فکر اخلاقی در یونان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فکر اخلاقی در یونان - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فكر اخلاقي در يونان

طنز ديوجانس از اخلاق يوناني

16-1- در نظر نخست ، مي توان گفت كه دين در اخلاق مردم تأثير زيادي نداشت ، زيرا دين يوناني از آغاز مجموعه اي از مراسم جادويي بود و به اخلاق مربوط نمي شد. در دين يوناني ، اجراي صحيح تشريفات سنتي بيش از درستي و پاكي انسان اهميت داشت ، و خدايان آسماني و زميني يونانيان از لحاظ عفت و شرافت و نجابت سرمشقهايي عالي به انسان ندادند. حتي در اسرارالئوسي ، اجراي مراسم ، بزرگ ترين وسيله ي رستگاري و رهايي از عذاب به شمار مي رفت ، و پاكي روحي و كرامت اخلاقي مطمح نظر نبود. در اين باره ، ديوجانس از سر طنز مي گويد : « پاتايكيون دزد، پس از مرگ خوشبخت تر از آگسيلائوس يا اپامينونداس خواهد بود، زيرا در مناسك اسرارالئوسي شركت داشته است .»

با اين وصف ، دين يوناني ، برخلاف آنچه در بادي امر به نظر مي رسد، از لحاظ اخلاق به مردم و دولت كمكهايي نهاني مي كرد، چنان كه مراسم تطهير، گرچه اموري تشريفاتي بودند، يونانيان را به عادات اخلاقي خو مي دادند. همچنين خدايان يوناني با همه ي ضعفهاي خود كما بيش در نشر فضيلت مؤثر افتادند، زيرا معمولاً بر ستمكاران خشم مي گرفتند؛ از متكبران انتقام مي كشيدند؛ دورافتادگان از وطن و نيازمندان را پناه مي دادند؛ و با قدرت خود، پيمان شكنان را به كيفر مي رساندند. مثلاً ديكه (خداي عدالت ) ظلم را بي پاسخ نمي گذاشت ، و ائومنيدس ( مهربانان ) قاتلاني چون اورستس را تا سر حد جنون و مرگ تعقيب مي كرد. از اين گذشته ، دين يوناني به مهم ترين عناصر زندگي - مانند

ولادت ، ازدواج ، خانواده ، طايفه ، و دولت - جامه ي تقدس مي پوشانيد و آنها را از صورت امور زودگذر دنيوي بيرون مي آورد. بر اثر پرستش و بزرگداشت مردگان ، ميان مردم قرون متمادي رابطه و وحدتي عميق برقرار مي شد، و هر فرد خود را نه عضو يك خانواده ، بلكه حلقه اي از زنجيره ي انسانهاي پيشين و اكنون و آينده مي انگاشت . خانواده عاملي است براي بقاي فرد در جريان نسلها. هر كس از لحاظ ديني موظف به همسرگيري و فرزند آوري است . كيست كه مرد بي فرزند را به خاك سپارد و به زيارت قبر او رود و او را به آيندگان پيوند دهد؟ دين يوناني نه تنها مردم را به توليدمثل تشويق مي كرد و باعث افزايش جمعيت مي شد، بلكه ، با تكيه بر حفظ استمرار نسلها، آنها را به حفظ نظام اجتماعي و دفاع از وطن بر مي انگيخت . در هر شهر، خدا يا خدايان خاص آن شهر بيش از خدايان ديگر معزز بودند، و همه ي قوانين و سازمانهاي گوناگون جامعه در ميان هاله اي ديني قرار داشت . به راستي ، دين ، جامعه را در برابر خودخواهي و سودجويي فرد چون سدي دفاعي درآورد .

تأثير دوگانه دين بر ادب و فلسفه يوناني

16-2- در آغاز، دين از ادب و هنر و فلسفه نيرو گرفت ، ولي بعداً از آنها زيان ديد. هنر فيدياس به خدايان جلوه هايي زيبا و شكوهمند داد، و شعرهاي پينداروس و سوفوكل و اشيل به نواميس ديني عمق اخلاقي بخشيد . همچنين افلاطون و فيثاغورس فلسفه را با دين آميختندو، با طرح مفهوم خلود، در پيشرفت اخلاق انساني مؤثر افتادند. اما، در برابر اينان ، پروتاگوراس دين را با ديده ي ترديد نگريست ، ذيمقراطيس فايده ي دين را انكار كرد، اوريپيد خدايان را به ريشخند گرفت ، و بر روي هم فلسفه ي يوناني دين را، كه مبناي اخلاق بود، به نابودي كشانيد .

انسانهايي بي رحم ؟

16-3- همچنان كه روح كنجكاو يونانيان دانش آنان را پديد مي آورد، سودجويي

و مال اندوزيشان اساس اقتصاد آن سرزمين را استقرار مي بخشد. افلاطون ، با مبالغه اي كه خاص علماي اخلاق است ، در اين باره چنين مي گويد: «حب مال سراسر وجود آدميان را تسخير مي كند و هرگز به آنان مجال نمي دهد كه حتي لحظه اي درباره ي چيزي جز اموال شخصي خويش بينديشند. روح شهرمندي وابسته به اين است ». مردم آتن جانوراني سبقت جو و فزوني طلبند و با رقابتي تقريباً بي رحمانه يكديگر را تحريك و تهييج مي كنند. بسيار زيركند و در حيله و تدبير از ساميان كم نيستند؛ از هر لحاظ ، چون عبرانيان تورات سرسخت ، جنگجو، لجوج ، و مغرورند. احساساتي و رقيق القلب نيستند، و اشكهاي اوريپيد را نمي پسندند. نسبت به حيوانات مهربان ، و نسبت به آدميان بي رحم و ظالمند. بردگان بي گناه را منظماً شكنجه مي دهند و پس از كشتار مردم غيرنظامي يك شهر با خيال آسوده به خواب مي روند. ولي ، با اين همه ، نسبت به تنگدستان و عاجزان سخاوتمندند؛ وقتي كه مجلس مي شنود كه دختر آريستوگيتون ، قائل پادشاه مستبد، در لمئوس به فقر و گرسنگي زندگي مي كند، هزينه ي بازگرداندن و شوي دادن او را فراهم مي سازد. ستمديدگان و كساني كه از شهرهاي ديگر رانده شده اند در آتن پناهگاهي پر مهر مي يابند .

آرته همه چيز است !

16-4- در حقيقت ، مفهوم اخلاق براي مردم يونان جز آن است كه امروز براي ماست . نه وجدان مردم نيك نفس و صالح طبقه ي متوسط را آرزو مي كنند، نه احترامات و افتخارات اشراف را. در نظر ايشان ، بهترين زندگي آن است كه از هر جهت كامل و غني بوده و از سلامت ، قدرت ، جمال ، شهرت ، عاطفه ، ثروت ، حادثه ، و تفكر سرشار باشد. نزد آنان ، آرته (فضيلت ) با مردانگي يكي است ، و لفظاً و اصلاً با مفهوم جنگ ( آرس = خداوند جنگ ) ملازمه دارد و درست همان است كه نزد روميان «ويرتوس » گفته مي شود، و با كلمه ي رجوليت از يك ريشه است . مرد دلخواه و كمال مطلوب آتني كسي است كه زيبايي و دادگري را با فن زندگي بياميزد، كفايت و شهرت و ثروت را به صراحت قدر بشناسد، و دوستي و فضيلت و انسانيت را ارج گذارد. اين مردم نيز، چون گوته ، برآنند كه روح و نفس را كمال بخشيدن ،

همه چيز است . با اين نظر عجب و غروري همراه است كه صراحت آن به مذاق ما خوش نمي آيد: اين مردم هرگز از خودستايي سير نمي شوند، و در هر مقام ، از تفوق خويش بر جنگجويان و نويسندگان و هنرمندان ملتهاي ديگر سخن مي گويند. اگر بخواهيم يونانيان را با روميان بسنجيم ، بايد فرانسه ي امروز را با انگلستان مقايسه كنيم ؛ واگر بخواهيم اختلاف روح اسپارتي و روح آتني را دريابيم ، بايد آلمان را در مقابل فرانسه قرار دهيم .

تأثير آزادي بر اخلاقيات يونانيان

16-5- همه ي صفات و خصايص مردم آتن دست به هم داده ، اين كشور - شهر را به وجود آورده است . در اينجا، قدرت و شهامت ، هوشمندي و زبان آوري ، عصيان طلبي و حب مال ، غرور و وطن دوستي ، و جمال پرستي و آزادي خواهي آنان به وجود آمده و به هم پيوسته اند. شهوات و عواطفشان تند و سرشار، و تعصبشان اندك است . گاه به گاه ، تعصبات ديني را مي پذيرند، نه بدان جهت كه مانع آزادي فكر شوند، بلكه از آن رو كه اين امر در سياستهاي حزبي مؤثر است و اخلاقيات را محدود مي سازد. در موارد ديگر، آزاديشان به حدي است كه در نظر مهمانان مشرق زميني ، هرج و مرج شگفت انگيز مي نمايد. مردم آتن ، نيمي از عمر خود را صرف خدمت به كشور خويش مي كنند، زيرا همه آزادند، و به آمال ، رسيدن به هر مقامي براي هر يك از شارمندان ممكن است ، و هر كس به نوبت خويش هم فرمانروا و هم فرمانبردار است . خانه ي آنان جايي است كه در آن مي خوابند، و زندگيشان در بازار، مجلس عامه و مجلس اعيان ، دادگاهها، جشنهاي عمومي و مسابقات ورزشي ، و تئاترهايي كه موجب تجليل شهر و خدايان آن است ، مي گذرد. به دولت اين حق را مي دهند كه از شخص آنان و اموالشان براي مصالح كشور و رفع نيازمنديهاي آن استفاده كند. تحميلات و سخت گيريهاي دولت را بر خود هموار مي كنند، زيرا دولت آنان براي رشد و تكامل انساني موجباتي فراهم مي كند كه از آن پيش در هيچ كشوري نظيرش نبوده است ؛ از مدنيت خويش غيورانه دفاع مي كنند، زيرا مهد و نگهبان آزادي آنان است . هرودوت مي گويد: «بدين ترتيب ، قدرت آتن افزايش يافت ؛ و نه تنها از اين جهت ، بلكه از جهات بسيار معلوم مي شود كه آزادي نعمت عظيمي است . آتنيان ، تا زماني كه تحت حكومت پادشاهان مستبد بودند، از هيچ يك از همسايگان خويش دليرتر نبودند؛ لكن به محض آنكه از زير يوغ گردن برافراشتند، دليرترين و نيرومندترين ملتها شدند.» با اين همه يك نكته را بايد به خاطر داشت و آن اينكه حتي در دوران شكفتگي و باروري تمدن يونان ، انديشه ي عميق ترين مردان آن - نه فلاسفه ، بلكه درام نويسان - از كوتاهي شاديها و لذات ، و سرسختي مرگ ، آزرده است

/ 1