دين در انديشه امام خمينى (ره)
ضرورت تبيين و نشر افكار ناب بر خاسته از اسلام راستين امام (ره)، زمانى دو چندان مى شود كه مى بينيم غرب گرايان و وابستگان فكرى بيگانگان، هم صدا و هماهنگ با دشمنان خارجى و اسـتـكـبـار جـهـانى با طرح مجدّد ايدئولوژى هاى بشرى، نظير (سكولاريسم)، (اومانيسم)، (پـلوراليـسم)، (ليبراليسم) و ايسم هاى وارداتى ديگر به جنگ دين و خدا آمده، مى خواهند انـسـان مـدرن سـكـولار انـديـش را بـه جـاى اسلام مترقى و خدا بنشانند و خواسته ها، انتظارها و نفسانيات او را جايگزين فرامين و احكام خدا بنمايند! و هرگز چنين مباد!ما نيز بر آنيم در اين كوتاه نوشتار در حدّ توان به طرح و تبيين انديشه هاى دينى امام خمينى (ره) پـرداخـته، ابعاد دين شناسى ايشان را بازگو كنيم. بر اين اساس، طىّ چند محور مهم، زيـر بـنـاهـا و اصول فكرى ـ اسلامى آن اسلام شناس بزرگ دوران را ارائه مى كنيم و مربيّان مـحـتـرم و ديـگـر خـوانـنـدگـان را بـه تـدبـّر و انـديـشـه در آن و بـه كـارگـيـرى اش در عمل توصيه مى نماييم.توحيد زيربناى تفكّر دينى امام خمينى (ره)
بـررسـى سـخـنـان، مـوضـع گـيـرى هـا و تـكـيـه گاه هاى كلام امام خمينى از آغاز تا سرانجام زنـدگـى سـراسـر افتخار آميزش نشان مى دهد (توحيد) در تفكّر دينى او جايگاه ويژه ـ بلكه بـرتـرين جايگاه ـ را داشته است. امام (ره) همه حركات، تصميمات و كارهاى خود در زمينه هاى مـخـتـلف سـيـاسـى، اجـتـمـاعـى و شـؤ ون زنـدگـى فـردى و اجـتـمـاعـى اش را بـر شـالوده اصـل بـى بـديـل و بـى نـظـيـر ديـنـى (تـوحـيـد) شـكـل مـى داد و بـراى ايـن اصـل اسـاسـى و بـنـيـادى ديـن اسـلام در هـمـه زمـيـنـه هـا، نـقـشـى تـعـيـيـن كـنـنـده قائل بود.امـام (ره) بـر مـبـنـاى تـوحـيد وانديشه توحيدى ناب حتّى توانست شالوده يك انقلاب دينى بى نـظير دوران معاصر و كم نظير تاريخ اديان را پايه ريزى كرده، به ثمر برساند و حكومت ديـنـى ـ اسـلامـى تـشـكـيـل دهـد و به اهداف و آرمان هاى الهى ـ انسان خود كه در راءس آن، هموار سازى راه سعادت و كمال انسانى در پرتو تعاليم آسمانى اسلام ناب محمدى (ص) است، دست يابد. در اين جا نمونه هايى از سخنان امام درباره توحيد را مى آوريم.حـضـرت امـام در اوّليـن سـنـد تاريخى به يادگار مانده از خويش ـ كه در تاريخ 1511323 هـجـرى شـمـسـى ـ حـدود هـفـتـاد سـال پـيـش ـ و در حـالى كـه سـنّ شـريـفـشـان نـزديـك چهل و سه سال بود، از سوى ايشان ارائه گرديد ـ، استناد به آيه زير كه مى فرمايد:(قُلْ إِنَّمَا اءَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ اءَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا...)(1)بـگـو، شـمـا را تـنها به يك چيز اندرز مى دهم، و آن اين كه : دو نفر دو نفر يا يك نفر يك نفر براى خدا قيام كنيد، سپس بينديشيد.قـيـام لِله را يـگـانـه راه اصـلاح جـهـان مـى بـيـنـد و مـعـتـقـد اسـت خـداى متعال در اين آيه از سر منزل تاريك طبيعت تا منتهاى سير انسانيت را بيان كرده و بهترين موعظه اى اسـت كـه پـروردگـار عـالم از مـيـان تـمـام مواعظ انتخاب و اين يك كلمه را به بشر پيشنهاد فرموده است. اين كلمه، تنها راه اصلاح در جهان است.آرى، قـيـام بـراى خـداسـت كـه ابـراهـيـم خـليـل الرّحـمـن را بـه مـنـزل خـلّت رسـانـيـد و از جـلوه هـاى گوناگون عالم طبيعت رهانيد. قيام براى خداست كه موسى كليم اللّه را با يك عصا، بر فرعونيان چيره كرد و تمام تاج و تخت آن ها را به باد فنا داد و نـيـز او را بـه مـيـقـات محبوب كشانيد. قيام لله است كه خاتم النبيين (ص) را يك تنه بر تمام عـادات و عـقـايـد جاهليت، غلبه داد و بت ها را از خانه خدا برانداخت و توحيد و تقوا جايگزين آن ساخت و نيز آن ذات مقدّس را به مقام قرب قوسين اَوْاَدْن ى رسانيد.(2)هنگامى كه امام در نوفل لوشاتو ـ دهكده نزديك پاريس ـ اقامت داشتند و در تاريخ 1811357 آن گـاه كـه خـبـرنـگـار (تايمز لندن) از عقايد و انديشه هاى دينى و اعتقادى امام پرسيد، در پاسخ فرمود:(ريـشـه و اصـل هـمه عقايد (كه در قرآن كريم آمده و يا پيامبر اسلام (ص) و پيشوايان به حق بـعـد از آن حـضـرت بـيـان فـرمـوده انـد) و مـهـم تـريـن و بـا ارزش تـريـن اعـتـقـادات مـا، اصـل تـوحـيـد اسـت. مـطـابـق ايـن اصـل، مـا مـعـتـقـديـم كـه خـالق و آفـريـنـنـده جـهـان و هـمـه عـوامـل وجـود و انسان، تنها ذات مقدّس خداى تعالى است كه از همه حقايق، مطّلع است و قادر بر همه چيز است و مالك همه چيز.)(3)نـيـز امـام تـكيه بر توحيد و محور قرار دادن آن در صحنه زندگى را به عنوان هدف بعثت انبيا معرّفى مى كند و مى فرمايد:(آنچه كه انبيا براى آن مبعوث شده بودند و تمام كارهاى ديگر، مقدّمه آن است، بسط توحيد و شـنـاخت مردم از عالم است...(4) تمام مقاصد انبيا، برگشتش به يك كلمه است و آن معرفة الله است.)(5)امـام، تـفـكّر توحيدى را منشاء و مبناى پيدايش انقلاب اسلامى مى داند كه خود با تكيه بر همان ديدگاه توحيدى ناب و در پرتو عنايات و امدادهاى غيبى و توجّهات خاصّه ولىّ الله اعظم؛ امام عصر(ع) و نيز با همراهى و ايثارگرى امّت مؤ من موحّد ايران آن را پديد آورد:(انـقـلاب اسـلامـى بـر مـبـنـاى اصـل تـوحـيـد، اسـتـوار اسـت كـه مـحـتـواى ايـن اصل در همه شؤ ون جامعه، سايه مى افكند. در اسلام، تنها معبود انسان و بلكه جهان، خداست، كـه هـمـه انـسـان هـا بـايـد بـراى او يـعـنـى بـراى رضـاى او عـمـل كـنند. هيچ چيز و هيچ كس را نپرستند. در جامعه اى كه شخص پرستى ها و شخصيت پرستى ها، نفع پرستى ها و لذّت پرستى ها و هر نوع پرستش، محكوم مى شود و فقط انسان ها دعوت مـى شـونـد بـه پـرسـتـش خدا، در آن صورت، همه روابط بين انسان ها، چه اقتصادى و يا غير اقـتـصـادى در داخل چنين جامعه اى و در رابطه اين جامعه با خارج تغيير مى كند و ضوابط عوض مى شود. همه امتيازات لغو مى شوند؛ فقط تقوا وپاكى، ملاك برترى است. زمامدار با پايين ترين فرد جامعه برابر است. ضوابط و معيارهاى متعالى الهى و انسانى، مبناى پيمان ها و يا قطع روابط است.)(6)مـاحـصـل آنـچـه را حـضـرت امـام (ره) بـه عـنـوان دسـت آورد تـوحـيـد، اعـلام مـى دارد مى توان در اصول هشت گانه زير، دسته بندى و ارائه كرد:1 ـ انـسان بايد تنها در برابر ذات اقدس حق تسليم شود و از هيچ انسانى اطاعت نكند؛ مگر اين كه، اطاعت او، پيروى خدا باشد.2 ـ هيچ انسانى، حق ندارد انسان هاى ديگر را به تسليم در برابر حق وا دارد.3 ـ هـيـچ فـردى حـق نـدارد، انـسان و يا جامعه و يا ملّتى را از آزادى محروم كند، براى او قانون وضـع نـمـوده، رفـتـار و روابط او را بنا به درك و شناخت خود كه بسيار ناقص است و يا بنا به خواسته ها و اميال خود تنظيم كند.4 ـ قـانـون گذارى براى پيشرفت و تعالى بشر در اختيار خداى تعالى است؛ چنان كه قوانين هـسـتـى و خـلقـت را خـداونـد مـقـرّر فـرمـوده اسـت، و سـعـادت و كمال انسان و جوامع، تنها در گروى اطاعت از قوانين الهى است كه توسّط انبيا به بشر ابلاغ شده است.5 ـ انـحطاط و سقوط بشر به علت روى گردانى از خدا و فرامين دينى او و در برابر، گردن نهادن به بندها و زنجيرهاى اسارت بر آمده از حاكميت طاغوت است.6 ـ انـسان ها بايد عليه اين بندها و زنجيرهاى اسارت و در برابر طاغوت ها و طاغوتيانى كه آن هـا را بـه اسـارت مى گيرند، قيام كنند و خود و جامعه خود را آزاد سازند، تا همگى تسليم و بنده خدا شوند.7 ـ هـمـه انـسـان هـا در پـيـشـگـاه خـداونـد يـكـسانند؛ او خالق همه است و همه مخلوق و بنده اويند. اصل برابرى انسان ها و اين كه تنها امتياز انسان بر معيار تقوا و پاكى و دورى از هر پليدى است، پيام اصل توحيد مى باشد.8 ـ نـيـز بـر پـايـه تـفـكـّر تـوحـيدى، با هر چيزى كه برابرى را در جامعه بر هم مى زند و امتيازات پوچ و بى محتوايى را در جامعه حاكم مى سازد، بايد مبارزه كرد و هرگز تن به ستم و تبعيض ناروا نداد.(7)
جامعيت دين در تفكّر امام خمينى (ره)
يـكـى از دست آوردهاى تفكّر دينى و ابعاد مهمّ دين شناسى امام (ره)، اين بود كه به حضور دين در هـمـه صـحـنـه هـاى زنـدگـى فـردى و اجتماعى اعتقاد داشت، و بر اساس اين باور، پيوسته تـاءكـيـد مـى ورزيـد اسلام، دين جامع و كامل است و در همه شؤ ون زندگى و قلمرو حيات مادّى و مـعـنوى انسان، دخالت كرده، برنامه و راه حل ارائه نموده است؛ درست بر خلاف پندار كسانى كـه امـروزه اصـرار مـى ورزنـد ديـن، بـرنـامه ندارد و قادر به پرداختن و دخالت در همه ابعاد زنـدگـى نـيـسـت و تـنـهـا در بـردارنـده احـكـام و اخـلاق اسـت كـه مـسـائل حقوقى محسوب مى شوند، نه برنامه زندگى !(8) اينك به فرازهايى از سخنان امام در زمينه جامعيت برنامه اى اسلام اشاره مى كنيم.(مـسـلك هـاى تـوحـيـدى و اديـان آسـمانى به همه ابعاد بشر كار دارند؛ از پيش از تولّد نوزاد انـسـانـى، نـسبت به نظام تشكيل خانواده و چگونگى تربيت او تا ديگر ابعاد زيست او در جهان بـرنامه دارد...(9) اسلام براى اين انسانى كه همه چيز است يعنى از طبيعت يا ماوراى طبيعت تا عـالم الوهـيـت، مـراتـب دارد. اسـلام، تز دارد؛ برنامه دارد. اسلام مى خواهد انسان را يك انسانى بـسـازد جامع، يعنى رشد به آن طور كه هست بدهد. حظّ طبيعت دارد رشد طبيعى به او بدهد، حظ برزخيت دارد، رشد برزخيت به او بدهد، حظّ روحانيت دارد، رشد روحانيت به او بدهد، حظّ عقلانيت دارد، رشـد عقلانيت به او بدهد، حظّ الوهيت دارد، رشد الوهيت به او بدهد. همه خطوطى كه انسان دارد و به طور نقص است، الان نرسيده است، اديان آمده اند كه اين ميوه نارس را رسيده اش كنند، اين ميوه ناقص را كاملش كنند...)(10)نيز در جاى ديگر، درباره حدّ دخالت دين در عرصه هاى اجتماعى، سياسى، اقتصادى و علمى مى فرمايد:(اسلام، مكتبى است كه بر خلاف مكتب هاى غير توحيدى در تمام شؤ ون فردى و اجتماعى، مادّى، مـعـنـوى، فـرهنگى، سياسى، نظامى و اقتصادى، دخالت و نظارت دارد و از هيچ نكته، و لو بـسيار ناچيز كه در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادّى و معنوى نقش دارد، فرو گذار ننموده اسـت و مـوانـع و مـشـكـلات سـر راه تـكـامـل را در اجـتماع و فرد، گوشزد نموده و به رفع آن ها كوشيده است.(11)ايـن سـخنان چنان كه اشارت رفت درست عكس آن ادّعاهايى است كه دين گريزان و غرب زدگان، امروزه در راستاى دين زدايى و نفى اسلام احيا شده و جامع نگر امام خمينى (ره)در مجامع عمومى و مـراكـز آمـوزشـى و دانـشـگـاهـى مـطـرح مـى كـنـنـد و بـه خـورد جـوانـان (نسل دوم انقلاب) و غير آنان مى دهند.البـتـّه مـبـارزه بـا اسلام، مربوط به اكنون و قشر غربزده امروزى نيست. چنان كه امام درباره تبليغات ويرانگر گذشته عليه اسلام و بد معرّفى كردن آن مى گويد:(تـبـليغ كردند كه اسلام، دين جامعى نيست، دين زندگى نيست، براى جامعه نظامات و قوانين ندارد، طرز حكومت و قوانين حكومتى نياورده است. اسلام فقط احكام حيض و نفاس است. اخلاقياتى هـم دارد، امّا راجع به زندگى و اداره جامعه چيزى ندارد. تبليغات سوء آن ها متاءسّفانه مؤ ثّر واقـع شـده اسـت. الان گـذشـتـه از عـامـه مـردم، طـبـقـه تحصيل كرده، چه دانشگاهى و چه بسيارى از محصّلين روحانى، اسلام را درست نفهميده اند و از آن، تصوّر خطايى دارند.)(12)ايـن جـاسـت كـه امـام (ره) در بـرابـر چـنـيـن قـرائت ناقصى از دين و اسلام بر مى آشوبد و با عـمـل و بـيـان خـود، نـشـان مى دهد اسلام، همواره به سرنوشت زندگى مردم و دنياى آنان توجّه داشته و دارد:(ايـن مـعنا را كه كسى بگويد اسلام به زندگى چكار دارد، اين جنگ با اسلام است. اين نشناختن اسـلام اسـت. اسـلام بـا سـيـاسـت چكار دارد، اين جنگ با اسلام است...(13) و الله اسلام تمامش سـيـاسـت اسـت، اسـلام را بـد مـعـرفـى كـرده انـد. سـيـاسـت مـدرن از اسـلام سـرچـشـمـه مـى گـيـرد...(14)اسـلام نـه دعـوتش به خصوص معنويات است ونه دعوتش به خصوص مادّيات اسـت. هر دو را دارد؛ يعنى اسلام و قرآن كريم آمدند كه انسان را به همه ابعادى كه انسان دارد بسازند، او را تربيت كنند.)(15)يـكـى از راه هايى كه امام (ره) براى نشان دادن جامعيت اسلام مطرح مى كند، طرح جامعيت قانونى آن اسـت؛ به اين بيان كه چون انسان، موجودى اجتماعى است، نيازمند قانون و حكومت است، و از سـويـى تـنها آن قوانينى كه بتواند نيازهاى انسان را بر آورده ساخته، تمامى مصالح مادّى و مـعـنـوى او را مدّنظر داشته باشد، كارساز و مطلوب است؛ زيرا هدف، تاءمين سعادت همه جانبه انـسان است نه فقط رفاه مادّى و نه صرف بُعد معنوى و روحى او. از سوى ديگر، بشر، فاقد صـلاحـيت تهيه چنين قوانين جامع و كاملى است؛ زيرا از يك طرف نگاه صرفا مادى به زندگى دارد و مى خواهد معيشت خود را تاءمين كند و از طرف ديگر به سبب ضعف عقلانى و محدوديت ادراك و نيز دارا بودن انگيزه هاى شخصى يا گروهى از عهده تنظيم چنين قوانين جامعى بر نمى آيد. از اين رو، بر خداوند است كه اين نياز را از طريق وحى، برآورده كند؛ و خداوند نيز با فرستادن دين به ويژه دين خاتم اين نياز انسان را برآورده ساخت.(16)اسلام ناب محمّدى و اسلام آمريكايى در نظر امام (ره)
امام خمينى (ره) با برخوردارى از جامعيت علمى ـ اسلامى و تيزبينى هاى سياسى ـ اجتماعى و نيز قـدرت بالاى تحليل مسائل و شناخت مفاهيم دينى ـ قرآنى، توانست چهره راستين اسلام را تبيين و آشكار نموده، قرائت نوين خود از اسلام را با عنوان (اسلام ناب محمّدى (ص) طرح كند، و در بـرابـر، اسـلام تـحـريف شده و آميخته به اوهام و زوايد را (اسلام آمريكايى) ناميده، تفاوت هاى هر يك را بيان نمايد.تـوضـيـح آن كـه اسـتـعـمـارگران و استكبار جهانى به سركردگى آمريكا به عنوان (شيطان بزرگ طى چند قرن اخير) براى مسخ و هويّت زدايى از اسلام ناب و استحاله فرهنگى اش همه گـونـه تـلاش هـاى مـذبـوحـانه و تهاجم را انجام دادند و آن را به گونه اى در آوردند كه با اهـداف استعمارى و ضدّ دينى و اسلامى آنان هماهنگ و همسو شده و از آن پويايى و بالندگى و نـيـز ظلم ستيزى و نقش آفرينى اش در همه عرصه هاى حيات فردى و اجتماعى فاصله گرفت؛ بـه طـورى كـه از اسـلام جـز نـام و عـنـوانـى و از مـسـلمانان پيرو چنين اسلامى جز رسم و ظاهر مسلمانى باقى نمانده است.اسـلام در خـدمـت كاخ نشينان بى درد و توجيه كننده ظلم و خيانت كسانى چون انور سادات، صدّام حـسـيـن و نـيـز اسـلام تـاءييد كننده صلح و سازش ننگين و ذلّت بار (كمپ ديويد) با آمريكا و صهيونيسم غاصب اسرائيل، نمونه كامل (اسلام آمريكايى) است.ايـنـك بـراى آگـاهـى بـيـش تـر از اسـلام نـاب مـحمّدى (ص) و اسلام آمريكايى مورد نظر امام، فرازهايى از سخنان آن امام عظيم الشّاءن در اين باره را ارائه مى كنيم.(اسـلام ناب محمّدى (ص)، اسلام ائمه هدى (ع) اسلام فقراى دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تـازيـانه خوردگان تاريخ تلخ و شرم آور محروميت ها، كوبنده سرمايه دارى مدرن و كمونيسم خـون آشـام، نـابـود كـنـنده اسلام رفاه و تجمّل و اسلام التقاط و اسلام سازش و فرومايگى، اسلام مرفّهين بى درد و در يك كلمه اسلام آمريكايى مى باشد...(17)اسلام ناب محمّدى (ص) طـعـم فـقـر را چـشـيـده، مدافع پابرهنگان زمين، اسلام مستضعفين، اسلام رنجديدگان تاريخ، اسـلام عـارفـان مبارزه جو، اسلام پاك طينتان عارف است....(18) بايد تلاش كنيم زهد و قدس اسلام ناب محمّدى را از زنگارهاى تقدّس مآبى و تحجّر گرايى اسلام آمريكايى جدا كرده و به مردم مستضعفمان نشان دهيم.)(19)يـكـى از تـفاوت هاى اساسى اسلام آمريكايى با اسلام ناب محمّدى (ص) ـ كه امام (ره) مروّج و مـنـادى آن بـود ـ، جـداسـازى ديـن از سـيـاسـت و مـنـحـصـر كـردن اسـلام بـه مـسـائل عـبـادى صـرف و دعـا و مانند آن است؛ همان كارى كه به فرموده امام (ره) با آيين مسيحيت كرده اند. امام (ره) فرمود:(يـكـى از بـدتـرين چيزى كه اجانب در بين مردم و در بين خود ما القا كردند، اين است كه اسلام براى اين است كه ما همان عبادت بكنيم، چنان كه مذهب مسيح را هم مسخ كردند، مذهب مسيح مسخ شد. مـسـيـح هـرگـز نـمى شود كه دعوتش اين باشد كه فقط عبادت بكنيد، ظلم را بگذاريد به كار خـودشـان. ايـن نمى شود، نبى نمى تواند اين طور باشد، مسخ شده است اين ها. اين ها اسلام را در نـظـر ما، در نظر جاهلين مسخ كردند.اسلام را به صورت ديگر نشان دادند و اين از كيدهايى بود كه با نقشه ها پياده شده است و ما خودمان هم باور كرديم آخوند را به سياست چه ؟ حرف، حرف استعار است. آخوند را به سياست چه ؟ (ساسة العباد) در دعاى جامعه، زيارت جامعه است... چـطـور امـام (ع) را بـه سياست آره، امّا آخوند را به سياست نه....(20) اين معنا كه دين از سـياست جداست، اين مطلبى است كه استعمارى ها انداخته اند در دهن مردم و مى خواهند به واسطه ايـن، دو فـرقـه را از هـم جـدا كـنـنـد، يعنى آن هايى كه عالم دينى هستند على حدّه شان كنند و آن هـايـى كـه غـيـر عـالم ديـنـى هـسـتند على حدّه شان كنند، سياسيون را از ساير مردم جدا بكنند تا اسـتـفـاده هـايـشان را بكنند. اگر قوا با هم مجتمع بشوند، آن ها مى دانند كه با اجتماع قوا نمى تـوانـنـد ايـن هـا مـنـافـعـى را كـه مـى خـواهـنـد بـبـرنـد؛ و لهـذا دامـن بـه ايـن تـفرقه ها زده اند زياد.)(21)نيز امام در سخنانى ديگر، صف روحانيان مروّج اسلام آمريكايى را از صف روحانيان منادى اسلام ناب محمّدى (ص) جدا كرده، ويژگى هاى هر يك را بر شمرده است :(بـزرگ تـرين فرق روحانيت و علماى متعهد با روحانى نماها در همين است كه علماى مبارز اسلام هميشه هدف تيرهاى زهر آگين جهانخواران بوده اند و اوّلين تيرهاى حادثه، قلب آنان را نشانه رفـتـه اسـت. ولى روحـانـى نـمـاهـا در كـَنـَف حـمـايـت زر پـرسـتـان دنـيـا طـلب، مـروّج بـاطـل يـا ثـنـاگـوى ظـلم و مـؤ يـّد آنـان بـوده انـد. تـا بـه حـال يـك آخـونـد دربـارى يا يك روحانى وهّابى را نديده ايم كه در برابر ظلم و شرك و كفر، خـصـوصـا در مـقـابـل شـوروى مـتـجـاوز و آمـريكاى جهان خوار ايستاده باشد. همان گونه كه يك روحـانـى وارسـتـه عاشق خدمت به خدا و خلق خدا را نديده ايم كه براى يارى پابرهنگان زمين، لحـظـه اى آرام و قـرار داشـتـه بـاشـد و تـا سـر مـنـزل جانان، عليه كفر و شرك مبارزه نكرده باشد.)(22)بـنـابـر شـاخـصـه هـاى اسـلام آمـريكايى از ديدگاه امام (ره)، امروزه سخن گفتن از پايان دوره خـصومت با آمريكا و اسرائيل و تلاش براى ارائه يك چهره خوب و دوست از آمريكا، توهّم دانستن تـوطـئه هـا و دشـمـنـى هـاى دشمنان خارجى و استكبار جهانى، ترويج ايسم هاى وارداتى نظير (سـكـولاريـسـم) در جـدا انـگـارى ديـن از دنـيـا و نـفـى آن از صـحـنه سياست و مديريت جامعه و (اومانيسم) انسان محورى در برابر خدا محورى و (پلوراليسم) در نفى وحدت اديان وحقانيت يـگـانـه (اسـلام و مـكـتـب اهـل بيت (ع)، نيز طرح ديدگاه اقلّى و اكثرى و اقلّى دانستن دين در همه زمينه ها و ناتوان جلوه دادن دين در ارائه برنامه جهت اداره جامعه و منحصر دانستن دين در تكاليف و حق پذير و تكليف گريز معرّفى كردن انسان مدرن امروزى و نفى عقلانيت و خردمدارى از دين و غير آن، بدون ترديد، ترويج اسلام آمريكايى است.سخن آخر در اين باب اين كه، امام (ره) ضمن دشوار دانستن تشخيص و تمييز اسلام آمريكايى از اسـلام نـاب محمّدى (ص) و اسلام آمريكايى را از رسالت ها و وظايف مهمّ دينداران متفكّر دانسته، مى فرمود:(راه مبارزه با اسلام آمريكايى از پيچيدگى خاصّى برخوردار است كه تمامى زواياى آن بايد براى مسلمانان پابرهنه، روشن گردد كه متاءسّفانه هنوز براى بسيارى از ملّت هاى مسلمان، مـرز بـيـن اسـلام و آمـريـكـايى و اسلام ناب محمّدى و اسلام پابرهنگان و محرومان و اسلام مقدّس نـمـاهـاى مـتـحـجـّر و سرمايه داران خدانشناس و مرفّهين بى درد كاملا مشخص نشده است؛ و روشن سـاخـتن اين حقيقت، كه ممكن نيست در يك مكتب و در يك آيين، دو تفكّر متضاد و رو در رو وجود داشته باشد، از واجبات سياسى بسيار مهمّى است.)(23)1-سباء (34)، آيه 46.2-صـحـيـفـه نـور، ج 1، ص 3 ـ4، نـشـر وزارت ارشـاد اسـلامـى، سال 1361.3-صحيفه نور، ج 4، ص 166 ـ 167.4-همان، ج 2، ص 227.5-همان، ج 19، ص 283.6-امـام و اسـلام، امـام و مسائل سياسى، حكومتى و... تهيه كننده منصور دوستكام و هايده جلالى، ص 18، نشر پيام آزادى.7-برگرفته از مجلّه حكومت اسلامى، شماره 14، زمستان 78، ص 142 ـ 143.8-ر.ك : از جـمـله كـيـان، شـمـاره هـاى 41 و 43، مـقالات : دين اقلّى و اكثرى و راز و راز زدايى، عـبـدالكـريم سروش؛ مدارا و مديريت، ص 253 و صفحات ديگر، عبدالكريم سروش، نشر مؤ سّسه فرهنگى صراط.9-صحيفه نور، ج 6، ص 163 ـ 164.10-همان، ج 2، ص 6 ـ 155.11- همان، ج 21، ص 176.12-ولايـت فـقـيـه، ص 4 ـ 5، نـشـر مـؤ سـسـه تـنـظـيـم و نـشـر آثـار امـام خـمـيـنـى، چـاپ اوّل، 1373.13-صحيفه نور، ج 2، ص 162.14-همان، ج 1، ص 65.15-همان، ج 2، ص 225.16-بـرگـرفـتـه از كـشـف الاسرار، امام خمينى، به ويژه صفحات 181 ـ 184 ـ 291 و 312، انتشارات آزادى، قم.17-صحيفه نور، ج 21، ص 30.18-همان، ج 20، ص 194، با اندكى تصرّف.19-همان، ج 21، ص 21.20-همان، ج 5، ص 167.21-همان، ج 5، ص 108.22-همان، ج 21، ص 7.23-هـمان، ص 8. پيام امام خطاب به علما و مردم پاكستان به مناسبت اربعين شهادت علاّ مه سيّد عـارف حـسـيـن حـسـيـنـى، رهـبـر فـقـيـد شـيـعـيـان پـاكـسـتـان كـه بـه دسـت عوامل استكبار جهانى و مزدوران آمريكا (عناصر وهّابى سپاه صحابه) به شهادت رسيد.