زن معاصر و نگرشهاي نوانديشانه زكي ميلاد(1)
عبدالله اميني اشاره:
آنچه تقديم خوانندگان ميشود، فصل آخر كتاب «تجديد التفكير الديني...» است. ترجمه فصلهاي گذشته اين اثر، در شمارههاي 70 و 71 و 75 اين نشريه چاپ و منتشر شده است. نويسنده كتاب «تجديد التفكير الديني في مسألة المرأة» در پايان پژوهش، به بررسي اوضاع زنان ايراني ميپردازد. از آنجا كه خوانندگان ايراني، خود بيش از نويسنده عرب، آشنا به كشور خويشاند، از ترجمه آن بخش از كتاب صرف نظر شد.نقد و نظر در باره اين اثر، در كتاب و مجله المنهاج (بيروت) درج گرديده، كه ترجمه آن به مقالتي ديگر موكول ميشود. خوانندگان عزيز، پس از مطالعه اين اثر، با نهضت زنان در صد ساله اخير آشنا ميشوند.«پگاه»در دهه اخير سده بيستم، مسائل زنان، سيري شتابان پيمود و مورد توجه جوامع عربي و اسلامي قرار گرفت. گويا آگاهي نو و افزونتري در باره شكلدهي مسائل زنان به دست آمد. اين آگاهي، ما را به بازنگري و اصلاح مسائل زنان ميخواند و در پي استوار نمودن حقوق و آزاديها و برابري بانوان بامردان بود. به نظر ميآمد پيشتر مسائل بانوان، پروندهاي بسته يا فراموش شده است، اما اينك دستخوش دگرگونيها و آگاهيهايي گشته است كه ميطلبد دوباره يادي از آن شده، بازگشايي گردد و در دست اقدام قرار گيرد. شايد جهان در زمينه مسائل زنان، به هوشياري و آگاهي رسيده باشد يا زنان دنيا درباره مسائل خويش و آنچه اعتبار و حقوقشان را تضمين ميكند، آگاه شده باشند. اين آگاهي و درك، مرتبط با مجموعه عواملي مؤثر و به هم پيوسته است كه برخي عللْ داخلي (كشوري) و بعضي جهاني بود؛ چنان كه عوامل فناوري و ابزاري نيز دخالت داشت. 1. در مورد علل داخلي، مؤلفه آموزش در درجه نخست قرار داشته، اثر بارز و مهمي در افزايش آگاهي زنان دارد، تا آن اندازه كه به بانوان كمك ميكند آگاهي و نظرياتي براي رسيدن به آمال و خواستههاي خود داشته، از اين راه پي به شخصيت خويش برند و در خواستههاي خود بازنگري كنند و بر كرامت و بزرگواري خود بيفزايند و آينده خويش را خود رقم زنند.اين آگاهي، رو در رو با وضع به جا مانده از گذشته است كه عرف و سنت بر آن چيره بوده، خواستههاي زن را باور نداشت و به وي اجازه نميداد كه در جامعه حضور داشته باشد. اين عرف و سنتها در جوامعي بارور شده و ريشه دوانده كه زن از سوادآموزي و يادگيري بهرهاي ندارد و دچار بي سوادي و ناداني است. در نتيجه، طبيعي است كه بر اثر چنين وضعي، نظر و نگرش زن درباره خود متفاوت باشد. زنان توانستند [ در جوامع برخوردار از آموزش [برتري و پيشرفت خود را در زمينه تربيتي و آموزشي نشان دهند تا آن اندازه كه در ارزيابي وضع و حال خويش، داراي ابزار شناخت شوند. در نتيجه، دوري و فاصله خود را تا رسيدن به وضع مطلوب و دلخواه دانسته، ميزان تلاشي را كه لازم است براي اصلاح و سامان وضع خويش مبذول دارند، بفهمند.افزون بر پيشرفت كيفي بانوان در ميادين آموزشي، پيشرفت كمّي و شمار زناني را بايد يادآور شد كه با همت بسيار، رو به آموزش و فراگيري دارند و مدارس و آموزشگاهها و محيطهاي دانشگاهي پُر از اينان است؛ گذشته از شمار بسيار زنان فارغ التحصيل كه وارد ميادين كار و توليد شدهاند.بدين طريق، زن توانست به موقعيتي دست يابد كه ديگر نميشد او را ناديده گرفت يا بدو توجه نداشت، بلكه پذيرش نقش وي و تعامل با او، به گونهاي كه نگرش كهنه سنتي را اصلاح كند و اعتبار و شخصيت حقوقي و موقعيت اجتماعياش را بدو برگرداند، واجب و لازم نمينمود.2. در جنبه جهاني، چهارمين همانديشي جهاني زن كه در پكن، در سال 1995 تشكيل شد، رخدادي جهاني در زمينه فعاليت و مناقشات درباره مسائل زنان بود. بيانيه همانديشي از نظر سازمان ملل متحد به منزله موافقتنامه و سند جهاني بود. اين سازمان بر همانديشي نظارت داشته، نمايندگاني از آن در كنفرانس حضور داشتند. پس از اين، مسائل زنان مورد اهتمام جهاني قرار گرفته، با بيانيهها و تصميمهاي كنفرانس پكن، مسائل زنان در محدوده نظارت بين المللي قرار گرفت. به منظور پايبندي به اين موافقتنامه و پيشرفت اجرايي آن و عمل به مصوّبات و تصميمها به عنوان قوانين عملي و حقوقي در تعامل و برخورد با زن، گروهها و تشكّلهاي زنانهاي در بسياري از دولتها، از جمله جهان عرب و اسلام شكل گرفت. نيز در اين راستا گردهمايي و انجمنها و گروههاي محلي و منطقهاي تشكيل شد.سپس همانديشي نيويورك در سال 2000 ميلادي به دعوت نشست عمومي سازمان ملل متحد، با عنوان «زن سال 2000 - برابري مرد و زن، رشد و صلح در سده 21» برگزار شد، تا تصميمها و مصوّبات همانديشي پكن را پيگيري كند و ميزان پيشرفت جهاني اجراي مصوّبات را بسنجد و بفهمد دولتهاي عضو سازمان ملل چقدر پايبند به اين تصميمها بودهاند. از ديگر دستورهاي برنامه كنفرانس نيويورك، مناقشه درباره راهكارهاي عملي بود كه دربردارنده دوازده بند درباره زن و خانواده بود. افزون بر اين ميكوشيد راهكارهاي عملي براي دستيابي به اهداف هر مرحله را شفاف سازي كند و جدول زمان بنديي را تنظيم نمايد تا پيشرفت تدريجي و روز افزون حاصل شود و مشكلاتي را كه بر سر راه بهبودسازي زندگي و پيشرفت اجتماعي زنان است، بردارد.هم انديشي نيويورك در پي نو كردن اهتمام جهاني در مسائل زنان بود و بر بيانيه پكن به عنوان موافقتنامه و سند جهاني تأكيد ميكرد و آن را معياري براي ارزيابي عملكرد دولتها و گروههايي ميشمرد و اين كه كدام را ميتوان پايبند به حقوق و برابري زن بر شمرد؛ چنان كه اهتمام به امور زنان را در سازمانهاي بين المللي تشديد مينمود؛ مانند بانك و صندوق بين المللي و گروه ناظر بر حقوق بشر، نيز يونسكو، صندوق اسكان و رشد، يونيسف و سازمانها و گروهاي ديگر. در اين باره گزارشها و پژوهشهاي دورهاي و ساليانه به صورت آمار منطقهاي و جهاني ميداد و از اين راه، توصيه و پيشنهادها و برنامههايي عرضه ميداشت كه همراه كمك و مساعدت مالي معنوي بود. نيز اعتباراتي ميبخشيد كه در ارتباط ميان دولتها با سازمانهاي بين المللي، تأثير گذار بود. 3. در مورد مؤلفه فناوري، بايد گفت: پيشرفت و گسترش شبكههاي تبليغاتي و فناوري ارتباطات و آنچه انفجار اطلاعات ناميده ميشود، توجه به مسائل بين المللي و پيوند جهاني انسانها را ممكن ساخت و معرفت و شناخت بر اساس نظامها و روشها و الگوها و دگرگونيها و تغييراتي كه جوامع انساني داشت، شكل گرفت. بدين طريق ميتوان جهان را براي فرايند معيّني بسيج و آماده كرد و مورد اهتمام و توجه نظر عمومي جهاني قرار داد.پيشرفت شگفت آور فناوري، به صورت گستردهاي در بالا بردن درك و فهم جهان از مسائل زنان نقش مهمي داشت و مشكلات بانوان را به تصوير كشيد و در ديد همگان قرار داد و كمك كرد تا جهان از آنچه بر زنان ميگذرد، آگاه شود و افكار عمومي به انديشهها و درخواستها و آرزوهاي بانوان، گوش دهد. مؤلفههايي را كه بر شمرديم، تأثير بسياري در وضع كنوني و آينده بانوان دارد. اصلاحات و دگرگونيها در مسائل زنان
تأثير مؤلفههاي سه گانهاي كه بر شمرديم، حكومتها و دولتها - از جمله عربي و اسلامي - را زير فشار قرار داد كه به گونههاي مختلف به مسائل زنان اهتمام ورزند؛ مثلاً در نظامدهي احوال شخصيه بازنگري كنند، قوانين مربوط به زنان را اصلاح نمايند، به بانوان اجازه آموزش (حتي عالي) و فراگيري دهند، راه اشتغال و مسئوليتپذيري را در مؤسسات و سازمانهاي دولتي و غير دولتي براي آنان هموار كنند، اجازه دهند [ پيش از مردان] زنان به حال و وضع خود رسيدگي كرده، موفقيتهايي را كسب كنند. از نظر جهاني و پس از ورود به سده 21، اقدامات اصلاحگرايانه بدان منظور بود كه به اين دولتها انگ عدم رعايت حقوق زنان و احترام نگذاشتن به كرامت بانوان را نخورد. اين دولتها ميكوشيدند خود را طرفدار و پشتيبان پيشرفت زنان معرفي كنند، تا موفقيتهاي نهضت زنان، به نام دولت تمام شود. هدف ديگر دولتها به دست آوردن طرفداري و نظر مساعد زنان بود؛ زيرا اينان شمار گستردهاي از مردماند كه ميتوانند به مصلحت و خواست دولت عمل كنند؛ به ويژه اگر در فراگيري و آموزش پيشرفت كرده باشند. در اين صورت بانوان از لحاظ فكري يا سياسي، تحت تأثير مسائل داخلي يا خارجي ـ به گونهاي كه خلاف مصلحت دولت باشد ـ قرار نميگيرند. اما در باره بانوان بايد گفت كه آنان خود را در حمايت ترغيبها و تشويق هايي ميبينند كه از زن ميخواهند صدايش را بلند كند، آشكارا خواستههايش را بگويد، از حقوقش دفاع كند، شايستگي و لياقتش را بروز دهد، نيز نشان دهد ميتواند از افكار و سنتها و سياستهايي كه از منزلت و جايگاه زن ميكاهد، انتقاد كند، يا به كساني كه حقوق و آزاديهايش را پايمال ميكنند يا زمينه حضور وي را در جامعه تنگ و محدود مينمايند، اعتراض كند. اين امر زن را بر ميانگيزاند كه دست به فعاليتهاي بيشتري نسبت به آنچه در سالهاي اخير در سده بيست و آغاز قرن 21 انجام داده، بزند. از شمار اين فعاليتها حضور در انجمنها، همانديشيها، نگارش آثار و انجام پژوهشهاست، نيز فعاليت و حضور عملي و ميداني يا راه اندازي دستهها و گروههاي زنانه كه در زمينه حقوقي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي فعاليت ميكنند.راهكارهاي طرح مسائل زنان
ورودي و راه هايي كه بدان به طرح مسائل زنان در جوامع عربي و اسلامي ميپردازند، گوناگون و بسيار است و در اين باره مناقشات داغ ميشود و در مناظرهها نظريه و آرايي مخالف بيان ميگردد. اما بهرغم تمامي دستاوردها و دگرگونيها، هنوز مسائل زنان حساسيت برانگيز بوده، نزديك شدن به آن و طرحش مشكلزا است و موانع اجتماعي بسياري وجود دارد؛ زيرا زمان درازي، وضع به همين شيوه بوده، با سنت و عرف و باورهاي به جامانده اجتماعي و فرهنگي و تاريخي آميخته شده است؛ چنان كه بيم آن ميرود كه متأثر از فشارهاي خارجي و بيگانه شود يا با ارزشها و قوانين اسلامي برخورد كند.مسائل زنان در كشورهاي اسلامي
1. مصر
مصر از جمله مناطق عربي است كه مسائل زنان در آنجا بسيار مطرح است و مناقشاتي وجود دارد كه بيانگر نظريات مخالف و متنازع با هم است. به سبب همين مسائل شاهد دگرگونيهايي در اين كشور بودهايم. آغاز اين دگرگونيها به سبب قانون جديدي در احوال شخصيه بود كه در دسامبر 1999 تقديم پارلمان شد و مناقشات داغي را در پارلمان و مطبوعات و حوزههاي ديني، اجتماعي، حقوقي و قضايي برانگيخت. اين مناقشات در باره سه مسئله حاد بود:طلاق خُلع كه زن ميتوانست در برابر محكمه به دليل ناممكن بودن زندگي با همسرش درخواست جدايي كند و در مقابل، از حقوق شرعي - مالي خود (صداق) بگذرد. در اين حالت قاضي، ملزم بود در خواست زن را به اجرا در آورد.دوم: زن بتواند بدون اذن زوج مسافرت كند؛ البته اگر محكمه به وي چنين اجازهاي بدهد.سوم: پذيرش رسمي طلاق، اگر زوجين ازدواج عرفي [ و نه طبق آداب و شرايط ديني [ كرده باشند. مخالفان اين قانون در پارلمان ميگفتند: اين قانون پا بيرون نهادن از اصول شريعت اسلامي است و براي زوجين حقوقي غير شرعي به همراه دارد. موافقان اعتقاد داشتند: اين قانون، اعاده حقوق به صاحبان حق است و بدفهمي و اشتباهاتي را كه دير زماني است پايدار مانده، ميزدايد. دينداران صاحب نظر در اين باره چند گونه بودند و برخي مانند شيخ الازهر، دكتر طنطاوي مدافع اين قانون بودند. وي در برابر نمايندگان مجلس در نوامبر 2000 نظر خود را شرح داده، معتقد بود لايحه پيشنهادي، به دقت و با پژوهش بسيار بررسي شده، مخالف با احكام شريعت نيست. افزون بر اين، قيمومت مرد را بر زن نقض نميكند، بلكه مانع تندرويها و ستم مردان بر همسران خويش است. مخالفان اين لايحه 22 نفر از عالِمان الازهر بودند كه در بيانيهاي در خواست كردند اين لايحه طبق موازين شريعت اسلامي، بازنگري شود. اينان، نمايندگان مجلس را از شتاب در تصويب لايحه بر حذر داشته، آن را تهديدي براي آرامش و ثبات جامعه دانستند.پس از مناقشات طولاني، لايحه تصويب شد، اما در باره حق همسر براي مسافرت بدون اجازه شوهر، تصميم به دادگاه عالي قانون اساسي واگذار شد كه اين دادگاه در دسامبر 2000 اين لايحه را چنين تصويب نمود: همسر براي مسافرت به خارج از كشور، نيازي به موافقت شوهر ندارد. در فوريه 2000 ميلادي رئيس جمهور مصر، حسني مبارك، بخشنامه دولتي صادر كرد كه مجلس ملي زنان، از سي عضو تشكيل شود كه 24 تن از اينان، زنان متخصص در رشتههاي مختلف بودند. اين مجلس به امور ذيل همت ميگماشت: رفع بيسوادي زنان، كمك اقتصادي به بانوان ناتوان، و كمك و پشتيباني زنان روستايي براي دستيابي به حقوق و تعيين وظايف خود.اين مجلس زن را موجودي اجتماعي ميدانست كه ميبايست در زندگي جمعي حضور و نقش داشته، به امور اجتماعي بپردازد و مستقل باشد و سرِ پاي خود بايستد.2. مغرب (مراكش)
در اين كشور، مسائل زنان به بهانههاي گوناگون مطرح شده است؛ به ويژه پس از آن كه حكومت مغرب در مارس 1999 پروژهاي را با نام «زن و رشد» پايه ريزي كرد كه وزارتخانه امور اجتماعي و خانواده عهده دار آن بود. متخصصان و پژوهشگران و نمايندگان سازمان ملل متحد و بانك جهاني، در اين برنامه مشاركت داشتند. محمد سعيد سعدي، وزير وقت امور اجتماعي بيان داشت: برنامه، مورد استقبال زنان مغربي قرار گرفت و در راستاي معاهده 1995 پكن بود كه به رعايت بيشتر حقوق زن، و گسترش زمينهها و عللي كه به اين گونه برنامههاي اصلاحي بفرجامد، ميخواند.سعدي افزود: يك سوم زنان مغربي بيسوادند؛ چنان كه آمار تجاوز به عنف، در فاصله 1994 - 1998 رو به افزايش است. نيز حضور سياسي زنان ضعيف است، زيرا فقط 83 نفر از 24 هزار كانديداي انتخابات شهري و منطقهاي در 1997 برگزيده شدهاند. با اين آمار، مغرب - چنان كه سعدي اذعان ميدارد - هرگز نميتوان در جامعه جهاني كه شاخصه معرفت و اطلاعات بر آن حكومت ميكند، وارد شد.برنامههاي اصلاحگرايانه كشور مغرب، مخالفت اسلامگرايان را به بهانه حفظ قوانين و احكام شريعت اسلامي برانگيخت؛ زيرا برنامه اصلاحي، تعدد زوجات را بر ميانداخت؛ سن قانوني ازدواج دختران را از چهارده به هيجده سالگي افزايش ميداد؛ به هنگام فوت شوهر يا طلاق دادن زن، نيمي از ثروت شوي، از آنِ زن بود و نهايت اين كه طلاق را - به جاي شوهر - به دست قاضي ميداد. علماي مغرب در بيانيهاي گفتند: اين برنامه، ساختار خانواده را به دست نااهلان ميسپارد كه منافي شرع است؛ چنان كه شيوه اجراي طلاق و تقسيم ثروت شوهر پس از جدايي، پا از شريعت بيرون نهادن است و باعث ميشود جوانان عزوبت را برگزينند و از ازدواج بپرهيزند. نيز فساد اخلاقي را گسترش داده، خانوادهها از هم ميگسلد.برخي اسلامگرايان معتقد بودند كه اختلاف بر سرِ حقوق زن نيست، بلكه ايراد به چگونگي طرح اين قضاياست كه در برخورد با شريعت اسلامي و در صدد بها ندادن به آن است؛ چنان كه طرح، بيمقدمه و رايزني بوده، منبع اصلي پشتيباني و حمايت از طرح، بانك جهاني است!اين هشدار باعث شد حكومت مغرب پي به ضرورت مشاركت و حضور عالمان ديني در برنامه ببرد، تا بدين وسيله، از برخورد و رويارويي با نظريات علما بكاهد. از اين رو نشست مشتركي با حضور بيست تن از علما، اعضاي كابينه دولت و نمايندگان سازمانهاي غير دولتي زنان تشكيل داد. شدت اختلافات و دستهبنديها، به خيابانها كشيده شد و گروههاي سكولار و چپ، تظاهراتي در رباط به راه انداختند تا از برنامه دولت دفاع و پشتيباني كنند. صد گروه و سازمان، زنان را به اين راهپيمايي فرا خواندند. در مقابل گروههاي اسلامي، تظاهراتي در دارالبيضا در اعتراض به برنامه دولت بر پا كردند كه شمار شركت كنندگان، بسيار بيشتر بود. به گزارش سازماندهندگان، شمار شركت كنندگان در راهپيمايي گروه دوم، نيم ميليون نفر بود، اما پليس، جمعيت را شصت هزار، و خبرنگاران دويست هزار نفر برآورد كردند. دولت مجبور به عقب نشيني شد و عبدالرحمن يوسفي (مدير پروژه) ناچار به استعفا گشت.3. لبنان
بحث و جدل بر سر مسائل زنان، در لبنان بالا گرفته، سبب و بهانه آن پيشنهاد لايحهاي در قانون مدني در احوال شخصيه بود، كه شهروندان حق اختيار در آن باره داشتند. اين لايحه را رئيس جمهور، الياس هراوي در اواخر حكومتش (فوريه 1998) به كابينه تقديم كرد. اعضاي دولت، لايحه را در ماه مارس تصويب كردند بي آن كه به مجلس نمايندگان عرضه شود؛ زيرا گرايشهاي تند سياسي و موضعگيري متعصبانه مذهبيها - مسيحي و مسلمان - دولتمردان را از تقديم لايحه به مجلس، باز ميداشت. آنچه كابينه پذيرفته بود، باعث گردهماييهايي در آوريل 1998 به انگيزه اعلام موافقت يا مخالفت به اين قانون مدني اختياري شد، كه هجوم گسترده تبليغاتي له يا عليه لايحه شمرده ميشد. درخواستهاي اساسي موافقان چنين اعلام شد: حق آزادي رأي و اعتقاد (كه در مقدمه قانون اساسي بدان تصريح شده)، وضع قانوني صحيح براي ازدواجهاي مدني كه در خارج كشور انجام، ورسماً در لبنان پذيرفته شده بود، نيز فراهم آوردن زمينه گفت و گوهاي غير طائفي و بر اساس شهروندي، برابري زن و مرد، احترام به حق دولت در قانون گذاري، برتري قانون كشور بر قوانين مذهبي، فراهم كردن زمينه ازدواج طوائف گوناگون با هم و عدم ممانعت قوانين ديني براي ازدواجهاي غير همكيش.مفتي دولت، شيخ محمد رشيد قباني، لايحه را نپذيرفت، گر چه شهروندان حق اختيار در اين باره داشته باشند. رئيس مجلس اعلاي اسلامي شيعه، شيخ محمد مهدي شمس الدين گفت: پذيرش اين گونه قوانين، در اختيار حكومت و مجلس نمايندگان نيست. كشيشها و اسقفهاي كاتوليك، ازدواج مدني را براي غير مؤمنان روا شمردند. گروههاي مسلمان، كنفرانس اسلامي شريعت و قانون را برگزار كردند كه در برابر قانون وضع شده توسط دولت، موضعگيري مينمود. صداي مخالفان رسا بود و آشكارا با لايحه مبارزه ميشد. در بيانيه گردهمايي اختتاميه وفاق ملي، لايحه دولت به دلايل ذيل پذيرفته نشد: دولت با توافق مسيحيان و مسلمانان به وجود آمده است [از اين رو قوانين بايد ديني باشد[ ؛ مقدمه و اصول قانون اساسي لبنان تصريح دارد: لبنان كشوري عربي است؛ لايحه با موادي از قانون اساسي مغاير است؛ نيز مخالفت لايحه با منطق قانوني و موافقت نامههاي بين المللي حقوق انسان و كيان اسلامي لبنان؛ ناهمخوان با ساختار طائفهاي؛ مخالفت با احكام شريعت اسلامي، از جمله تعدد زوجات و نفقه و طلاق.(2)حساسيتي كه اين قانون داشت، از آن رو بود كه جامعه لبناني - به اعتقاد بسياري - در ساختار كنوني خود، بخشپذير نبوده، هر گونه رخنه و شكافي را كه بر پيوند خانواده اثر سوء بگذارد، بر نميتابد.4. كويت
در كويت سخن در باره مسائل زنان، در چارچوب توسعه اجتماعي قرار دارد. اين رخداد پس از صدور فرمان امير كويت در مي 1999 مبني بر اعطاي حقوقي سياسي به زنان براي كانديداتوري در انتخابات بود. اين قانون از سال 2003 به اجرا گذاشته شد. كابينه وزرا تصميم امير را پذيرفت، زيرا زن كويتي در بنيان جامعه و رشد ارتقاي آن نقش حياتي داشت. اين مطلب در ديباچه فرمان امير آمده بود؛ چنان كه زن كويتي، از جان گذشتگي نشان داده، در برابر تهديدهاي گوناگوني كه كشور را به خطر ميافكند، نقش سرنوشتساز داشت.فرمان امير در حوزههاي اجتماعي و ديني و سياسي، برخوردهاي بسيار تاثير گذاري را در پي داشت و از خيابانها تا به مجلس و مناطق خليج كشانده شد و برخورد و موضعهاي گوناگوني در پي داشت. بعضي محافظه كارانه، برخي پذيرنده آن و بعضي ساكت بودند. براي تمامي ناظران جالب توجه بود كه اكثر اسلامگرايان، فرمان امير را كه به زن حقوق سياسي ميداد، به شدت رد ميكردند. «عبدالله مطوع» رئيس جمعيت اصلاح گرايان اجتماعي، پس از انتشار فرمان امير، خيلي زود قاطعانه آن را رد كرد و آن را قانوني ضد شرعي دانست و معصيت شمرد. وي زناني كه اين تصميم را بپذيرند، پيرو سنتهاي جاهليت دانست.اما بيانيههاي قانونگذاران ميفهماند كه در پذيرش فرمان امير، ترديد دارند و معتقد بودند كه اين فرمان اختلاف برانگيز است و هدف آن ايجاد مركز تصميمگيري ديگري غير از شرع است؛ چنان كه باعث ميشد مخالفان به دو گروه دينگرايان و سكولارها تقسيم شوند. مجله «المجتمع» نوشت كه آنچه در حال وقوع است، كوششي براي دور كردن شريعت از عرصههاي زندگي است تا بتوان قوانين احوال شخصيه را دگرگون كرد. نماينده اسلامگراي مجلس، مبارك الدويله، موضع سرسختانه اسلامگرايان را در مورد مشاركت سياسي زنان، چنين تحليل ميكند: «اوضاع اجتماعي كويت براي مشاركت زنان در انتخابات آماده نيست و هنوز موقع چنين فعاليتي نشده است.» چنين موضع سرسختانه و غير قابل نرمشي، موجبات شگفتي و نارضايتي را فراهم آورده و نويسنده فلسطيني، خالد الحروب آن را موجب نارضايتي خواند. وي در مقالهاي در روزنامه «الحياة» لندن نوشت: بنابر تمامي معيارها و در پيشاپيش آن، بنابر احكام فقهي كه مصالح را در نظر ميگيرد، موضع برخي اسلامگرايان كويتي كه مخالف كانديداتوري و انتخاب زنانند، موجب نارضايتي است. وي ميافزايد: اين نارضايتي از برادران مسلمان بيشتر است؛ زيرا اينان ميبايست بيشتر آگاه بوده، تجربه افزونتري داشته باشند و از تجارب ديگر كشورها استفاده كنند. نويسنده كويتي، خليل حيدر، موضع اسلامگرايان را موضعي تاريخساز ميداند كه بر ضد جنبش اسلامي - عربي و جنبش نوگرايي و اصلاحطلبانه كشورهاي ساكن خليج فارس است. در نتيجه موضع اسلامگرايان، فرمان امير در مجلس امت، با اكثريت آرا، در نوامبر 1999 رد شد!5. اردن
در اين كشور، قضيه به گونهاي ديگر بود و قانون شرف وجود داشت. ماده 340 قانون جزائي اردن تصريح دارد: هر مردي حق دارد همسر يا خواهر يا زن گناهكار - چه مادر و چه دخترش - را مجازات كند.اگر مردي وابسته گناهكار خود را تنبيه كرد، در مجازات وي تخفيف قائل ميشوند و او را محكوم به مجازاتهاي سبك مينمايند. وسائل ارتباط جمعي غرب و سازمانهاي زنان و گروههاي حقوق بشر در 1999 ميلادي به بررسي اين قانون پرداخته، آن را گونهاي ديگر از ستم بر زنان جوامع عربي و اسلامي دانستند؛ به ويژه كه در پاكستان نيز چنين وضعي حكمفرما بود.گروههاي اردني موضع گوناگوني در برابر اين قانون داشتند. برخي بر وجود چنين قانوني پا فشرده، بعضي خواهان الغا يا تعديل آن بودند. كار به حضور مردم در خيابانها و تظاهرات كشيده شد و گاه اعضاي خانواده سلطنتي نيز در راهپيمايي شركت ميكردند و خواهان تجديد نظر در اين باره بودند؛ اما مجلس نمايندگان الغا يا تعديل اين ماده را نپذيرفت. 6. عمان
رژيم سلطنتي عمان نخستين دولت خليجي بود كه به زنان حق مشاركت سياسي داد. سلطان قابوس در دسامبر 1994 اعلام كرد كه زنان حق دارند كانديدا و عضو پارلمان - كه 1991 تأسيس شد - شوند.7. قطر
محكمههاي شرعي قطر، براي اولين بار در مي 2000 ميلادي قانون احوال شخصيه را اصلاح نمود و قرار شد به مدت يك سال به صورت تجربي به اين قانون عمل شود تا مورد ارزيابي قرار گرفته، نواقص و اشكالات آن شناسايي شود. سه سال بدين قانون عمل شد و مذهب حنبلي، از آن رو كه مذهب رايج آن سامان بود، به عنوان ملاك شرعي در نظر گرفته شد. اين برنامه پس از تشكيل مجلس اعلاي امور خانواده در 1998 انجام شد و در مارس 1999 زنان در انتخابات شوراي شهر شركت كردند. 8. عربستان سعودي
در مي 1999 امير عبدالله بن عبدالعزير، نخستين بيانيه رسمي سياسي را با سخناني صادر كرد كه بر اهميت نقش و پيشرفت زن تأكيد داشت. در اين سخنراني كه در منطقه شرقي كشور ايراد شد، وي گفت: «اجازه نميدهيم شأن و موقعيت زن توسط كسي - هر كه باشد - كم اهميت تلقي شود يا نقش مؤثر زنان در خدمت به دين و كشور ناديده گرفته شود.»گروههاي سعودي از اين سخنان تفسير و تحليلهاي بسيار متفاوت كردند. گروهي اين اظهارات را تأييد [ لزوم اصلاحات تلقي[ نموده و برخي محافظهكارانه برخورد كردند؛ تا بدان حد كه ناچار بيانيهاي از سوي دولت براي توضيح و تصحيح سخنان امير منتشر شد كه ميگفت:«سخنان امير عبدالله بر ضوابط شرعي تكيه داشته، تأويل بردار نيست و مفسِّر خويشتن است و گرايشها و تفسيرهاي گروهي، ربطي به اين سخنان ندارد، چه در مورد آزادي زنان باشد چه غير آن و اين تفسيرها اجتهادهاي شخصي تلقي ميشود.»در اكتبر 1999 رئيس مجلس شوراي سعودي، شيخ عبدالله بن جبير اعلام كرد: زنان ميتوانند طبق ضوابط شرعي در جلسات مجلس حضور يافته، به مذاكرات گوش دهند. در اواخر سال 2000 ميلادي حكومت سعودي، دكتر ثريا عبيد را مدير اجرايي صندوق اسكان سازمان ملل در عربستان نمود. وي جانشين خانم دكتر نفيسه صادق پاكستاني شد، و اين مسئوليت، بالاترين منصبي است كه زن سعودي بدان دست يازيده است. كنفرانس پارلمانهاي عرب
در مورد كشورهاي عربي، در بيانيه پاياني كنفرانس پارلمانهاي عرب توصيه مهمي در باره زن صادر شد. اين كنفرانس در دسامبر 1999 در بيروت تشكيل شد و در آن آمده است: در مورد مشاركت زنان در عرصه سياسي وطن عربي، گروه پارلماني توصيه ميكند:1. سال 2000 را سال زن عربي اعلام كرده، در اين سال تا آن جا كه مقدور هست به امور زنان همت گمارند، تا بانوان بتوانند حقوق كامل خود را مطابق بيانيهها و موافقتنامههاي بين المللي بازيابند. روز نخست فوريه هر سال، روز زن عربي معيّن ميگردد.2. دولتهاي عربي بايد بكوشند تا زمينه مشاركت زنان را در عرصه عمومي فراهم آورند تا زن بتواند به حقوق كامل شهروندي خود دست يابد. 3. مجالس كشورهاي عربي كه زنان در آن نقش دارند، بايد بانوان را به فعاليتهاي بيرون از خانه ترغيب كند و گروههاي خاصي توسط اتحاديه پارلمانهاي عربي تشكيل شود كه به امور زنان پرداخته، به بهبود وضع آنان همت گمارد. در دسامبر 1999 گردهمايي اعضاي «دفتر مبارزه با ستم بر ضد زنان» در بيروت تشكيل شد كه به بررسي قوانين احوال شخصيه كشورهاي عربي ميپرداخت و به خاطر عدم رعايت حداقل حقوق انساني زنان، بهشدت از اين دولتها انتقاد ميكرد. برخي زنان اين قوانين را پديد آورنده روابط غير متعادل در داخل خانواده ميدانستند و به بازگويي زورگوييها و سركوب مستمر بر ضد زنان در روابط خانوادگي ميپرداختند. نيز بيان ميداشتند كه فاصله بسياري ميان اغلب قوانين مصوّب [يا پيشنهادي ] با وضع موجود اقتصادي و سياسي وجود دارد تا آن اندازه كه مانع اساسي در پيشرفت زن در رشد اجتماعي است. در اقدامي تازه و بي نظير، در نوامبر 2000 نخستين همانديشي سران زنان عرب تشكيل شد كه دانشگاه عربي و مجلس ملي زنان مصري آن را با شعار «هماوردهاي زمان حاضر و آفاق آينده» راه اندازي كرده بود.كشورهاي غير عربي
در مورد كشورهاي اسلامي غير عربي، سه رويكرد به زن و شيوه برخورد با وي را ميتوان برشمرد.در دو كشور تركيه و افغانستان، ناظران چنين نظرياتي دارند:1. تركيه
پژوهشهاي غربي، تركيه را نخستين كشوراسلامي ميدانند كه با صدور قانون مدني 1926 ميلادي در زمان رياست جمهوري كمال آتاتورك، تلاش داشت همگون با الگوي تمام غربي به زن آزادي بدهد. اين تلاشها به قصد جدا شدن از جوامع اسلامي و همگامي با فرهنگ اروپايي و افكار و انديشههاي خاص آن صورت ميگرفت. با اين نگرش و هدف، سياستها و برنامهها و قوانيني وضع شد كه وضع زنان بر اساس آن شكل داده ميشد. اما زنان با اين وضع برخورد كرده، خواهان هويت اسلامي خود بودند و مخالفت و اعتراض خود را نشان دادند. تركيه سكولار از آغاز تاريخ خود تاكنون نتوانسته بر اين بحران چيره شود و درگيريهايي وجود دارد كه ميتوان آن را «بحران هويت» ناميد كه ضعف اساسي اصلاحات در تركيه است. بنابر برخي ارزيابيهاي غربي «در جنبه ارادي (اختياري) و پيشرفت اجمالاً تركيه براي ارتقاي سطح جامعه پيشگام بود و به سبب گرتهبرداري از الگوي غربي، از كشورهاي اسلامي بريده شد. البته اصلاحات، بيشتر شهري بود تا روستايي و حتي تركيه تاكنون نتوانسته اصلاحات را در روستانشينهاي منطقه آناتولي عملي كند، در نتيجه زنان اين مناطق پيشرفت قابل ملاحظهاي نداشتهاند.(3)نمود برخورد بارز هويت غربي و اسلامي به شكل دائم و مستمر در جامعه تركي، حجاب است كه آتاتورك ميكوشيد آن را از بين ببرد. وي در جمع مردم گفته بود: «به پيروزي و موفقيت آشكاري بر تقليدگرايي و مخالفان دست يافتم كه نيمي از اين پيروزي در مورد سربازان و ارتش است و نيمي ديگر به خاطر از بين بردن حجاب.»(4)حتي تا زمان كنوني، برخوردها، شديدتر از گذشته، تكرار ميشود. جرياني كه باعث شد ميزان حساسيتِ بيش از حد دولت در برابر حجاب، براي دنيا معلوم شود، برخورد با خانم «مروه قاوقچي» بود. وي در آوريل 1999 در انتخابات مجلس، كانديداي حزب فضيلت، در دوره نخست از استانبول بود و بالاترين آرا را از آن خود كرد. قضيه بسيار صدا كرد و تبديل به بحراني سياسي شد. خانم قاوقچي در مقر پارلمان در آنكارا، با حجاب حاضر شد و در جايگاه خود نشست. وقتي از لحاظ قانوني، عضويت وي در پارلمان به عنوان نماينده حوزه انتخابي استانبول، به رسميت شناخته شد، نمايندگان چپ گرا و سكولار اعتراض كردند؛ چون وي نخستين زن محجّبهاي بود كه وارد پارلمان تركيه ميشد. وضعِ پيشآمده، نخست وزير وقت «بولنت اجويد» را واداشت از تريبون مجلس اعلام كرد: «پارلمان مكاني نيست كه در آن جا كسي جرأت كند به مبارزه با نظام و دولت بپردازد.»مخالفتها و موضعگيريها به روزنامهها و خيابانها كشيده شد. در هنگام افتتاح دور بيست و يكم پارلمان در مي 1999 با حضور رئيس جمهور وقت، سليمان دميرل، مقابل پارلمان گروهي از زنان خشمگين تجمع كرده، شعارهايي بر ضد حجاب سر دادند. پس از اين وزيران حكومت اجويد، در درخواستي كه براي دميرل فرستادند، تقاضا كردند «قاوقچي» از تابعيت تركي خود محروم شود؛ زيرا وقتي فرم كانديداتوري خود را پر كرده، ننوشت كه شناسنامه امريكايي دارد و اين كار گمراه كردن ديگران است كه مستوجب محروميت قاوقچي از تابعيت تركي و تبعيد وي از تركيه است. كار بالا گرفت و خطر بزرگي امنيت ملي و آينده كشور را تهديد ميكرد و بالاخره وضع به گونه نوميد كننده و ظالمانهاي پايان يافت: تابعيت تركي «قاوقچي» لغو شده، از حضور وي در پارلمان جلوگيري به عمل آمد. با اين حال بحران پايان نيافته، تشنجها بيشتر شد و در جامعه ترك كه به دنبال هويت گمشده خود ميگشت، گروههاي بسيار مخالف و تندرو به وجود آمد.2. افغانستان
پس از دستيابي طالبان بر پايتخت (كابل) در 1996 اين كشور وضع كاملاً مغايري با پيشرفت زن داشت كه از آن به بدترين و زشتترين وضع زن در جهان اسلام ياد ميشود. سالنامه «امتي في العالم» در 1999 در گزارشي ويژه و با عنوان «وضع زن در جهان اسلام» نوشت: «ميان تمامي نظامهاي سياسي و اجتماعي معاصرِ جهان اسلام - به طور خاص - و جهان - به طور عام - و در آستانه قرن بيست و يكم، زنان در افغانستان وضع منحصر به فردي دارند. خطر وضعيت موجود، به دو موضوع باز ميگشت: 1. كنار زدن و در حاشيه قرار دادن زن، به عنوان سياست رسمي اعلام شده طالبان؛ 2. استناد اين سياست به [قرائت متحجرانهاي از دين] اسلام، كه خاستگاه آن تفسير و استنباطهاي فقهي است كه مقاصد و شروط اجراي احكام و فقه را معتبر نميداند.(5)نگرش طالبان به زن، عقب گرا و واپس زده بود؛ زيرا زن را از حق اساسي خود در كار و آموزش محروم كرده، وضع سختي را بر وي تحميل مينمود كه زندگيش را به آشوب كشانده، در عُسر و حرج و سختي، وي را قرار ميداد. طالبان زنان را مجبور ميكردند پوشش خاصي با رنگ مخصوص داشته باشند. به وي اجازه نميدادند از خانه بيرون رود، مگر با يكي از محارم خويش. حتي وي را از حضور در مساجد براي نماز منع ميكردند؛ چنان كه نميتوانست به دست پزشكان مرد، درمان شود. گذشته از اين كه از كار كردن، وي را بازداشته، با بستن مدارس ويژه زنان، او را از تعليم نيز محروم كردند و... .اين وضع، توسط گروههاي بسياري، چه عربي و چه اسلامي مورد انتقاد شديد قرار گرفته، سازمانهاي جهاني، مانند يونيسف و سازمان بهداشت جهاني و گروههاي حقوق بشر بدان اعتراض نمودند؛ اما با اين حال، وضع[تا پايان دولت طالبان] جز به مقدار اندكي فرق نكرد. 1. سردبير مجله الكلمه سوريه و نويسنده چند اثر ارزنده جهاني. 2. مجله حريات، ش 19، ص 30 - 31، سال 2000، بيروت. 3. مجله الحياة، بيروت، ش 13724، يكشنبه هشتم اكتبر 2000 ميلادي؛ جرج طرابيشي، بررسي كتاب «النساء و الإسلام» جان پير دومنيك، پاريس، مركز پژوهشهاي عالي آفريقا و آسياي نو. 4. قضية المرأة، نگارش و تقديم: محمد كمال الخطيب، دمشق، مطبوعات وزارت فرهنگ، ج 1 ص 407، 1999 ميلادي. 5. امتي في العالم: قضايا العالم الإسلامي، چ مركز الحضارة للدراسات السياسية، ص 222، قاهره، 1419 - 1420 / 1999 ميلادي.