245- يك فنجان عسل - 320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آمده ايد؟ زيرا رسم علما آن بود كه پنجشنبه ها مشرف شوند تا زيارت شب جمعه را درك كنند.

گفتم : كارى داشتم . گفت : آقاى امينى ، ممكن است از شما خواهشى كنم ؟ گفتم : بفرماييد.

گفت : تعدادى كتاب نفيس از مرحوم والد باقى است كه بدون استفاده مانده و تقريبا محبوس است ، بياييد
ببينيد، اگر چيزى به درد شما مى خورد به صورت امانت ببريد و بعد برگردانيد. گفتم : كى بيايم ؟

گفت : من امروز كتاب ها را بيرون مى آورم و آماده مى كنم . جناب عالى فردا صبح براى صرف صبحانه به منزل
ما تشريف بياوريد، هم صبحانه صرف كنيد و هم كتاب ها را ملاحظه بفرماييد.

قبول كردم و رفتم . مقدار بيست و چند جلد كتاب روى هم گذاشته بود. من تا نشستم ، دست دراز كردم و اولين
كتاب را كه برداشتم ، ديدم نسخه اى بسيار پاكيزه نفيس و مجدول از كتاب الصراط المستقيم است . حالت
گريه شديدى به من دست داد. صاحب خانه علت را جويا شد، من قضيه كتاب را در نجف نقل كردم . ايشان هم از
لطف الهى به گريه افتادند، كتاب مذكور و چند جلد كتاب نفيس ديگر را به امانت دادند و مدت سه سال نزد
من بود تا بعد از انجام رسيدن كارم به شخص مذكور بازگردانم .(284)

245- يك فنجان عسل

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


آية الله گلپايگانى براى تكميل تحصيلات و بهره مندى از محضر علماى نجف راهى عراق گرديد و از محضر
ميرزاى نايينى ، سيد ابوالحسن اصفهانى ، آقا ضياء الدين عراقى و شيخ محمد حسين غروى اصفهانى بهره ها
برد. در همين سفر بود كه شبى در عالم رؤ يا، آقا به حضور با كرامت حضرت على (ع ) مشرف شده و مورد لطف آن
حضرت قرار گرفتند، ايشان خود فرموده اند: شبى در خواب ديدم داخل ضريح مطهر در برابر مرقد مبارك
اميرالمؤ منين (ع ) ايستاده ام ، آقا يك فنجان عسل به من عطا فرموده و گفتند: اين براى تو است ، مقدارى
از آن را خوردم و بقيه را نگه داشتم ، حضرت فرمودند: چرا بقيه آن را نمى خورى ؟

گفتم باقى مانده را براى زعيم شيعه آية الله سيد ابوالحسن اصفهانى گذاشتم .

فرمودند: ما به او عسل عطا كرديم و اين فنجان به شما اختصاص دارد، از خواب بيدار شدم .

مرحوم آية الله جاج شيخ على مشكات اصفهانى كه هم حجره اى معظم له بودند، در جمعى اظهار داشتند: زمانى
كه ماجراى اين رؤ يا را از زبان آية الله گلپايگانى شنيدم ، به حرم مطهر مولاى متقيان على (ع ) مشرف
گشته و ضريح را گرفتم و گفتم : آقا به ميهمان من داديد، سهمى هم به من بدهيد. شبى در عالم رؤ يا ديدم ،
قنديلى از سقف جدا شد و جلو پايم افتاد، به من گفتند: آن را بردار. هر چه سعى كردم موفق نشدم آن را از
جايش تكان بدهم . از خواب دريافتم كه لياقت و صلاحيت مرجعيت شيعيان از جانب خداوند به ايشان عطا شده
است .(285)

246- جواب صحيح

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


ابن ابى الحديد در كتاب (( شرح نهج البلاغه )) نوشته است : شيخ مفيد با سيد مرتضى علم الهدى در مساءله
اى مباحثه مى نمودند و از راه بحث و استدلال به جايى نرسيدند و هر كدام در نظر خويش اصرار و ابرام مى
ورزيدند. پس قرار گذاشتند كه هر كدام مطلب مورد مجادله را تحرير نموده و از حضرت اميرالمؤ منين (ع ) سؤ
ال كنند، پس آن را نوشته و بالاى مرقد مطهر آن حضرت قرار دادند، صبح آن روز ديدند در جواب نوشته شده :

(( الحق مع ولدى والشيخ معتمدى )) يعنى حق با فرزندم (سيد مرتضى ) است و شيخ (مفيد) مورد اعتماد من است
.(286)

247- پيغام على (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


در زمان مرحوم شيخ جعفر كاشف الغطاء كه از علماى بزرگ نجف اشرف بودند، قحطى عجيب آمد، مردم محتاج
باران شدند، به حضور شيخ آمده ، از او خواستند دعا كند، شيخ آمد و دعا كرد و ميان حرم اميرالمؤ منين (ع
) عرض كرد: اى مولاى من ، مردم محتاج باران مى باشند با اين همه نماز و دعا، خداوند اثرى بر دعاهاى
مردم نمى گذارد، از خداوند بخواهيد عنايتى بفرمايد.

در عالم خواب ديد حضرت كنار بالينش آمدند و فرمودند: به فلان مرد قهوه چى

/ 162