قربانيان حسينى ، فرزندان نمونه ، كربلا جوان نمونه - اخلاق در خانواده و تربیت فرزند نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق در خانواده و تربیت فرزند - نسخه متنی

محمد نجفی یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قربانيان حسينى ، فرزندان نمونه ، كربلا جوان نمونه

امام حسين عليه السلام از مكه به طرف عراق خروج نموده بود، در منزلى توقف نمود و فرمود تا همه آب
بردارند، سپس كوچ نمود، در همان حال كه بر روى اسب بود، چشمان مباركش را خوابى سبك برگرفت ، سپس
بيدار شده فرمود: ( انا لله و انا اليه راجعون ، الحمدالله رب العالمين .) كلمه استرجاع را كه هنگام
مصيبت بيان مى دارند بر زبان آورد و سپس حمد خدا را اظهار نمود، اين سخن را دو يا سه بار تكرار كرد.

فرزند دلبندش ، و جوان برومندش على ابن الحسين ، وقتى اين كلمات را شنيد به مركب ركاب زد و خود را به
پدر رساند و عرض كرد: استرجاع نموديد، و سپس حمد خدا گفتيد؟ علت چه بود؟ حضرت فرمود: پسرم خواب سبكى
رفتم ، در خواب اسب سوارى را ديدم كه مى گويد: اين گروه مى روند، ولى مرگ هم به دنبال آنها مى رود،
فهميدم كه مقصودش ‍ مائيم .

جوانش على ابن الحسين گفت : اى پدر، خدا براى شما بد نياورد، مگر ما بر حق نيستيم ؟ حضرت فرمود: آرى
سوگند به خدائى كه بندگان نزد او بر مى گردند، ما بر حقيم .

جوانش گفت : وقتى ما بر حقيم ترسى از مرگ نداريم ، امام حسين عليه السلام فرمود: خداوند تو پسر را
بهترين پاداش يك پدر بر پسر عنايت كند.(235)

آرى او چنان پرورش يافته بود، كه امام حسين در رابطه با او فرمود: در صورت و سيرت از همه مردم به
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شبيه تر است ، و ما هر وقت كه مشتاق ديدن پيامبر اكرم صلى الله عليه و
آله بوديم به او نگاه مى كرديم (236) و سرانجام در كربلا پس از نبردى دلاورانه در حالى كه سپاه دشمن بدن
او را قطعه قطعه كرده بود به فوز شهادت نائل گرديد.

نوجوان نمونه كربلا

شب عاشورا بود، قرائن مى داد، كه اميدى به كوفيان نيست ، دشمن ، امام حسين و سپاه اندك او را محاصره
كرده بود.

امام حسين ياران خود را در ميان خيمه اى جمع كرد، و فرمود: اى ياران و اى خاندان من ، اين مردم با من
كار دارند، بعد از كشتن من متوجه كسى نمى شوند، شب را سپر قرار دهيد، شما را راحت مى گذارم كه برويد،
و بيعت خود را از شما برداشتم ، خودتان را نجات دهيد، ولى برادران و خانواده و يارانش همه به يك زبان
گفتند: بخدا سوگند اى سرور ما هرگز تو را رها نمى كنيم و تنها نمى گذاريم تا مردم بگويند امام و سرور و
مهتر خود را رها كردند تا كشته شد، اما اين عار را نمى پسنديم و تو را رها نمى كنيم تا در مقابل شما
كشته شويم .

حضرت فرمود: من فردا كشته مى شوم ، شما هم همگى كشته مى شويد و هيچكس از شما باقى نمى ماند؟ گفتند:

سپاس خداى را كه ما را به يارى شما گرامى داشت و شرافت كشته شدن با شما را به ما عنايت كرد، آيا شما
راضى نيستى كه با شما اى پسر پيامبر هم مرتبه باشيم ؟! حضرت فرمود: خداوند شما را جزاى خير دهد.

در روايت است كه حضرت به آنها فرمود: سرهايتان را بلند كنيد و نگاه كنيد، آنها با چشم خود در همين
دنيا جايگاه خويش در بهشت را ديدند، و حضرت جايگاه هر يك را به او نشان مى داد، به همين جهت بود كه
اصحاب حضرت به استقبال نيزه و شمشير مى رفتند تا به جايگاه خود در بهشت برسند.(237)

در اين ميان حضرت قاسم ابن حسن فرزند امام مجتبى عليه السلام كه ماجرا را ديد و شنيد، به عمويش امام
حسين عليه السلام عرض كرد: آيا من هم كشته مى شوم ، حضرت بر او دلسوزى نمود و فرمود: پسرم مرگ نزد تو
چگونه است ؟

پاسخ داد: ( يا عم احلى من العسل ، ) اى عمو جان ، مرگ نزد من از عسل شيرين تر است !
امام حسين عليه السلام فرمود: عمويت به فدايت ، آرى به خدا سوگند تو هم يكى از آن مردانى هستى كه با من
كشته مى شوند، البته بعد از آنكه بلائى بزرگى به تو مى رسد، و فردا پس از يك نبرد دليرانه ، وقتى
مجروح بر زمين افتاد، امام حسين به ياريش شتافت ، دشمن نيز حمله كرد، و در اين ميان حضرت قاسم در زير
سم ستوران به لقاء پروردگار شتافت .

/ 96