محمدتقي فعالي كيهان، 21 و 23/5/82تجربهگرايي ديني، حيات رسمي خود را در غرب، با شلايرماخر آغاز كرد. شلايرماخر با ارائه «الاهيات ثبوتي» بر آن شد تا تجربيات ديني را تجزيه و تحليل كند و ذات دين را از تجارب ديني بهدست آورد. پس از او، كساني چون ويليام جيمز، پراودفوت، ابلينگ، پل تيليش و كركگارد اين جنبش را پيش بردند. عوامل زمينهساز تجربهگرايي ديني را ميتوان چنين برشمرد: ظهور مكتب رمانتيك؛ نقد كتاب مقدس؛ فلسفه كانت؛ تعارض علم و مسيحيت، و مخالفت با الاهيات مسيحي.دامنه تجربه بس وسيع است و محدوده آن را طيف گستردهاي از تجارب تشكيل ميدهد: تجربه اخلاقي؛ تجربه زيباشناختي؛ تجربه دنيامداري و... . تجربه آن گاه ديني است كه: (1) متعلق آن موجودي فوقطبيعي باشد و (2) فاعل آن در توصيف حالات و تجارب خود، از مفاهيم و تعابير ديني استفاده كند. تجربه ديني رويكردهاي متعددي دارد كه يكي از آنها در محدوده «ايمان» است. رويكرد ديگر در حوزه «كثرتگرايي ديني» است. رويكرد سوم به «صدف و گوهر دين» ميپردازد و... . يكي از اين رويكردها مسئله قرائتپذيري بر اساس تجارب ديني است. پارهاي از فيلسوفان دين معتقدند كه تجارب، عريان و بيتفسير، در اختيار صاحبان تجربه قرار نميگيرد، بلكه هر تجربهاي درون شبكهاي از مفاهيم و باورها معنا و جايگاه مييابد و هميشه نگاه فاعل تجربه از زاويه تعبيرها و برداشتهايي است كه براي او حاصل آمده است. بدين ترتيب تجارب ديني همگي از سنخ تجارب تفسيري تلقي ميشوند.نويسنده مقاله از دو گونه قرائتپذيري سخن ميگويد: قرائتپذيري «مؤلفمدار» يا كلاسيك و قرائتپذيري «مفسرمدار» يامدرن. مؤلفمدار ميكوشد تا خود را به مراد گوينده يا مؤلف نزديك و نزديكتر سازد و ازاينرو، قرائن و شواهد براي او اهميت دارند. اما نظريه مفسرمداري، كه ارمغان هرمنوتيك فلسفي و ديني است، مؤلف را مرده ميپندارد و تفسير را بازي زباني، و فهم را تركيب افق متن با افق مفسر تلقي ميكند. در اين مقاله، از ميان دو رويكرد فوق، ديدگاه مؤلفمدار پذيرفتني دانسته ميشود.