عدّه مفقود الاثر
اگر مردى گم شود و غيبت او بگونه اى باشد كه نه خبرى از وى برسد و نه اثرى از او ظاهر شود و مرده و زندهبودنش معلوم نباشد، چنانچه مالى از او باقى باشد كه براى مـخـارج هـمـسرش خرج شود، يا ولىّ و سرپرست
دارد كه عهده دار مخارج همسرش شود، يا كسى باشد كه بطور مجّانى مخارج او را عهده دار گردد، بر زن واجب
است كه صبر كند و انـتـظـار بكشد و هرگز جايز نيست كه ازدواج كند، تا اينكه يقين كند همسرش مرده ، يا
وى را طـلاق داده اسـت ، امـّا اگـر چـنانچه مالى از شوهرش نمانده ، يا سرپرستى ندارد كه خـرجـى او
را بـدهـد و كـسـى نـبـاشد كه بطور مجّانى مخارجش را بدهد، باز هم مى تواند صبر كند، و اگر صبر نكند و
بخواهد ازدواج نمايد، پيش حاكم شرع برود و حاكم شرع از تاريخ مراجعه چهار سال به زن مهلت مى دهد و در
اين مدّت از شوهرش جستجو مى شود، چـنـانـچـه مـرده يـا زنـده بـودن او مـعـلوم نـشـد، اگـر مـرد
ولىّ يـا وكيل دارد حاكم به وى دستور مى دهد كه زن را طلاق دهد و اگر اقدام نكرد او را مجبور مى كـند و
اگر ولىّ نداشته باشد، يا اقدام نكند و اجبارش هم امكان نداشته باشد، خودِ حاكم او را طـلاق مـى
دهـد، سـپـس زن چـهـار مـاه و ده روز عدّه وفات نگه مى دارد، سپس مى تواند ازدواج كند. (ت ، ج 2، ص 340، م
11)
عدّه مفقود الاثر
اگـر بـعـد از جـسـتـجـو و تـمـام شـدن مـدّت (چـهـار سـال) ، شـوهـر بـيـايـد، چـنـانـچـه قـبـل ازطـلاق بـاشـد زن هـمسر اوست و اگر آمدن شوهر بعد از ازدواج همسرش با ديگرى بـاشـد شوهرِ اول حقى به
آن زن ندارد و چنانچه در بين عدّه باشد، شوهر مى تواند به آن زن رجوع كند، يا به حال خودش باقى بگذارد
تا عدّه اش تمام شده و از او جدا شود و امّا چنانچه بعد از تمام شدن عدّه و قبل از ازدواج باشد نمى
تواند به وى رجوع كند.(ت ، ج 2، ص 343، م 23)
عدّه آميزش اشتباهى
اگر مرد غريبه اى با زنى به گمان اينكه عيال اوست نزديكى كند، چه زن بداند كه او شوهرش نيست ، يا گمانكند شوهرش مى باشد، بايد عدّه نگه دارد.(م 2536)مـدّت عـدّه آميزش اشتباهى مانند عدّه طلاق است به تفصيلى كه در عدّه فراق بيان شد.(ت ، ج 2، ص 344، م 1)
ارث زن و شوهر
ارث در لغـت عـبـارت اسـت از تـركـه ، مـيـراث ، بـازمـانـده و آنـچـه از مـال مرده به وارث رسد(49) ودر اصطلاح شرع عبارت است از استحقاق شخصى (وارث) از مـال شـخـصـى مرده (مورّث) يا حقى از حقوق شرعيه
او، مانند حق قصاص يا حق فسخ و امثال آنها.(50)
ارث در اسلام
قـبـل از اسـلام ، زن ازارث و بـسـيـارى از حـقـوق اجـتـمـاعى ديگر محروم بود و حتى خودش مثل اموالديگر به ارث برده مى شد.(51)اسـلام ضمن بالا بردن مقام انسانى زن و دادن حقوق انسانى و اجتماعى به او در مورد ارث نـيـز
مـقـرراتـى بـرايـش وضـع كـرده و او را هـمـانـنـد مـرد، بـطـور مستقل و جداگانه از ارث بهره مند
ساخته است .قرآن كريم مى فرمايد:(لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الاَْقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمّا
تَرَكَ الْوالِدانِ
وَ الاَْقْرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنْهُ اَوْ كَثُرَ نَصيَباً مَفْرُوضاً)(52)
مـردان را از هـر چـه پـدر و مادر و خويشاوندان به ارث مى گذارند چه اندك و چه بسيار، نصيبى است و
زنان را نيزازآنچه پدر و مادر و خويشاوندان به ارث مى گذارند چه اندك و چه بسيار، نصيبى معيّن است .