در پي نياز جامعه فرهنگي به دائرةالمعارفي از علوم و معارف و تمدن اسلامي، در اواخر سال 1362 به دعوت حضرت آية الله خامنهاي عدهاي از علما و استادان براي تدوين دائرةالمعارف گرد آمدند. پس از تأسيس بنيادي بدين منظور و تشکيل هيأت امنا و سازماندهي، کار بنياد از اواخر سال 1363 آغاز شد. اعضاي هيأت امناي اين بنياد عبارتند از: آقايان مهندس سيد مصطفي ميرسليم، دکتر سيد جعفر شيهدي، دکتر ابوالقاسم گرجي، دکتر مهدي محقق، حجة الاسلام والمسلمين رضا استادي، جمالالدين شيرازيان، دکترعبدالکريم سروش، دکتر غلامعلي حداد عادل، دکتر نصرالله پورجوادي و دکتر احمد طاهري عراقي. رياست هيأت امنا به عهد آقاي مهندس ميرسليم است. مدير عامل در آغاز آقاي دکتر مهدي محقق بودند و پس از دو سال آقاي دکتر پورجوادي به اين سمت برگزيده شدند.دائرةالمعارفي که اين بنياد تدوين ميکند، تحت عنوان دانشنام جهان اسلام منتشر خواهد شد و حوز وسيعي را از علوم و معارف در بر ميگيرد. کلي اصطلاحات علوم ديني و ادبي و هنري و معماري، سير انبياء و اوليا و ائمه (ع) و نيز شرح حال فلاسف بزرگ اسلام و فقها و عرفا و شعرا و خطاطان و نقاشان در آن ميآيد. همچنين تاريخ سلسلههاي حاکم در جهان اسلام و زندگي خلفا و سلاطين و وزرا و تاريخ شهرهاي اسلامي و ابني تاريخي و مذهبي، وصف انواع پوشاکها و اغذيه و داروهاي سنّتي و ابزارها و جنگ افزارها و... را در آن ميتوان يافت. دائرة المعارفها عموماً دو گونه است: يکي دائرةالمعارفهاي تخصصي موضوعي است و ديگر دائرةالمعارفهاي عمومي. دانشنام جهان اسلام از سنخ دائرةالمعارفهاي نوع اول است. بنياد دائرةالمعارف اسلامي در تأليف مقالات يک اصل را پذيرفته است و در تحقيق اين هدف ميکوشد و آن اينکه مقالات توسط متخصصان نوشته شود. ولي مشکل اين است که به سبب وسعت و تنوع موضوعي دانشنام جهان اسلام، به متخصصان بسياري نياز هست که بتوانند مقالات مختلف دانشنامه را که در حوزههاي گوناگون است بنويسند. ما در ايران اين تعداد متخصص نداريم. مؤلفان و محققان ايران، چه در حوزههاي علميه و چه در دانشگاهها، تخصصشان عمدتاً در علوم اسلامي و تاريخ اسلام و ايران، فلسفه و عرفان و ادبيات فارسي و پارهاي از هنرهاي اسلامي است. ولي در بخشهايي ديگر (مثلاً دربار ادبيات ترکي، تاريخ و جغرافياي شبه قاره، فرهنگ و تاريخ اندونزي، تاريخ و ادبيات اندلس، تاريخ اقوام بربر، جغرافياي تاريخي سرزمينهاي اسلامي، معماري و باستانشناسي کشورهاي عربي، اقوام اوزبک و قرقيز و تاتار و...) مطلقاً متخصص نداريم و اگر در بخشي يکي - دو تن متخصص يافت شود، منابع و مصادر تحقيق آن موضوع وجود ندارد.دانشنامه جهان اسلام، مقالات مربوط به دين اسلام و علوم ديني اسلامي و نيز تاريخ اسلام و ايران و زبان و ادبيات فارسي را با استفاده از محققان ايراني (چه از حوزههاي و چه دانشگاهها) تأليف ميکند. در اين زمينهها هم محقق وجود دارد و هم منابع کار در دسترس هست. اما در موضوعات ديگر که نمونههايي از آنها ذکر شد و متخصصي در ايران ندارد؛ يکي از دو کار را ميتوان کرد: يکي آنکه با استفاده از نوشتههاي ديگران، شخصي متفنّن مقالهاي بپردازد. ولي اين کار با آن اصل پذيرفته شده که مقاله را شخصي متخصص بنويسد، منافات دارد. درست است که مقال شخص غير متخصص هم ميتواند داراي اطلاعات مفيدي براي خواننده ايراني باشد و در سطوحي خاص مفيد هم باشد؛ ولي گذشته از اينکه آن مقاله در عالم علم و در حوز متخصصان حجيّت ندارد؛ گاه به سبب عدم توغّل مؤلف در موضوع، ميتواند منقصتهاي بسيار داشته باشد. به هر حال، فرق است ميان کسي که چندين سال در موضوعي مطالعه و تأمل کرده و منابع را ديده و موضوع (و موضوعات هامشي آن) را به نيکي دريافته و بر آنها مسلط شده باشد؛ با کسي که بخواهد با يک بررسي دو ـ سه ماهه موضوعي را بنويسد. پس راه دوم آن است که در موضوعاتي که متخصص نداريم، از متخصصان کشورهاي ديگر استفاده کنيم.بنابراين اگر ما بخواهيم مقالات تخصصي محققانه منتشر کنيم، به سبب کمبود محققان در برخي رشتهها، نيازمند به تخصصهاي خارجي نيز هستيم. همان گونه که ما در بار ادبيات فارسي و تاريخ ايران و فقه و اصول و کلام شيعه و عرفان و فلسفه در ايران محققان برجستهاي داريم؛ در کشورهاي اسلامي ديگر نيز دربار تاريخ و جغرافيا و فرهنگ و مذهب خودشان محققان دانشمندي هست و ما بايد از آنان استفاده کنيم. همان طور که مثلاً مقاله صائب تبريزي را بايد يک محقق ادب فارسي و متخصص سبک هندي بنويسد، مقاله فضولي (شاعر ترک) هم بايد توسط متخصصي در همان سطح نوشته شود. اگر تاريخ و جغرافياي شهرهاي نيشابور و شيراز و کرمان را محققان ايراني بايد بنويسند؛ مقالات قونيه و قاهره و رباط و قرطبه را هم متخصصان آن شهرها بايد بنويسند. همچنان که در تأليف مقالات مربوط به فقه جعفري از علماي محقق حوزههاي ايران بايد استفاده شود، در تحرير مقالات مربوط به فقه حنفي و مالکي و... بايد از متخصصان اين مذاهب بهره جست. همچنين است مباحث مختلف تاريخ و جغرافيا و ادب و فرهنگ هند و اندونزي و مالزي و اوزبکستان و قرقيزستان و داغستان و..پس ما ناچار بايد از متخصصان غير ايراني نيز براي تدوين دائرة المعارف اسلامي استفاده کنيم و جز اين راهي نيست مگر اينکه سطح توقع خود را اندکي فروتر آوريم. اصولاً هم دائرةالمعارفهاي تخصصي کشورهاي ديگر نيز به همين گونه عمل ميکنند. هيچ دائرةالمعارفي نيست که فقط متکي باشد به مؤلفان کشور خودش (ولو اينکه تعدادشان اندک هم نباشد.) در تأليف دائرةالمعارفهاي تخصصي بزرگي مانند دائرةالمعارف اسلام (چاپ هلند)، دائرةالمعارف دين (الياده)، دائرةالمعارف کاتوليک، دائرةالمعارف يهود و دائرةالمعارف اسلام ترکيه (چاپ جديد) و... دانشمندان کشورهاي مختلف مشارکت دارند.و اما استفاده از متخصصان غير ايراني در موضوعاتي که ما متخصصي نداريم به دو گونه ممکن است: اول آنکه از متخصصان بخواهيم مقالهاي در حوز تخصص خود براي ما بنويسند. دوم آنکه آنچه را به صورت مقاله تحقيقي در دائرةالمعارفهاي ديگر نوشتهاند، ترجمه کنيم. دانشنام جهان اسلام به هر دو شيوه عمل کرده است: يعني در موضوعاتي که متخصصي در ايران ندارد، يا امکان تأليفش حاصل نميشده است، اولاً به دائرةالمعارفهاي اسلامي ديگر مراجعه کرده است. و چنانچه محققان کشورهاي ديگر در آن موضوع مقالهاي داشتهاند، آن را به فارسي ترجمه کرده است. و اگر در بار يک موضوع در چند دائرةالمعارف چند مقاله بوده است، بهترين را برگزيده و ترجمه کرده و پس از ويراستاري دقيق، آن را در کنار مقالات تأليفي نهاده است. و اگر در هيچ يک از دائرةالمعارفها چنان مقالهاي يافت نشد، و يا اگر بود، اطلاعاتش کهنه و نارسا بود، سعي شده است، از متخصصاني که در کشورهاي ديگر هستند درخواست شود مقالهاي در آن باره بنويسند.پس به طور خلاصه بايد گفت که مقالات دانشنام جهان اسلام دو گونه است: مقالاتي که تأليف علما و محققان ايراني است و دربار عقايد اسلامي و تاريخ ايران و ادبيات فارسي است. و مقالاتي که تأليف محققان غير ايراني دربار تاريخ و فرهنگ سرزمينهاي ديگر اسلامي، يا دربار مذاهب و فرق غير شيعي است. مقالات اخير يا ترجمه است از دائرةالمعارفهايي مانند دائرةالمعارف اسلام (چاپ هلند)، دائرةالمعارف اسلام ترکيه (چاپ قديم و جديد)، دائرةالمعارف اسلام اردو (چاپ پاکستان) و دائرةالمعارف ايرانيکا. و يا مقالاتي است که به سفارش دانشنام جهان اسلام در خارج از ايران تأليف شده است.در مورد مقالات ترجمهاي که تقريباً 40% مقالات دانشنامه را تشکيل ميدهد، اين نکته قابل ذکر است که ترجم دقيق و طبع و نشر اين گونه مقالات تحقيقي در اعتلاي فرهنگ جامعه اثر مهمي دارد؛ و چون توسط متخصصان نوشته شده است، ميتواند مرجع و مستند اهل فن باشد. و يقيناً ارزش چنين مقالات ترجمهاي بسيار والاست و آن توهّم موجود در جامعه که گاه هر تأليفي را برتر از ترجمه ميشمرد، نبايد موجب گمراهي شود. اصولاً اگر در موضوعي خاص (تاريخي، جغرافيايي، ادبي، فلسفي) محققي در کشوري ديگر کار عالمانه و دقيق و کاملي کرده باشد، بايد آن را ترجمه و منتشر کرد. ديگر نيازي نيست دوباره ما در اينجا (احياناً با قلّت عِدهّ و عُدهّ) به تأليف دربار آن موضوع بپردازيم. علاوه بر اين، سياست دانشنام جهان اسلام در مورد ترجم مقالات، گزنيش بهترين است. پيش از اين در برخي کشورهاي اسلامي، يعني در مصر و ترکيه و پاکستان (و نيز ايران قبل از انقلاب) دائرةالمعارف اسلام (چاپ هلند) را گرفتهاند و آن را عيناً ترجمه کردهاند. ولي شيو دانشنام جهان اسلام چنين نيست. با جستجو در چندين منبع، بهترين و جامعترين انتخاب ميشود. و گاه اگر يک مقاله جامع و کافي نباشد، با استفاده از منبعي ديگر تکميل ميشود تا شکلي جامعتر بيايد ديگر اينکه در مقالات ترجمهاي با ملاحظه موازين اسلامي و مصالح ملي، اگر احياناً سخني ناروا ديده شود، تغييراتي در آن داده ميشود و اصلاح ميگردد.نکت ديگر اين است که در دائرةالمعارفهاي اسلامي موجود (چه آنهايي که در اروپا چاپ شده است و چه آنهايي که در کشورهاي مختلف اسلامي) دو نقص عمده هست:نقص اوّل اين است که اين دائرةالمعارفها عمدتاً به تاريخ و تراجم و جغرافياي عالم اسلام پرداختهاند. مصطلحات علوم اسلامي در آنها بسيار بسيار اندک است. از آن همه اصطلاحات علم اصول و علم الحديث و کلام و فلسفه و علوم بلاغي و ادبي و... جز اندکي ذکر نشده استنقص دوّم اين است که در مقالات تاريخي و جغرافياي آن، رعايت توازن نشده است. يعني دربار چند منطقه از جهان اسلام که در آن بيشتر تحقيق شده است، مقالات متعدد و دقيق و مفصّل هست؛ ولي دربار مناطقي از عالم اسلام که به علل مختلف کمتر محل توجه بوده، مقالات اندکي وجود دارد. مثلاً در بار مصر و ترکيه و هند و پاکستان، مقالات متعدد و خوب بسيار است. ولي شمار مقالاتي که دربار ايران و افغانستان و آسياي مرکزي (ماوراءالنهر) و قفقاز و يمن است، نسبتاً کم است. البته اين کمبودها مربوط به تراجم علماي يک مذهب نيز هست. يعني هم علماي شيع ايران و افغانستان مورد اين بيتوجهّي واقع شدهاند؛ و هم علماي اهل سنّت اين بلاد. از هزاران عالم سني که در بخارا و ري و نيشابور و طوس و بلخ و... در قرن سوم تا ششم ميزيسته اند، و از صدها دانشمند شيعي که در اصفهان و تبريز و قم و نجف در قرن دهم تا چهاردهم حافظ سنّت علمي اسلام بودهاند، فقط تراجم تعداد اندکي آمده است. در قرن سوّم تا ششم، ايران يکي از مراکز مهم ادب عربي بوده است؛ بخصوص از دو منطقه خراسان و عراق عجم، شعرا و نويسندگان بزرگي برخاستهاند که از مفاخر ادب عرب هستند. ولي شرح حال بسياري از آنان را در دائرةالمعارفها نمييابيم. علّت اين نقص و عدم توازن آن است که دائرةالمعارفهاي کشورهاي اسلامي بيشتر صبغه ملّي دارد و توجّه مؤلّفان آنان (خود آگاه يا ناخودآگاه) بيشتر معطوف به بزرگان کشور خود بوده است. در نتيجه از سرزمينهاي اسلامي ديگر غافل ماندهاند. همچنين دائرةالمعارفهاي اسلامي چاپ اروپا نيز به علّت آنکه تحقيقات مستشرقان ( به انگيزههاي مختلف) متمرکز در شبه قاره و مصر و ترکيه بوده است، به تفصيل مطلوب به بلاد اسلامي ديگر نپرداختهاند.بنياد دائرةالمعارف اسلامي با آگاهي بر اين نقصها کوشيده است تا حد مقدور دانشنام جهان اسلام از اين دو منقصت خالي باشد. طبعاً تهيه و تدوين يک دائرةالمعارف اسلامي مثالي (ايدهآل) عجالتاً ميسّر نيست. مهم، شناخت راه و مضايق و منقصتهاست و کوشش براي رفع آنها و سير در راهي که به هدفي مطلوب بينجامد. به هر حال بنياد دائرةالمعارف اسلامي براي حل مشکل اوّل، يعني مسأله مصطلحات، کوشيده است تا با همکاري عدهاي از علما و فضلاي محترم حوزه براي مصطلحات علوم اسلامي از فقه و حديث تا فلسفه و عرفان مقالاتي تهيّه شود. نخست با جستجو و بررسي امهات کتب اسلامي، اصطلاحات استخراج شود و سپس براي هر يک مقالهاي در خور نوشته شود. و اين يکي از دشوارترين قسمتهاي تأليفي است؛ بخصوص که دربار بسياري از اين زمينهها قبلاً تحقيقي نشده و مقالهاي نوشته نشده است. کتابهايي مانند کشّاف تهانوي و موسوع فقه عبدالناصر و مانند اينها نيز بسط کافي را ندارد و گذشته از کمبود، موجز است.اما براي حل مشکل دوّم، يعني حفظ توازن، کوشش شده است به دو طريق، آن نقص دائرةالمعارفها در دانشنام جهان اسلام تا حد امکان راه نيابد: يکي از طريق تأليف مقالات دربار تراجم علماي شيعه و دانشمندان ايران و افغانستان و عراق و ماوراءالنهر؛ مثلاً براي بسياري از علما که ذکرشان به اجمال در رياض و روضات و طبقات مرحوم شيخ آقابزرگ و اعيان الشيعه و کتب رجال آمده، مقالات مفصّل نوشته خواهد شد. و ديگر از طريق ترجمه از دائرةالمعارفهاي کشورهاي ديگر. چنانکه گفتيم بسياري از آن دائرةالمعارفها به علماي کشورهاي خود بيشتر پرداختهاند. و ما با ترجمه مقالات آنها و استفاده از همه آنها ميتوانيم تأليفي جامع تدوين کنيم.اين را هم بايد بيفزاييم که رسيدن به توازن کلي مطلوب در موضوعات گوناگون و دربار مناطق مختلف بسيار دشوار است. البته تا حدي هم طبيعي است که مثلاً دائرةالمعارف اسلام چاپ ترکيه، مطالب مربوط به تاريخ ترک و عثماني بيشتر باشد. يا مثلاً دائرةالمعارف اسلام چاپ پاکستان به علماي شبه قاره بيشتر پرداخته باشد. اين را در آثار ديگر هم ميبينيم: مثلاً در اعيان الشيعه دربار علماي شام و لبنان بيشتر مطلب هست تا علماي ايران. همچنان که طبقات مرحوم شيخ آقابزرگ تهراني مطالب بيشتري دربار علماي ايران دارد. در کتب تراجم و طبقات قدما هم ميبينيم آنچه در مشرق اسلامي تأليف شده است (مثلاً الانساب سمعاني)، تراجم علماي مشرق بالنسبه بيشتر است از آثاري که در شام و مصر تأليف شده است. به هر حال رسيدن به آن توازن کلّي مطلوب فعلاً دشوار است؛ ولي تا حد مقدور و ميسور بايد کوشيد.چگونگي تدوين و انتشار دائرةالمعارف با هر کتاب ديگري متفاوت است. گذشته از رعايت روشهاي خاص دائرةالمعارف نويسي در تأليف مقالات، از نظر شيو نگارش و يکساني علائم و اختصارات و دقّت و صحّت در حروفچيني، انتشار دائرةالمعارف کاري دشوار و زمانگير است. چون دائرةالمعارف مورد مراجعه بسياري خواهد بود؛ چه براي اطلاع بر موضوعي خاص و چه حتّي براي ضبط نامي يا تاريخ حادثهاي، بنابراين بايد دقيقترين و صحيحترين اطلاع را به درستترين و سادهترين شکل در اختيار خواننده قرار دهد.براي تأليف هر مقاله کارهاي بسياري انجام ميشود. نخست متخصّصان علوم مختلف، عناوين مقالاتي را که بايد در دائرةالمعارف بيايد، تهيه ميکنند. آنگاه پس از تصويب عناوين مقالات (مدخلها) در شوراي دائرةالمعارف، کار تأليف و ترجمه مقالات شروع ميشود. هر مقاله را پس از تأليف؛ از نظر موضوعي متخصّصان امر ميبينند. و پس از تصويب به مرحل ويراستاري ميرود و اصلاحات مختلف لفظي و صوري در آن انجام ميشود تا از جهت صوري، يک نوع همساني با مقالات ديگر داشته باشد. مقالاتي هم که بايد ترجمه شود، پس از بررسي در دائرةالمعارفهاي مختلف اسلامي انتخاب ميشود. آنگاه پس از ترجمه، از نظر موضوعي و بخصوص موازين عقيدتي بررسي ميشود. اگر مقاله ايراد اساسي نداشت، کار ويراستاري آن شروع ميشود. در مقالات ترجمهاي در يک مرحله تطابق متن ترجمه شده با متن انجام ميشود. متخصّصان زبانهاي مختلف از نظر دقّت و صحّت و امانت، متن ترجمه شده را بررسي ميکنند. و سپس ويراستاري صوري و لفظي آن انجام ميشود.در ذيل هر مقال دانشنام جهان اسلام، منابع آن نوشته ميشود تا اگر نياز به جستجو و تحقيق بيشتري باشد به آنها مراجعه شود. کوشش شده است از تحقيقات تازه و از مقالهها و کتابهاي جديد هم استفاده شود.دانشنام جهان اسلام به صورت جزوههاي 160 صفحهاي منتشر خواهد شد و در آيند نزديک، نخستين جزوه آن از چاپ خارج ميشود. اين جزوه و چند جزو پس از آن شامل مقالاتي است که با حرف «ب» آغاز ميگردد. چون قبلاً در اين زمينه کارهايي انجام شده است؛ بنياد دائرةالمعارف اسلامي تصميم گرفت که عجالتاً روي حرف «ب» کار شود. بنياد دائرةالمعارف اسلامي در حاشي فعاليت اصلي خود در تدوين و نشر دانشنام جهان اسلام براي ترويج و تشويق تحقيقات اسلامي، مجلّ علمي به نام تحقيقات اسلامي منتشر ميکند. اين مجله که هر شش ماه يک بار منتشر ميشود و تاکنون سه دور آن منتشر شده است؛ مجلهاي است تحقيقي و شامل مقالات اصيل در حوز مطالعات اسلامي و نيز اخبار مجامع علمي و معرفي کتابهاي تازه که در خارج از ايران چاپ شده است. از ديگر فعاليتّهاي اين بنياد، نشر جداگان مقالات بلند دانشنام جهان اسلام است. برخي از مقالات دانشنام جهان اسلام، به اقتضاي موضوع و يا گستردگي تحقيقات در آن باب، از مقالات ديگر بلندتر است، چندان که ميتوان آنها را رسالههاي تحقيقي مستقل به شمار آورد. چون اين گونه مقالات، غير از خوانندگان دانشنامه خواستاران ديگري نيز دارد؛ بنياد در نظر گرفته است که اين گونه مقالات را- اعم از تأليف و ترجمه- به صورت جداگانه نيز منتشر کند. و چون بسياري از مقالات بلند قبل از انتشار جزوههاي دانشنامه منتشر ميشود، انتشار آنها فرصتي است براي بهرهوري از اظهار نظر و انتقاد خوانندگان. از اين مجموعه تا کنون چهار کتاب منتشر شده است: 1) احزاب در کشورهاي اسلامي؛ 2) بيت المقدّس؛ 3) قيام باسماچيان؛ 4) تاريخچه جغرافيا در تمدن اسلامي. چند کتاب ديگر نيز زير چاپ است.