رویکرد سعودی ها به آزادی های مذهبی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رویکرد سعودی ها به آزادی های مذهبی - نسخه متنی

مصاحبه کننده: علیرضا شهاب؛ مصاحبه شونده: جعفر هرندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رويكرد سعودي ها به آزادي هاي مذهبي

رويكرد سعودي ها به آزادي هاي مذهبي

عليرضا شهاب

در گفت وگو با دكتر جعفر هرندي، استاد دانشگاه

اعلام برخي آزادي هاي مذهبي براي شيعيان عربستان، از سوي حاكمان سعودي، تعجب برانگيز است.

نگاهي به پيشينه تفكر حاكميتي عربستان، نسبت به مذهب و آزادي رفتار مذهبي شهروندان، مهم ترين عاملي است كه ناظران را به ورطه تعجب و سؤال سوق مي دهد.

حاكميت و تسلط تفكر وهابي، با آنچه اكنون به عنوان برخي آزادي هاي مذهبي براي شيعيان و صوفيه در عربستان اعلام شده، مسئله تضادگونه اي را پيش روي تحليل گران قرار داده است.

آنچه مي خوانيد، گفت وگويي با دكتر محمد جعفري هرندي، استاد و مدرس فقه و حقوق اسلامي است كه انگيزه هاي مترتب بر رفتار حاكمان سياسي عربستان و جايگاه شيعيان و اقليت هاي مذهبي در داخل اين كشور را مورد بررسي قرار داده و آينده آن را با توجه به رويكرد اخير حاكمان سعودي، پيش بيني كرده است:

در ابتداي بهتر است به تاريخ و فرهنگ ديني و پيشينه و سابقه نگاه حاكميتي حاكمان عربستان به مسائل ديني و نوع تعامل آنها با آزادي رفتارهاي ديني در اين كشور مروري داشته باشيد.

حكومت عربستان از قرن 17، با دعوت شخصي به نام محمد بن عبدالوهاب و هماهنگي وي با امير «الدرّعيه»(يكي از مناطق عربستان)، به نام محمد بن سعود در سال 1745 ميلادي آغاز شده. پس از مدتي محمد بن سعود از دنيا رفت و عبدالعزيز جانشين او شد. محمد بن عبدالوهاب و عبدالعزيز هم پيمان مي شوند و حكومت سعودي را پايه گذاري مي كنند. از همان ابتدا، مخالفت اين دو با دولت عثماني آغاز مي شود و سرانجام مستقل مي شوند.

اين گروه در اواخر قرن 18ميلادي طي حملاتي كه به عراق و مناطق ديگر داشتند، خونريزي هاي فراوان در كربلا و مناطق ديگر به راه مي اندازند.

محمد بن عبدالوهاب به عنوان تئوريسين، تحصيلات خود را در مكه آغاز كرد و سپس در بصره آن را تكميل نمود و در همانجا به ايراد سخن و موضع گيري در امور سياسي و اجتماعي پرداخت. از مواضع و نظرات مهم وي شرك بودن زيارت قبور ائمه و نيز ردّ مسئله شفاعت است. حملات وي به مناطق ديگر، مثل سوريه، عراق و ديگر كشورهاي اسلامي، بر اين اساس استوار بود كه چون اينها مشرك هستند، پس نشستن مسئولين و به غارت بردن اموال آنان امري مقدس است.

آنچه بيان شد، خلاصه اي از پيدايش مرام سعودي در كشور عربستان كه حجاز يا نجل ناميده مي شده، بود. اين منطقه ابتدا يكي از بخش هاي تحت سيطره عثماني بود و بعد به تحكيم مواضع خود در عربستان پرداخت و هم اكنون از سوي كشورهاي ديگر جهان به رسميّت شناخته شده است.

در ابتدا تفكرات بسيار خشكي داشتند و به برگزاري اموري مثل حج اهتمام ورزيده و موفقيت زيادي داشتند. البته اينها به وحدت اقوام عربستان كه پيش از اين تفرق داشتند، بسيار كمك كردند و يك كشور كاملاً امن و مبتني بر ديدگاه دين مورد نظر خود را بنا كردند.

در همان زمان افكاري مانند حنفي، شافعي و مالكي در آنجا رواج داشت، ولي آنها هم مجبور بودند، شرايط تعريف شده از سوي محمّد بن عبدالوهاب را قبول كنند. محمد بن عبدالوهاب حنبلي بود و محمدبن حنبل نيز ظاهري بود و نسبت به ظواهر دين بسيار متعصّب بود. اين نمونه اي از تفكرات موجود در عربستان بود كه به تدريج شاهد تحولاتي در عربستان بوده ايم.

در حال حاضر در اخبار مي شنويم كه آزادي هايي از سوي حكومت عربستان، نسبت به متصوفه و شيعه اعلام شده كه البته جاي بحث و تعجب دارد، جنابعالي اين رويكرد حاكمان سعودي را چگونه ارزيابي مي كنيد؟

به اعتقاد من، در بررسي اين مسئله 3 عامل را بايد در نظر گرفت؛ من به دو عامل دروني و يك عامل بيروني اشاره مي كنم و آنها را مورد بررسي قرار مي دهم. آنچه به بدنه اجتماع عربستان مربوط مي شود، اين امر طبيعي است كه هر جامعه اي با تحولاتي كه در اطراف و درون خود لمس مي كند، به اصلاح و يا تغيير مرام هاي غلط يا تثبيت مرام هاي درست مي پردازد. بسياري از تفكرات شايع در اين كشور، با سازمان اجتماعي عربستان سازگار نبود كه اين تفكرات ناشي از همان عقايد غلط محمد بن عبدالوهاب نشأت مي گيرد. لذا ما شاهد نوعي دوگانگي در رفتار افراد و شهروندان عربستان، در خيابان و اجتماع، با منزل و محيط خانواده هستيم.

يعني حكومت به نقطه اي رسيده است كه خود را عقب تر يا جداي از مردم مي بيند و به ناچار بايد به نوعي خود را با مردم همراه كند؟

حكومت براي تثبيت بقاي خود، چاره اي جز همراهي با مردم و اغماض آن دسته از تفكرات خشك را ندارد و تابع مردم شده است و در حال حاضر هم از اخبار مي شنويم كه چيزي شبيه مجلس شورا تشكيل داده است و آن را در برآوردهاي سياسي خود لحاظ كرده است. اين يك عامل دروني است كه به بحث فراواني نياز دارد.

عامل دوم كه باز هم عاملي دروني است، به حكومت مربوط مي شود. به ياد دارم كه پادشاه فعلي عربستان(ملك فهد) در دوران وليعهدي خود، به دليل شور جواني و تحصيلاتي كه در اروپا داشت، به دنبال ايجاد تحولاتي در عربستان بود و يك سري تحولات و آزادي ها را براي كشور خود قائل شد كه شيعيان و متصوّفه نيز از اين آزادي ها بي بهره نبوده اند؛ اينها از اين مسئله نشأت مي گيرد كه خود حاكمان عربستان خواهان يك سري آزادي هايي هستند كه در اروپا رواج دارد و هيچ خطري براي حكومت آنها ندارد.

سوّمين عامل كه عامل بسيار مهمي است و براي شيعيان حائز اهميت است؛ اين است كه عربستان سعودي، پس از تثبيت خود، براي خود نوعي رسالت مانند خلافت و امپراتوري عثماني قائل بوده است و قصد داشت بر جهان اسلام تسلط پيدا كند، ليكن كارش به دور از دورانديشي بوده است؛ به هر حال، عربستان در نفوذ ميان مسلمانان سعي بسيار داشته است و اين تفكر همچنان هم ادامه دارد.

اين نفوذ، پيش از اين، از طريق چه عاملي و در چه قالب هايي تعقيب مي شد؟

در اين قالب كه بر تقويت امور روحاني و احداث مساجد و ديگر امور سعي بسيار داشتند، به همين جهت به اين قبيل امور كمك هاي اقتصادي فراواني داشتند. ما اين مسئله را به راحتي در مناطقي مانند افغانستان، پاكستان و تا اندازه اي در هند و جماهير استقلال يافته شوروي سابق مشاهده مي كنيم؛ آنها سعي مي كنند اينچنين وانمود كنند كه عربستان حامي آنها است.

اين برداشت سعودي ها تا چه اندازه از نگاه هاي خارجي و پيراموني به جايگاه سعودي ها در منطقه، و حوادث پيش آمده، و نيز تحولات جاري منطقه متاثر است؟

مسئولين سعودي فهميده اند كه تصور متأثر شدن اسلام از تفكر آنها، آن هم در محدوده شبه جزيره عربستان، غلط است و مسلماناني وجود دارند كه با نيروي معنوي بسيار قوي، در سياست هاي كلي دنيا تأثيرگذار هستند؛ ما فراموش نمي كنيم كه پس از استقلال تاجيكستان از شوروي سابق، يكي از مشكلات حكومت اين كشور، مسئله مخالفت مسلمانان با حكومت فعلي آنجا بود كه ايران در حل اين مشكل نقشي اساسي داشت. هم چنين پاكستان كه يكي از نقاط ثقل سياست دنيا است و غربي ها نمي خواهند كه پاكستان به بلوك شرق بپيوندد كه اكنون نيز به غرب وابستگي دارد و بعد مسئله افغانستان كه بيشتر افغان ها كه شيعه بودند و در مقابل شوروي سابق مقاومت كردند. اينها همه و همه موجب آگاهي حكومت عربستان، از وجود تفكرات جديد در داخل اين كشور شد.

امّا از نقش تفكر شيعي و گسترش اين تفكر در داخل عربستان نيز نبايد غافل شد. به نظر شما اين بعد از قضيه چه دخالتي در اين رويكرد جديد سعودي ها داشته است.

به دليل شكل گيري تفكر شيعه از مدينه، تدفين 4 امام شيعيان در بقيع و عده اي كه تحت عنوان نخاوله در آنجا هستند و منطقه احساء كه يك مركز شيعه نشين در شرق عربستان است و فرقه شيخيه كه از آنجا است، شيعيان در عربستان داراي قدمت فراوان بوده و در محاسبات حكام سياسي عربستان، هيچ گاه فراموش نشده و نخواهند شد. اين عوامل موجب آزاد گذاشتن امور مذهبي شيعه از سوي حكام عربستان است. فراموش نكنيم كه انقلاب عظيمي كه در ايران اتفاق افتاد و بر وابستگي مردم و شيعيان به رأي يك مفتي مجتهد شيعه، يعني حضرت امام(ره) استوار است، هيچ گاه از اذهان حاكمان جهان و عربستان پاك نخواهد شد.

گر چه آنها به اين مسئله به صراحت اشاره نكرده اند، ولي اين مسئله كه مسلمانان در قالب يك بدنه اجتماعي، بدون داشتن تجهيزات و بدون جنگ و خونريزي، و بدون اتكا به نيروي خارجي، عليه يك حكومت سلطنتي بپاخاستند و سرانجام آن را واژگون كردند، بر اهمّيت نقش تفكر مذهبي و حركت شيعيان، و توان، پتانسيل و انرژي آنها در بر هم زدن معادلات و حتّي سرنگوني حكومت ها مي افزايد. اين مسئله هيچ گاه از نگاه حاكمان عربستان پنهان و پوشيده نخواهد بود؛ به هر حال، اين توجه موجب بهبودي روابط در منطقه و نيز روابط ايران و عربستان شده است.

در خصوص متصوفه، اين مدخليت و تأثيرگذاري را تا چه اندازه مي دانيد و ارزيابي شما از نقش متصوفه در داخل عربستان چيست؟

در خصوص متصوفه، نبايد فراموش كنيم كه در گذشته، در جهان اسلام، دو حكومت مقتدر براساس نظرات خانقاه و تصوف به وجود آمده است؛ حتي مي توان گفت كه امپراطوري عثماني هم براساس همين تفكر به وجود آمده است؛ به هر حال نبايد فراموش كرد كه خاورميانه و جهان، دچار تحولاتي شده است كه عربستان نمي تواند اين تحولات را ناديده بگيرد. در حال حاضر، تبادل اطلاعات و وسايل ارتباط جمعي موجب شده است كه بسياري از تحولات، پس از وقوع در اختيار مردم و مخاطبان قرار گرفته و در امور حكومتي هم مؤثر است؛ عربستان و مردم عربستان هم از اين قاعده مستثني نيستند.

شايد اين سؤال مطرح شود كه آيا حكومت عربستان، اكنون نيز به تفكرات محمد بن عبدالوهاب وابستگي دارد؟ بايد بگوييم خير؛ حتي در آغاز هم چنين نبوده است؛ مي گويند زماني كه وي در ابتداي خلافتش در اتاق خود با تلفن صحبت مي كرد، تئوريسين اين تفكر، پس از رويت عبدالوهاب در حال تلفن زدن، به وي اعتراض مي كند كه چرا تو از تلفن استفاده مي كني؟ مگر تو غربي و فرنگي شده اي؟! اين تفكر و اينكه اكنون سردمداران و حتي روحانيان وهابي از امكانات دولتي و ماشين ها و خانه هاي مجلل استفاده مي كنند، تفاوت فراوان دارد و عدم وابستگي به آن تفكرات را نشان مي دهد. اين تحول به يكباره ايجاد نشده است؛ برخي از اين تحولات مسائل عمده ديني را در برمي گيرد.

با اين همه اين سؤال وجود دارد كه چرا تفكر وهابيت در داخل عربستان، اين گونه رنگ باخته است؟

تفكر وهابيت به دليل خصوصيات التقاطي خود، خواه ناخواه بايد مورد بازبيني و تغيير واقع مي شد و از آن حالت خشك، دگم خارج مي شد كه اكنون اين تحولات در حال اجرا است و علت آن هم اين است كه حاكمان اين تفكر، به بقاي خود مي انديشند.

در وضعيت كنوني، فكر مي كنيد جايگاه شيعيان با چه تغيير و تحولاتي همراه خواهد بود و به طور كلي آينده شيعيان را در داخل عربستان، با توجه به آزادي هاي مذهبي اعلام شده، چگونه پيش بيني مي كنيد؟

با عنايت به اين مسايل، وضع فعلي شيعيان رضايت بخش است؛ چه ساكنين و شهروندان شيعه عربستان و چه زائران خانه خدا. در آينده هم اميدوار هستم كه چنين باشد؛ البته از آينده سخن گفتن به دو عامل وابسته است؛ يكي خود حكومت عربستان كه چگونه تصميم بگيرد كه تصور من چنين است كه از راه رفته منصرف نخواهد شد، در عين اينكه شايد به لحاظ فكري و مذهبي چندان رضايتي نداشته باشد، ولي مجبور است، براي بقاي خود، به ادامه اين مسير تن در دهد.

عامل ديگر طرز عمل شيعيان و در رأس آنها ايراني ها و كشور ايران است؛ در طول تاريخ ما داعيه اي داشته ايم و آن برخاسته از دين ما است كه حق و حكومت متعلق به شيعيان است. در اين رابطه اگر بخواهيم كه جهان اسلام اتحاد داشته باشد و در مقابل دشمنان مقاومت كند، بايد از تندي ها و روش هاي غلطي كه در برخي از برهه هاي زماني داشتيم، صرف نظر كنيم.

امام صادق(ع) كه پيشواي ما شيعيان است و مرقد مطهر ايشان در عربستان و مدينه است، در برخورد با مخالفين عبارت: «اذا مروا باللغو قالوا كراما» را در قول و عمل توصيه مي كنند. من فكر مي كنم كه اگر جمهوري اسلامي در روابط خود، از روش فوق كه حاوي حكمت و فوايد فراوان است، استفاده كند، هم به معرفي تفكر شيعي در سرتاسر جهان و نيز در عربستان، و هم به بهبود وضعيت معيشت شيعيان ساكن آنجا كمك شاياني كرده است. ما به عنوان يك كشور مسلمان، مي توانيم از امكانات مالي و معنوي در بهبود روابط استفاده كنيم و از بسياري از توهمات موجود در اذهان آنها در مورد مسلمانان و شيعيان جلوگيري كنيم.

اميدواريم كه شاهد جامعه اي همچون جامعه زمان مرحوم شيخ مفيد، شيخ طوسي و سيد مرتضي از لحاظ اسلامي باشيم و جهان اسلام كه از موقعيت خوب ذخاير و منابع مالي برخوردار است، برخوردار باشيم.

/ 1