نظام تربیتی و دگرگونی ارزشها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظام تربیتی و دگرگونی ارزشها - نسخه متنی

علی شاهد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نظام تربيتى و دگرگونى ارزش‏ها

على شاهد

دوران امروز، 26/10/79

چكيده: نويسنده مقاله با اشاره به ويژگى مدرنيسم، يعنى تغيير ارزشها و باورها، به نگرانى نسل انقلاب از وضعيت نسل سوم اشاره كرده و با بررسى برخى پاسخ‏ها به اين پرسش كه «دليل نامطلوب بودن وضع فرهنگى نسل سوم چيست؟»، «ناكارآمدى نظام تربيتى‏» را پاسخ صحيح دانسته و در جهت تثبيت اين پاسخ، به ويژگى‏هاى نظام تربيتى ناكارآمد اشاره مى‏نمايد.

تغيير ارزش‏ها، مناقشه اصلى نسل‏ها

گسترش علم و تكنولوژى مايه كمرنگ شدن شديد بسيارى از ارزش‏هاى جوامع ماقبل مدرن شد. مدرنيسم به مثابه شكلى خاص از زندگى، خود را بر تمامى جوامع تحميل كرده و تغييرات بنيادينى در ماهيت زندگى ايجاد مى‏كند كه در تغيير ارزشها رخ مى‏نمايد. جوانان و نوجوانان اين تغيير ارزشها را بى‏هيچ دغدغه‏اى مى‏پذيرند و همين سبب گشته كه در تمامى جوامع در حال توسعه، ميان نسل‏هاى جديدتر و نسل‏هاى قديمى‏تر (فرزندان و والدين) مناقشه و حتى بيگانگى از هم پديد آيد.

دگرگونى ارزش‏ها و كارآمدى نظام تربيتى

بسيارى از اين دگرگونى‏ها در سطح ارزش‏هاى عرفى و قراردادى رخ مى‏دهد و برخى در اعتقادات حادث مى‏شود. برخى از دگرگونى‏هاى ارزشى از لوازم ناگزير تغيير صورت مناسبات زندگى اجتماعى هستند و برخى چنين نيستند. يك نظام تربيتى و آموزشى كارآمد بايد اولا توانايى درك ناگزيرى دگرگونى ارزش‏ها با مدرن شدن جامعه را داشته باشد و ثانيا ظرفيت‏برخورد فعالانه با دگرگونى‏ها را داشته باشد; يعنى بتواند ميان تغييرات منفى و مثبت در ارزش‏ها پالايش كند.

نگرانى نسل انقلابى از نسل سوم

كم نيستند كسانى كه عقيده دارند در چندساله اخير اوضاع و احوال نسل سوم انقلاب (بچه‏هاى انقلاب) على‏رغم همه اقداماتى كه در جهت تربيت و هدايت ايشان با استفاده از كليه امكانات اجتماعى صورت گرفته است، چندان چنگى به دل نمى‏زند. اكنون سؤال جدى اين است كه چرا جوانان و نوجوانانى كه با انقلاب، آن هم انقلاب اسلامى و شيعى رشد كرده‏اند و بيش از ديگر اقشار جامعه تحت آموزش و تربيت و تبليغات بوده‏اند دچار چنين وضعيتى هستند؟

يكى از ساده‏ترين پاسخ‏هاى ممكن، توطئه دشمن خارجى و عوامل و ايادى آن است. حتى در صورت پذيرش اين پاسخ دمدست نيز همچنان پرسش نخستين باقى است كه چرا جوانان و نوجوانانى در چنين محيطى آنچنان آسيب‏پذيرند كه به سهولت در دام فريب دشمن گرفتار آمده‏اند؟

پاسخ ديگر آن است كه تحولات اجتماعى، سياسى و فرهنگى چندساله اخير كه با پديده دوم خرداد هويت مى‏يابد مايه چنين وضعيتى در نسل جديد شده است و از اين رو تنها راه برون‏رفت از وضعيت نگران‏كننده فعلى، بازگشت‏به دوران قبل از دوم خرداد و حتى قبل‏تر از آن است. اگر اين نظريه را نيز بپذيريم، باز هم پرسش نخستين باقى است كه چرا جوانان و نوجوانان رشديافته در فضاى اسلامى انقلابى آن قدر سست‏مايه و كم‏بنيه‏اند كه خود عامل اصلى به وجود آمدن پديده‏اى شدند كه به زعم قائلان اين نظريه، در جهت‏خلاف انقلاب و ارزشها و باورهاى آن حركت مى‏كنند؟

واقعيت آن است كه اين مسائل و خواسته‏ها، يعنى توسعه، آزادى، حقوق انسانى، جامعه مدنى و اصلاحات از قبل نيز وجود داشته‏اند; اما در دوم خرداد امكان بروز و ظهور يافته‏اند و به بيان ديگر، دوم خرداد آينه‏اى است كه كژى‏ها و كاستى‏ها را نماياند و مى‏نمايد و فاصله ميان آنچه را كه هست و آنچه را كه بايد باشد به روشنى نمايان ساخت و مى‏سازد.

ناكارآمدى نظام تربيتى

به نظر مى‏آيد پاسخ واقعى، ناكارآمدى نظام تربيتى است. مرورى بر ويژگى‏هاى يك نظام تربيتى ناكارآمد و وارونه مى‏تواند دريچه‏هاى قابل اعتنايى براى پاسخ به آن پرسش اساسى فرا رويمان قرار دهد.

الف) تربيت در فضاى بسته: در فضاى بسته خلاقيت‏ها مجالى براى ظهور پيدا نكرده، در نتيجه نظام تربيتى از همفكرى و مشاركت همگانى محروم مى‏گردد و از نظريات انتقادى و اصلاحى نيز بى‏بهره مى‏ماند.

ب) تكيه بر آموزش به جاى تربيت: آموزش در يك نظام تربيتى سهمى بسيار كوچك دارد و كارآمدى يك نظام با استفاده از روش‏هاى خاص تربيتى در قالب برنامه‏هاى متنوع افزايش مى‏يابد.

ج) استفاده بيش از حد از تربيت تبليغى، شعارى و حتى تجمعى: گرچه تبليغات در دنياى امروز از تاثيرات فراوانى برخوردار است، اما نمى‏تواند به درونى شدن ارزش‏ها كمك زيادى نمايد; حال آنكه يك نظام تربيتى كارآمد بايد بيش از هر چيز به درونى شدن آموزه‏هاى خود در افراد بينديشد.

د) عدم پاسخ به سؤالات افراد: جلوگيرى از طرح سؤالات و عدم توليد پاسخهاى اصولى براى اين قبيل سؤالات نه تنها مايه از بين رفتن اين پرسشها نمى‏شود بلكه پتانسيل عظيمى را براى عصيان در افراد ايجاد خواهد كرد.

ه) تكيه بر يك برداشت‏خاص در مذهب و سياست و...: با توجه به دگرگونى ارزش‏ها و حتى ارزش‏هاى اعتقادى، تاكيد بر برداشتى خاص مى‏تواند انعطاف لازم براى ايجاد زمينه‏هاى دگرگونى منطقى و مثبت در آن ارزش‏ها را از بين ببرد و حتى به ارزش‏هاى غيرقابل تغيير لطمه وارد سازد.

و) عدم استفاده از تمامى سرمايه‏ها و امكانات: به‏كارگيرى سرمايه‏ها و امكانات موجود در جوامع مى‏تواند واجد تاثيرات عظيمى در باردهى شيوه‏هاى تربيتى باشد.

ز) عدم نگاه و نگرش مناسب به نسل جوان: نگاه آمرانه، از بالا به پايين، تحقيرآميز و سرشار از بى‏اعتمادى، باعث‏بى‏اعتنايى و حتى موضع‏گيرى مخاطبان، بويژه نسل جوان نسبت‏به نظام تربيتى خواهد شد; زيرا در اين نگاه، جوانان افرادى صغير و نيازمند قيم‏اند كه بايد دائما خوبى‏ها و بدى‏ها را به ايشان گوشزد كرد و مراقبشان بود و از اين منظر، افكار و اظهارنظرهاى جوانان به حكم آنكه بچه‏اند قابل اعتنا نيست. بديهى است واكنش طبيعى نسل جوان به چنين نظام تربيتى‏اى، مردود دانستن آموزه‏ها و خواسته‏هاى مندرج در آن است.

اشاره

نويسنده در اين مقاله از زاويه نگاه خود بر نكاتى انگشت گذاشته كه بعضا قابل قبول و براى متوليان فرهنگى قابل تامل است اما در نگاهى كلى به اين نوشتار به نظر مى‏رسد كه در تحليل پرسش از نگرانى نسبت‏به نسل جوان، يكسونگرى شده است. گرچه بررسى محورهاى مختلفى كه در ناكارآمدى نظام تربيتى جامعه ايرانى در اين نوشتار آمده است نيازمند نوشته‏اى مستقل، نه اشاره‏گونه، مى‏باشد، اما سعى مى‏شود با ذكر برخى ضعف‏هاى اساسى نه پاسخ واقعى، فرصت تاملى براى خواننده محترم فراهم گردد.

1. برخى نگرانى‏هاى نسل انقلابى نسبت‏به نسل جديد، نه از تحول ارزش‏ها، بلكه ناشى از كمرنگ نمودن و يا زوال ارزشهاى ثابت و سعادت‏بخشى است كه ملت ايران زحمات و خونبهاى بسيارى براى كسب آنها پرداخته است.

2. منحصر كردن اين نگرانى در توطئه دشمن كارى نادرست است; اما كمرنگ كردن تاثير توطئه دشمن در سرنوشت جامعه كارى بس خطرناك‏تر است. به هر حال روان‏شناسان، جامعه‏شناسان، سرمايه‏داران و حاكمان و انديشمندانى كه در راس نظام استعمارى غرب قرار دارند، براى نابودى تفكر و انقلاب اسلامى تلاش بسيارى كرده و خواهند كرد و بر اين نكته تصريح كرده‏اند كه پس از فروپاشى روسيه، انقلاب ايرانى خطر اصلى دنياى غرب است. تقابل ايران و غرب، تقابل دو نگرش به جهان و انسان است كه مى‏تواند به ساير جوامع سرايت كند و اين است نكته اصلى نگرانى دنياى غرب از انقلاب اسلامى ايران. بنابراين منحصر كردن راز نگرانى در ناكارآمدى نظام تربيتى ايران در حقيقت مى‏تواند زمينه‏اى براى كم‏توجهى جوانان و نوجوانان، يعنى نسل جديد به دشمنان فرهنگى، سياسى، اعتقادى، اقتصادى و نظامى جامعه ايران را فراهم كند.

3. با توجه به صدر و ذيل و فضاى حاكم بر اين نوشتار، برداشت مى‏شود كه مؤلف محترم، فضاى پيش از دوم خرداد را فضايى شديدا بسته دانسته است; حال آنكه دوران پيش از دوم خرداد بود كه توانست جوانان و نوجوانانى را پديد آورد و فرصتهايى را در اختيار آنها بنهد كه به انتخاب سرنوشت‏خود ادامه دهند و آن‏گونه كه مى‏خواهند به نظام اجتماعى خود شكل دهند.

4. نگاه آمرانه به ديگران رفتارى است كه براى هيچ كس، حتى بچه‏اى كه داراى قدرت تمييز نمى‏باشد، قابل تحمل نيست و بايد جامعه اسلامى از چنين نگرش‏هايى در روابط اجتماعى پاكيزه باشد; اما اين موجب نمى‏گردد كه ما توصيه به نيكى‏ها و دعوت به دورى از ناپاكى‏ها و امر به معروف و نهى از منكر با شرايط ويژه‏اش را مداخله در عرصه خصوصى و برخورد آمرانه بناميم.

/ 1