كثرت گرايى دينى
آيت الله جعفر سبحانى اطلاعات، 24/2/79 و 7/3/79 چكيده: در اين مقاله پس از تبيين واژه «پلوراليزم دينى»، به سير تاريخى آن و وجود اين انديشه در شرق و غرب پرداخته شده است. همچنين پس از ذكر مقدماتى مانند معناى دين و شريعت و دين حق و انگيزه هاى طرح پلوراليزم دينى، بررسى قرائتهاى مختلف پلوراليزم دينى آغاز شده و پلوراليزم دينى به معناى زندگى مسالمت آميز پيروان مذاهب و اديان با يكديگر مورد پذيرش عقل و خرد و دين و اسلام معرفى شده است و اين مطلب را دليل بر صحه نهادن همه عقايد ندانسته است.پيش از طرح و نقد مسأله پلوراليزم بايد موضوعاتى بررسى شود:الف) دين و شريعت:
قرآن دين را واحد و شريعت را متعدد مى داند; لذا دين در قرآن مفرد به كار رفته است.ب) توحيد و يكتاپرستى (دين قيم):
در برخى آيات، توحيد و يكتاپرستى «دين قيم» ناميده شده و در آيه ديگر، يكتاپرستى از امور فطرى به شمار رفته است، گويى دين قيم و استوار، منحصر به يكتاپرستى و توحيد در عبادت است.ج) دين فقط دين اسلام است.
برخى از آيات بر حصر دين در اسلام گواهى مى دهند (آل عمران: 19). اين حكم مختص به عصر رسول خدا نبود; لذا قرآن ابراهيم(عليه السلام) را مسلم معرفى مى كند، نه يهودى يا نصرانى يا مشرك. وحدت دين با تعدد شرايع تفسيرى جز اين ندارد كه دين، همان اعتقاد به توحيد و تسليم در برابر حق تعالى مى باشد و نتيجه آن، پرستش او است كه زيربناى تمام شرايط و دعوت تمام پيامبران را تشكيل مى دهد (نحل: 36).د) دين حق، دين توحيد است:
آياتى كه دين حق را به توحيد تفسير مى كنند، پرده از معنى دين بر مى دارند كه دين يك رشته آموزه هاى اعتقادى است كه در رأس آنها توحيد قرار گرفته است.هـ) شريعت چيست؟
مقصود از شريعت، آموزه هاى عملى و اخلاقى اى است كه با زندگى فردى و اجتماعى و مسؤوليت انسان در برابر خدا و مردم در ارتباط مى باشد و نسخ بخشى از شرايع، لازمه پيشرفت زمان و بالا رفتن استعدادها و دگرگونى شرايط زندگى است. قرآن در مواردى به اختلاف شرايع تصريح مى كند (جاثيه: 18).و) انگيزه هاى طرح پلوراليزم:
براى پلوراليزم دينى به خاطر قرائتهاى مختلفى كه دارد نمى توان انگيزه واحدى انگاشت. اين انگيزه ها عبارت اند از:1. انگيزه جامعه شناختى:
اگر پلوراليزم به زندگى مسالمت آميز پيروان مذاهب در كنار يكديگر تفسير شود، انگيزه طرح آن كاستن تعصبات مذهبى است; مانند بيانيه شوراى واتيكان در سال 1963 كه مسيحيان و مسلمانان را به زندگى مسالمت آميز دعوت نموده است.2. توجيه مطالب ناموزون كتاب مقدس:
پلوراليزم دينى با طرح «گوهر و صدف دين»، اين اختلافها را بى اهميت تلقى مى كند و گوهر دين را متحول شدن شخصيت انسان و گزاره هاى دينى را در حكم صدف دين كه براى حفظ گوهر پديد آمده است مى داند و لذا نبايد آموزه هاى دينى را مانند نظريه هاى علمى نگريست و در صدق و كذب آنها گفتگو نمود و مادامى كه اين آموزه ها در تحول شخصيت ما مؤثر است از احترام خاصى برخوردارند.3. توجيه تكثر و تعدد اديان:
هدف اين انگيزه، تصحيح تعدد اديان و يا شرايع است; زيرا سرچشمه دين يكى بيش نيست و آن، شهود امر مطلق و متعالى است كه از آن به «تجربه دينى» تعبير مى كنند و راه حل آن اين است كه هرگاه تجربه دينى در قالب تعبير ريخته شود، از عوامل تاريخى، زبانى، اجتماعى و جسمانى متأثر مى شود و در نتيجه گزاره هاى دين تفاوت پيدا مى كند. جان هيك در يكى از مقاله هاى خود در اثبات اين مطلب از اصل معروف كانت يعنى تفاوت «شىء فى نفسه» و «شىء پديدار براى ما» استفاده مى كند.ز) لزوم عرضه آموزه هاى دينى بر سخنان پيامبران الهى:
پلوراليسم دينى مى خواهد درباره پيام آوران و پيامشان تحقيق كند بدون آنكه با خود آنان به مذاكره بنشيند. پلوراليسم دينى يك مسأله فلسفى محض نيست كه بتوان بدون مراجعه به سخنان پيام آوران درباره آن سخن گفت و نظر داد. متأسفانه امروزه حدس و گمان جاى برهان و دليل و تجربه علم آفرين را گرفته است. بالاخره چرا در سخنان اين نام آوران تاريخ كه انسانهايى پاك و پيراسته از كذب و تزوير بوده اند از پلوراليسم با قرائتهاى مختلفش اثرى به چشم نمى خورد؟ اينك پس از ذكر پاره اى مقدمات، به طرح و بررسى قرائتهاى مختلف از پلوراليزم دينى مى پردازيم:1. پلوراليزم رفتارى:
كثرت گرايى رفتارى يعنى پيروان همه اديان يا شرايع در پرتو يك رشته مشتركات مى توانند در كنار يكديگر زندگى كنند و همديگر را تحمل كنند. اصولا وجود مشتركات ميان شرايع و به تعبير ديگر، اديان قابل انكار نيست و به قول ويليام آلستون، اديان از همپوشايى معتنابهى برخوردارند. كثرت گرايى دينى با اين قرائت مورد پذيرش عقل، دين و شريعت است. قرآن مى فرمايد: «بگو اى پيروان كتاب(هاى آسمانى)، بياييد همگى اصلى را كه ميان ما و شما مشترك است بپا داريم و آن اينكه جز خدا كسى را نپرستيم و چيزى را براى او شريك قرار ندهيم، اگر روى برگردانيد گواه باشيد كه ما مسلمانيم»(آل عمران: 64). فقه اسلامى نيز اهل كتاب را به رسميت شناخته و حقوق همگان را محترم شمرده است. در كتابهاى فقهى فصل خاصى درباره حقوق اهل ذمه و شرايط آن وجود دارد كه حاكى از نهايت انعطاف پذيرى اسلام در برابر اين گروه است. رفتار اميرمؤمنان با پيرمرد نابيناى نصرانى نمونه اى از تعاليم اسلام در اين زمينه است.زندگى مسالمت آميز اختصاص به اهل كتاب ندارد; بلكه قرآن آن را درباره مشركان كه با مسلمانان وارد در جنگ نشده اند روا مى دارد و توصيه به نيكى و رفتار عادلانه با آنها مى كند. چه تعبيرى نيكوتر از تعبير اميرمؤمنان در نامه اش به مالك اشتر كه نوشت: «با مردم با رحمت و محبت و لطف رفتار كن; زيرا آنان يا برادر دينى تو هستند يا انسانى مانند تو.» برخى اين قرائت از پلوراليسم را نپسنديده و آن را خارج از موضوع دانسته اند; ولى مهم اين است كه بدانيم مسأله تساهل يا زندگى مسالمت آميز يا به رسميت شناختن حقوق اهل كتاب، به معنى صحه نهادن بر نجات و رستگارى آنان نيست; زيرا مسأله اغماض، مربوط به زندگى دنيوى است و سرنوشت انسانها در سراى ديگر ارتباطى به اين بحث ندارد. نكته ديگر اينكه بايد دانشمندان شرايع آسمانى گرد هم آيند و به دور از تعصبات بحث كنند كه قرآن هم به اين رويكرد از پلوراليسم دعوت مى كند: «فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه» (زمر: 18).