدن غرب از دست رفته بوده است. بسياري از جوانان نسبت به هماهنگ زيستن با جهان طبيعي حساسند و لذا عصيانشان بر ضد يك نظام مستقر و هماهنگ نيست، بلكه، اگر نه تماماً دست كم گاهي، تلاشي است براي ميراندن يك «نظم» مريض و مختصر و دست يافتن دوباره به تعادلي با جهان پيرامون، اعم از جهان طبيعت يا گروه‌هاي قومي و نژادي ديگري كه در جامعه‌ي غرب تا همين اواخر از بقيه جدا شده بوده‌اند.

يكي از ويژگي‌هاي كمابيش نظرگير شيوه‌ي زندگي جديد جست‌وجوي مشتاقانه به دنبال معناست. همانا از دست رفتن معناي زندگي براي بسياري از جوان‌هاست كه آنها را به بي‌راهه‌ي طلب لذت‌هاي آني جسمي از طريق روابط جنسي يا استفاده از مواد مخدر و يا گاهي خشونت و جنايت كشانده يا آن كه آنها را به جست‌وجوي فلسفه‌ها و فرهنگ‌ها و حتي «اديان جديد» واداشته است. اين پديده‌ي جست‌وجو براي بازيافت معناي زندگي، هم جنبه‌ي مثبت داشته و هم جنبه‌ي منفي. جنبه‌ي مثبت اين پديده همان است كه از اين رهگذر بسياري از جوانان هوشمند و حساس در غرب، براي نخستين بار، به پيام معنوي فرهنگ‌ها و اديان ديگر توجه يافته‌اند و احترامي كه ايشان براي عوالم معنوي ديگر قايلند به مراتب بيشتر از احترامي است كه استعمارگران انگليسي و فرانسوي قرن سيزدهم / نوزدهم براي جهان اسلام يا ساير فرهنگ‌هاي آسيايي و آفريقايي و آمريكايي قايل بوده‌اند.

اما جنبه‌ي منفي اين پديده آن است كه بخش اعظم اين آغوش گشاده يا رويكرد مشتاقانه، به بهاي روگردان شدن از آنچه هنوز از سنت‌هاي معتبر مسيحي و يهودي در غرب باقي مانده به طرف بدل‌هاي بي‌اساس اشكال عموماً نامعتبر اديان و فرهنگ‌هاي شرقي و نيز ظهور خلق‌الساعه‌ي آنچه به «اديان جديد» مشهور شده، معطوف گرديده است. اين «اديان جديد» اغلب اجزاء و عناصري از ابعاد معنوي‌تر و باطني‌تر اديان معتبر است كه از ابعاد صوري‌تر آن اديان سلخ يا كنده شده و مستقلاً عرضه گرديده است. در غير اين گونه موارد، اين پديده‌هاي جديد صرفاً تعابير روانشناختي همان تعاليم سنتي است كه به دست اشخاص هوشمند و بعضاً شيادي فراهم آمده كه مي‌توانسته‌اند جوانان را به طرف خود جلب كنند. در هر صورت، بنيادهاي اين «اديان جديد» به انحا متعدد و گوناگون از اديان سنتي بزرگ بشريت اخذ و اقتباس و سپس تحريف شده است. اين اديان معمولاً با مخالفت و مقاومت در برابر نيروهاي دنياي متجدد مخالفند و، در واقع، به صورت‌هاي مختلف مكمل اين نيروها هستند. اگر دنياي متجدد نشانگر مخالفت با سنت و دين به معناهايي است كه سنتاً فهميده مي‌شده است، اين نيروها يا پديده‌هاي جديد نيز در بسياري از موارد بيانگر ظهور يك ضدسنت و ضددين و زوال جهان‌نگري سنتي است. بنابراين، اين «اديان جديد»، به يك معنا، دست در دست گرايش‌ها و مكاتب هيچ‌انگاري، نسبي‌گرايي و واساختارگرايي يا شالوده‌شكني دارند كه نفوذ آنها را، همان طور كه پيشتر اشاره شد، در زمينه‌هاي متعدد، به ويژه در قلمرو فلسفه و ادبيات مي‌توان ديد.

بديهي است كه يكي از ويژگي‌هاي اساسي شيوه‌ي زندگي جديد نفوذ رسانه‌هاي جمعي است. اهميت نقش اين رسانه‌ها در شكل دادن به جهان‌نگري جوانان و در واقع هر كس ديگري در جامعه‌ي جديد كنوني، آنچنان زياد است كه هرچه گفته شود هنوز حق مطلب ادا نشده است. همين رسانه‌هاي جمعي هستند كه قهرمانان فرهنگي خلق مي‌كنند و نظريات مردم را درباره‌ي امور و مسايل سياسي و اجتماعي و حتي خود واقعيت در جهاتي كه مورد نظر باشد شكل مي‌دهند. در واقع، همچنانكه يكي از مشهورترين محققان در زمينه‌ي معناي رسانه‌هاي جمعي، يعني مارشال مك لوهان گفته است، رسانه‌ها به تدريج به رسالت بدل مي‌شوند.

افزوده شدن تأثير تحولات روزافزون بر قدرت هول‌انگيز رسانه‌ها، به آنها اثر مسحوركننده‌ي شهر فرنگ گونه‌اي داده كه همه كس را مجذوب ساخته است. عرضه كردن تغيير و تحول به بينندگان و شنوندگان رسانه‌هاي مختلف جان و جوهر وظيفه‌ي اصلي رسانه‌ها در دنياي متجدد است. با گذشت دهه‌ها، تحول نه تنها ادامه مي‌يابد، بلكه به مدد نقش و نفوذ فراگير رسانه‌ها، به نحوي روزافزون شتاب نيز مي‌گيرد. اين آهنگ شتابناك تغيير و تحول را مي‌توان در مد لباس‌ها، اطوار رفتارهاي ظاهري در زندگي و حتي در هنر جديد ديد كه هر كدام عملاً چند سال يك بار، در مورد مد لباس‌ها هر يك سال يك بار، تغيير مي‌كنند. دهه‌ها خود به معيارهايي براي دوره‌بندي سبك‌هاي گوناگون هنري بدل شده است، به نحوي كه في‌المثل از سبك‌هاي دهه‌ي 60، دهه‌ي 70، دهه‌ي 80 و نظاير آن سخن مي‌رود. علاوه بر اين، مدها فقط شامل لباس نمي‌شود، بلكه حتي وجوه انديشه و هنر را نيز دربرمي‌گيرد، از همين روست كه هر گونه مفهوم دوام و ثبات، به ويژه در آن جهان فريبنده‌اي كه رسانه‌ها به مردم عرضه مي‌كنند، از ساحت تصور افراد زدوده و زايل شده است.

به نظر مي‌رسد هدف شيوه‌ي زندگي جديد آن است كه به مدد رسانه‌ها از همه‌ي امكانات موجود در نظم كنوني بشر نهايت استفاده را ببرد. بيشتر اين تحولات در شكل لباس‌ها يا اطوار رفتارها يا اشكال گوناگون موسيقي و ساير هنرها از مراتب فرودين روان مايه مي‌گيرد، ولي گاهي نيز در اين ميان روزنه‌هايي به عوالم بالا گشوده شده است، لذا از يك طرف چشم‌انداز زوال دنياي متجدد پيش روست و از طرف ديگر در اينجا و آنجا بارقه‌هايي از تجلي دوباره‌ي حقيقت به همان صورتي كه سنت طي قرون و اعصار متمادي آن را زيسته و عرضه كرده است، به چشم مي‌رسد.

مسلمان جوان بدون فهم عميق جنبه‌هاي گوناگون شيوه‌ي زندگي جديد و سرشت دائماً نوشونده و مسحوركننده‌ي آن، نيز درك درست تأثير، غالباً ناخودآگاه، اين شيوه‌ي زندگي جديد با خودشان در مقام فرد و به خصوص در مقام مسلماني كه خود را تسليم خداوند و مشيت او كرده است، نباشند، نخواهد توانست دنياي متجدد را بشناسد و به عنوان مسلمان در آن زندگي كند. روشن است كه فصل‌الخطاب، همين مشيت خداوند است زيرا مشيت او همواره غالب است. ولي در جهان كنوني نفس وجود اين شيوه‌ي زندگي جديد متضمن جدي‌ترين معارضه‌اي است كه معارضه‌جويي‌هاي فلسفي، علمي و كلامي مدرنيسم يا تجدد آن را تكميل كرده، در واقع جريان بسيار نيرومندي پديد آورده است كه جوان مسلمان، اعم از اينكه در جهان اسلام باشد يا در حال تحصيل در غرب، بايد شنا كردن در جهت مخالف آن را بياموزد، «هَل مَن مبارز»ي است كه مسلمانان نسل‌هاي مختلف، اعم از پدر و مادرها و نسل جوان، بايد بتوانند به آن پاسخ‌هاي وثيق اسلامي بدهند.

/ 1