وحدت و اخوّت اسلامي
قسمت اوّل
همان گونه که اطلاع داريد طي چند شماره، در متن پاي دو به بررسي سير پيامبر گرامي اسلام (ص) و تجزيه و تحليل تاريخ سياسي - اجتماعي امير المؤمنين «علي» (ع) پرداختيم. با توجه به اينکه در صورت ادام کار به روال گذشته، بحث بيشتر شکل تاريخي به خود گرفته و تا اندازه اي از هدف اساسي مجلّه که ارائه و آموزش يک دوره معارف اسلامي است، فاصله مي گيرد، از اين پس بحث سيره را به شکلي کلّي و فراگير تحت عنوان «ارزشهاي حاکم بر زندگي ائمّه اطهار (عليهم السلام)» ارائه داده و در هر برنامه به يکي از ارزشهاي اسلامي که در طول تاريخ حيات ائمّه اطهار (عليهم السلام) مورد توجه و در زندگي آن بزرگان ملموس و مشهود بوده ميپردازيم.اميد است که مقبول حق و شما عزيزان قرار گيرد، ان شاء الله.و اعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرّقوا واذکروا نعمت الله عليکم، اذ کنتم اعداءً فألف بين قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواناً ... يکي از مهمترين معارف اسلامي، در قرآن کريم و روايات معصومين - عليهم السلام - وحدت، اتحاد اسلامي، اخوت و برادري بين افراد مسلمان است. مفسران واقعي قرآن؛ يعني اهل بيت عصمت - عليهم السلام - که قول و عمل ايشان تفسير آيههاي خداوندي است، اين ارزش قرآني را در طول حياتشان پاسداري کرده و توصيه هاي فراواني، براي آيند اسلام و مسلمين، داشته اند. حال اينکه چه عامل يا عواملي سبب فراموش شدن اين وصايا و دستورهاي اکيد شده و غبار گذار ايام را بر آين تمام نماي حقيقت نشانده است، مسأله اي است که بايد براي آن پاسخي روشن يافته و تلاش هم مخاطبين را در ترميم خرابيهاي ايجاد شده و تجديد بناي به انهدام رسيد اخوّت اسلامي در پي داشته باشد، ان شاء الله. آشنايي با موضوع
آيا مقصود از وحدت و اخوت چيست؟ آيا وحدت حقيقي منظور است يا اتّحاد صوري و ظاهري؟ اين اقسام هر کدام چه مفهومي دارند و ما به دنبال چه چيزي مي گرديم؟ شايد مشکلترين بخش هر بحثي همين تبيين صحيح موضوع باشد.وقتي بحث وحدت انسانها مطرح مي شود بايد پذيرفت که مقصود، اتحاد در جسم و بدن نيست. بلکه منظور از آن يا اتحاد در عقايد و رسوم است و يا اتحاد در اهداف و رسيدن به آن. حال به بررسي متون قرآني و روايي مي پردازيم تا حقيقت موضوع را دريابيم.قرآن کريم در باب دعوت اهل کتاب (يهوديان و مسيحيان) به وحدت، خطاب به پيامبر (ص) مي فرمايد:«بگو اي اهل کتاب، بياييد به سوي کلم (شعار و اعتقاد) واحدي که ما و شما به طور مساوي آن را پذيرفته ايم و آن عبارت است از اينکه جز خدا را بندگي نکنيم و برايش شريک قرار ندهيم و جز خداي يگانه، بعضي از خودمان را مسلّط و صاحب اختيار بر بعضي ديگر قرار ندهيم» اينجا اهراف مشترک از قبيل آزادي از سلط همنوعان و پذيرفتن سلطنت خداوند و بندگي او، محور وحدت اديان الهي شمرده شده است و کاملاً روشن است که اين اهداف مشترک، همان اصول اعتقادات است. در جاي ديگر به رسول خدا (ص) دستور مي دهد: «اي پيامبر، بگو؛ همانا من شما را به يک چيز اندرز مي دهم و آن اين است که دو به دو يا به تنهايي براي خدا قيام کنيد ...» اين آيه هدف اصلي اسلام را در اين جمله خلاصه مي کند که: هم اعمال و افکار بايد قيام براي خدا باشد و نه غير او.با وجود اين توصيه ها خود قرآن مي فرمايد: و لا يزالون مختلفين... «و همواره انسانها با هم اختلاف دارند» ولي راه حل اختلاف اين نيست که به نزاع و درگيري بيانجامد و پيروز ميدان نبرد و اصل به حق باشد، بلکه راه صحيح اين است که از خدا و رسول در موارد اختلافي کمک گرفته شود. امام صادق (ع) از پيامبر گرامي اسلام نقل مي کند که فرمود «مومنين با هم برادرند، عده اي از ايشان نيازهاي ديگران را برآورده مي کنند.» و در نقلي ديگر از امام صادق (ع) است که فرمود: «کسي که براي رفع حاجت برادر مؤمنش قدم بر مي دارد مثل کسي است که بين صفا و مروه سعي مي کند و آن کس که نياز برادرش را برآورد مثل شهيدي است که روز جنگ بدر و احد در راه خدا، در خون خويش دست و پا زده است.» در اين روايات، هدف از برادري و اخوّت، «وحدت» در اهداف و کمک به همديگر در زندگي عملي روزمرّه است؛ يعني مؤمن بايد هدف برادر مومنش را هدف خود بداند و حاجت او را حاجت خويش قلمداد کند و در پي برآوردن آن برآيد.در روايات ديگري که در ادام بحث خواهد آمد اين معنا بارها تکرار شده و کسي که در اين باب، بي اعتنايي کند مستحق لعنت خداوندي و عذاب او قرار مي گيرد.به اين مطلب بايد توجه داشت که: آيا وحدت در عقايد هم ممکن است يا خير؟بين فرقه هاي مختلف اسلامي، عقايد مختلفي وجود دارد: يکي علي (ع) را خليف بلافصل پيامبر (ص) مي داند و ديگري او را در چهارمين خليفه، يکي هم اصحاب پيامبر را عادل مي داند و آن ديگري برخي را فاسق مي خواند و ....آنگونه که در متن قرآن آمده است، اين اختلاف هميشگي بوده و خواهد بود. هيچ دو نفري پيدا نمي شوند که در تمامي زمينه ها يکنواخت فکر کنند و هر کسي براي رسيدن به هدف مشترک، راهي را برمي گزيند. اين جاست که بايد وجود اختلاف در عقايد را به عنوان يک واقعيت پذيرفت ولي اختلاف در اهداف ديني را نمي شود به آن قياس کرد. اهداف «انساني» و «اسلامي» بين تمامي انسانها و بين تمامي مسلمين مشترک است.استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) مي فرمايد:«... مسلمين ماي وفاقهاي بسياري دارند که مي تواند مبناي يک اتحاد محکم گردد. مسلمين همه خداي يگانه را مي پرستند و همه به نبوّت رسول اکرم ايمان و اذعان دارند، کتاب همه، قرآن و قبل همه، کعبه است. با هم و مانند هم حج مي کنند و مانند هم نماز مي خوانند و مانند هم روزه مي گيرند و مانند هم تشکيل خانواده مي دهند و داد و ستد مي نمايند و کودکان خود را تربيت مي کنند و اموات خود را دفن مي نمايند. و جز در اموري جزئي، در اين کارها با هم تفاوتي ندارند. مسلمين همه از يک نوع جهان بيني برخوردارند و يک فرهنگ مشترک دارند و در يک تمدن عظيم و باشکوه و سابقه دار، شرکت دارند. وحدت در جهان بيني، در فرهنگ، در سابق تمدن، در بينش و منش، در معتقدات مذهبي، در پرستشها و نيايشها، در آداب و سنن اجتماعي خوب مي تواند از آنها ملّت واحد بسازد و قدرتي عظيم و هايل به وجود آورد که قدرتهاي عظيم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمايند، خصوصاً اينکه در متن اسلام بر اين اصل تأکيد شده است. مسلمانان به نصّ صريح قرآن برادر يکديگرند و حقوق و تکاليف خاصي آنها را به يکديگر مربوط مي کند...» البته روشن است که مقصود ما از اهداف، هدفهاي اجتماعي است. هر چند در اهداف فردي هم مشترکات فراواني وجود دارد ولي سنخ بحث ما در مورد مسائل اجتماعي است. و لذا بُرد اجتماعي، بيشتر مورد نظر است. (براي تحقيق بيشتر در زمين مشترکات انساني، به کتاب «فطرت» اثر استاد شهيد مرتضي مطهري (ره)، بخش گرايشهاي مقدس، مراجعه شود.)وحدت مورد نظر، يک وحدت صوري و ظاهري هم نيست که مصلحت آني آن را لازم کرده باشد و با از بين رفتن آن و رسيدن وقتي ديگر به آن نيازي نباشد و لذا در قرآن با تاکيد از اين وحدت ياد مي شود؛ دو بار آمده است: «انَّ هذه اُمَتُکُم اُمَّةً واحدَةً و اَنَا رَبُّکُم...» . بيان صريح خداوندي که فرمود: انما المومنون اخوة فاصلحوا بين اخويکم .... «بدرستي که مؤمنين با هم برادرند. پس بين برادرانتان آشتي برقرار کنيد ....»، ارجاع مسأله به وجدان بشري است. دو برادر گرچه به اقتضاي اينکه دو نفرند و افکار گوناگون و توانايي هاي مختلفي دارند، با هم مختلفند ولي اهداف مشترک نسبي و انساني و ديني، زنجير اتصالشان را به حدّ کافي محکم مي دارد که کسي را ياراي اين ادّعا نباشد که بگويد وحدت و اخوتشان صوري و ظاهري است. ضرورت وحدت و اخوّت
براي يافتن اهميّت وحدت و برادري از دو زاويه مي توان به مسأله نگاه کرد. يکي اينکه منافع اتحاد، مورد توجّه قرار گيرد و ديگر اينکه ضررها و خسارتهاي ناشي از تفرقه مورد توجه واقع شود. امّا در مورد اوّل اين که در ساي اتحاد، چه مشکلاتي، حل مي گردد و چه بسيار ناشدني ها، که به واقعيت مي رسد، مساله اي است بديهي. قدرت حاصل از وحدت جمعي در مقابل ناتواني هاي فردي، در فرهنگ اسلامي به کرّات بيان شده است و اين حکمت که مي گويد: مورچگان را چه بود اتفاق/ شير ژيان را بدرانند پوست، برگرفته از بيانات بزرگان دين است. و ما در بحث آثار وحدت و اخوّت به اين مطلب خواهيم پرداخت، ان شاء الله.امّا در مورد زيانهاي تفرقه، هم در قرآن و هم در روايات، مطالب فراواني وجود دارد. بيان صريح قرآن اين است:و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحُکم امير المؤمنين (ع) مي فرمايد: «همراهي کنيد جمع را و از تفرقه و جدايي پرهيز کنيد.» و توصيه مي کند : «بپرهيزيد از جدايي (تفرقه) بدرستي که جدا شد از پيروان حق، بهر شيطان خواهد شد همان گونه که جدا ماند از گوسفندان، بهر گرگ مي شود.» امام مجتبي (ع) در بيان علّت صلح به معاويه مي فرمايد: «جنگ با تو را - در حالي که براي من جايز بود- به خاطر مصلحت امت اسلام و حفظ الفت و اجتماعشان، ترک کردم.» وقتي ضرر تفرقه و اختلاف اين باشد که دوستي ها تبديل به دشمني شده و کينه توزيها تعيين کنند روابط بين انسانها باشد، جهنّمي فراهم مي شود که تحمّل آن غير ممکن است؛ ناامني و جنگ و خونريزي ثمر اوّليه و فقر و آوارگي و تنهايي و بيچارگي از نتايج ثانويّ آن است. در صورتي که اين برخلاف مقصود قرآن است که مي فرمايد: «ما شما را از مرد و زني آفريديم و دسته دسته و قبيله قبيله قرارتان داديم تا با هم همزيستي کنيد...» از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «کسي که به انداز يک وجب از جمع مسلمين جدا شود، گردن بند ايمان را از گردنش جدا کرده است.» و اين فرمايشات مؤيّد بيان رسول خدا (ص) است که فرمود: «اي مردم بر شما باد به جماعت و پرهيز کنيد از جدايي و تفرقه.» اصرار بزرگان و رهبران دين بر وحدت مسلمين و پرهيز از تفرقه، به اين دليل صورت مي گيرد که دست يابي به اهداف ديني، جز در ساي عمل به اين دستورات، ممکن نيست.در اثر اختلاف و نزاع، تمامي وقت مسلمين گرفته شده و فرصت تفکر و عمل براي اهداف اصلي از ايشان سلب مي گردد، در تمام دوران زندگي، مسائل اصلي، در حاشيه و مسائل فرعي، در متن زندگي قرار مي گيرد. رقبا در هم زمينه ها، بر مسلمين پيشي گرفته و در حقيقت، بدون درگيريهاي زايد، بر مسلمين مسلّط مي شوند. طبيعت انساني اين گونه است که توانايي توجه به چند امر را به صورت مداوم ندارد. وقتي اين فرق مسلمان، تمام همتش را در کوبيدن فرقه ديگر مصروف مي دارد و بالعکس، رقيب اصلي ايشان؛ يعني آنکه اصول هر دو فرقه را بر خلاف عقايد و اهداف خويش مي بيند، طلايي ترين فرصت را پيدا کرده و از غفلت حاصله براي رقبا، حداکثر استفاده را برده و به تحکيم خويش مي پردازد. گاه اين درگيري هاي فرعي، به اشتباه، اصلي شمرده شده و فرق مختلف که در اصول اعتقادات مشترکند، همديگر را خطرناکتر از رقيب اصلي معرّفي مي نمايند و امنيت کامل را به دشمن حقيقي مي بخشند و در مقابل، ناامني بي حد و حصري را براي افراد مختلف پاي بند به اساس دين، به ارمغان مي آورند. و اين فاجعه اي است که در بيانات معصومين- عليهم السلام- از آن به تبديل معروف به منکر و منکر به معروف ياد شده است؛ يعني ديده مي شود که افرادي براي کوبيدن يک عده از مسلمانان، با دشمن اسلام پيمان مي بندند. و حال آنکه دستور صريح دين مبين اسلام که چندين بار و با الفاظ گوناگون تکرار شده اين است که: اي کساني که ايمان آورده ايد افراد کافر را به جاي مؤمنين دوست خود قرار ندهيد ...» امروزه، انحطاط مسلمين از اختلاف ديرينه اي است که کمتر کسي در فکر علاج آن برآمده است. جوامع مسلمين هنوز به خود نيامده اند و بر نقاط اختلافي و نزاع برانگيز، بيشتر پاي مي فشارند. و اين بيماري رواني، بيشتر محتاج علاج است تا بيماريهاي جسمي. اين که از دميدن در کور اختلاف، احساس شعف و پيروزي بشود، يک بيماري خطرناکي است که طبيباني حاذق را مي طلبد تا پس از مدتها تلاش و تلقين و پالايش متون فرهنگي، سلامت را به جامع اسلامي برگردانند. اخوّت اسلامي، هدف بزرگ دين
استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) در بيان مزاياي مرحوم آية الله بروجردي (ره) بر ديگر مراجع، مي فرمايد: «يکي از مزاياي معظم له، توجه و علاق فراواني بود که به مسأله وحدت اسلامي و حسن تفاهم و تقريب بين مذاهب اسلاميّه داشت. اين مرد، چون به تاريخ اسلام و مذاهب اسلامي، آشنا بود، مي دانست که سياست حکّام گذشته، در تفرقه و دامن زدن آتش اختلاف، چه اندازه تأثير داشته است و هم توجه داشت که در عصر حاضر نيز، سياستهاي استعماري، از اين تفرقه، حداکثر استفاده را مي کنند و بلکه آن را دامن مي زنند. و هم توجّه داشت که بعد وجودي شيعه از ساير فرق، سبب شده که آنها شيعه را نشناسند و دربار آنها تصوراتي دور از حقيقت بنمايند، به اين جهات، بسيار علاقه مند بود که حسن تفاهمي بين شيعه و سنّي برقرار شود که از طرفي، وحدت اسلامي که منظور بزرگ اين دين مقدس * است تأمين گردد و از طرف ديگر، شيعه و فقه شيعه و معارف شيعه آن طور که هست به جامع تسنّن- که اکثريت مسلمانان را تشکيل مي دهند- معرفي شود ... . معظم له را نبايد گفت نسبت به اين مسأله علاقه مند بود، بلکه بايد گفت عاشق و دلباخت اين موضوع بود و مرغ دلش، براي اين موضوع، پر مي زد ... .» اينک بزرگ مردي چون آية الله بروجردي (ره) عاشق وحدت اسلامي است، سببي جز عشق و علاق ايشان به ديدگاه هاي دين مبين اسلام و فرمايشات معصومين - عليهم السلام - ندارد. تأکيد پي در پي و بسيار شديد اولياء الهي در اين زمينه، وصف ناشدني است. اگر بناي اين نوشتار بر اختصار نبود، بدون اغراق کتاب قطوري در نقل اقوال ائمه اطهار و ترجم آن به عمل مي آمد که با کمال تأسف جاي خالي آن در معارف اسلامي و دوري جوامع اسلامي از اين دستورها کاملاً مشهود است. اکنون شمه اي از کلمات زرّين بزرگان دين را پيش روي شما قرار مي دهيم:از پيامبر گرامي اسلام (ص) نقل شده است: «مسلمين با هم برادرند. هيچ کس بر ديگري برتري ندارد مگر به تقوا.» و «مؤمن برادر مؤمن است و خيرخواهي براي او را در هيچ موقعي رها نمي کند.» «مسلمان برادر مسلمان است. به او خيانت نمي کند، به او دروغ نمي گويد و او را خوار نمي کند.» از امير المؤمنين علي (ع) نقل شده است که: «به درستي که بهشت مشتاق کسي است که براي برآوردن حاجت برادر مؤمنش کوشش کرده است...» «بر تو لازم است نسبت به برادر مؤمنت حقوقي را رعايت کني مثل آنچه براي تو بر او لازم است.» از امام باقر (ع) نقل شده است که: «بدرستي که مؤمن برادر مؤمن است به او دشنام نمي دهد و او را محروم نمي گرداند و به او گمان بد نمي برد» از امام صادق (ع) هم روايت شده است که: «بر مؤمن واجب است که خيرخواه برادر مؤمنش باشد» «کسي که برادر مؤمنش که بر او وارد شده است را گرامي بدارد همانا خداوند عز و جل را گرامي داشته است» . امام موسي بن جعفر (ع) مي فرمايد: «شبانه روز را به چهار قسمت کنيد و پاره اي از آن را به معاشرت و همراهي با برادرانتان بپردازيد» از امام علي بن موسي الرضا (ع) نقل شده است که: «کسي که برادري در راه خدا پيدا کند، در حقيقت خانه اي در بهشت تهيه کرده است.» و از امام حسن عسکري (ع) نقل شده است که فرمود: «دو خوي نيک است که چيزي بالاتر از آنها نيست: يکي ايمان به خدا و ديگري بهره رساندن به برادران.» از مجموع اين کلمات نوراني که قطره اي از درياي بيانات پيامبر گرامي اسلام و ائمه اطهار - عليهم السلام - است و سفارش بر اخوت اسلامي، به عنوان يکي از شديدترين احکام ضروري دارد، مي توان اهميت بحث را دريافت. تأکيد هم بزرگان، نشان از ضروري بودن حکم دارد و تخلّف از آن را شديداً پرهيز مي دهد. تفاوت وحدت و اخوّت
«اخوت گامي فراتر از وحدت و به تعبير ديگر، نوعي خاص از وحدت است. چرا که هم وحدتها از نوع برادري نيست. اخوّت، وظايفي را براي طرفين ايجاب مي کند که برخي از آنها فراتر از وحدت در اهداف و اصول عقايد است. بلکه گذشتن از حقوق فردي خويش به نفع متحد و رعايت نکات اخلاقي و از همه مهمتر اختصاص دادن جايگاهي از قلب براي حبّ اين همراه است که در ديدگاه ديني، به اخوت تعبير شده است. بر اين اساس اخوّت از وحدت متمايز گرديده و در مرحل بالاتري قرار مي گيرد. در بيانات ائمه اطهار هم اين نکته مورد توجه بوده است. امام صادق (ع) مي فرمايد: «پس پروا داشته باشيد خدا را و رعايت کنيد حکم او را دربار برادران مسلمان وفادارتان. پس بدرستي که براي ايشان بر شما حقي است که ايشان را دوست بداريد ... .» امير المؤمنين (ع) در وصيتش به «کميل» مي فرمايد: «اي کميل مؤمنين برادران يکديگرند... اي کميل اگر تو دوست نداشته باشي برادرت را پس برادرش نيستي ... .» ويژگيهاي طرفين اتحاد
براي تحکيم وحدت و برادري و استوار کردن پيمان اتحاد، لازم است در دو طرف اتحاد ويژگيهايي وجود داشته باشد. مقصود اين است که هر دو طرف بايد از برخي مسائل پرهيز کرده و قدرت نگهداري خويش را از خوهاي ناپسند داشته باشند و در مقابل، بايد استعدادهاي خاصي را هم دارا باشند، تا اين حقيقت در بستر خويش جاري گردد. به اصطلاح علمي، اينجا سخن از مقتضيات و موانع وحدت و برادري است، که نبود آن، سبب عدم تحقق اتحاد مي شود.الف: اصلي ترين شرط تحکيم پيمان برادري اين است که، به خاطر خدا و هدف الهي باشد نه به خاطر دنيا و دست يابي به مقاصد دنيايي. هر چند منافع دنيايي آن هم کم نيست ولي متحدين نبايد جهت اصلي اتحادشان، دست يابي به دنيا باشد. امير المؤمنين علي (ع) مي فرمايد: «برادراني که به خاطر خدا برادري کرده اند، دوستي شان دائمي است چرا که علت دوستي (خدا)، دايمي است.» «آناني که براي دنيا برادري کرده اند، دوستي شان از بين مي رود چرا که سبب آن (دنيا)، از بين رفتني است.» ب: شرط ديگر، داشتن عدل و انصاف در قبال دوست و هم پيمان است. امام صادق (ع) مي فرمايد: «دوست بدار براي برادر مسلمانت آنچه را که براي خويش مي پسندي ...» بنابراين فقدان اين شرط، مساوي با انهدام برادري و دوستي است. علي (ع) بر اين معنا تصريح کرده و مي فرمايد: «دوستي با نبودن انصاف و عدالت تداوم نمي يابد.» ج: شرط ديگر، داشتن حلم، صبر، تحمل جفاي برادران و عفو و بخشش ايشان است؛ يعني هر چند دو طرف بايد عادل و منصف باشند ولي برادري ايجاب مي کند که اگر براي يکي از ايشان غفلتي پيش آمد و حق برادر خويش را پاسداري نکرد، ديگري گذشت کند و تحمل نمايد. امام علي (ع) مي فرمايد: «تحمل کردن جرم و گناه برادران از اخلاق کريمه است» «بردبار کسي است که برادرانش را تحمل کند.» امام صادق (ع) مي فرمايد: «بي انصافي است که کسي از برادرانش خواستار انصاف گردد.» مقصود امام (ع) اين است که در مقابل لغزشهاي ياران، بايد گذشت داشت. اينجا دقيقاً به اين معنا اشاره مي کند که تو با ديگران به عدالت رفتار کن ولي در مقابل، انتظار عدالت نداشته باش چرا که در غير اين صورت معامله گري هستي که عدالت را به عدالت مي فروشد و اين ارزش چنداني ندارد. ولي عدالت و انصاف، بدون چشم داشتِ پاداشِ دنيايي، خصلت اولياء الهي و مردان نيکو کردار است. به قول خواج شيراز «تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروري مي داند.» در حقيقت اين سخن حکيمانه که «تو نيکي مي کن و در دجله انداز/ که ايزد در در بيابانت دهد باز» برداشت زيبايي از دستورات حکيمان ائمه اطهار است. امام صادق (ع) مي فرمايد: «برادران به خاطر حفظ برادري به سه چيز نياز دارند که اگر آن را تدارک نکنند از هم جدا مي شوند و کين يکديگر را به دل مي گيرند. آن سه چيز عبارت است از: انصاف طرفين، رحم و مهرباني طرفين و دور انداختن حسد.» خلاص سخن اين است که داشتن اخلاق حسنة و پاي بندي به آداب و رسوم مورد تأکيد دين از شروط تحقق و تداوم وحدت و برادري شمرده شده است. موانع وحدت اسلامي
از آنجا که زمينه هاي فراواني براي تفرقه و تشتت وجود دارد و هم انسانها مسير حق را بر نمي گزينند و گذشت تاريخ هم، بر اين مدّعا شهادت مي دهد، وظيف مسلمين سنگين تر مي شود. چرا که اين نعمت خدايي (فاصبحتم بنعمته اخواناً) آفاتي هم دارد که بايد به دقت شناسايي شده و از سر راه برطرف گردند. در حقيقت پاسداري از حريم اخوّت و وحدت، پاسداري از حريم دين است؛ و حکم نگهباني از دين خدا هم معلوم است. برخي از موانع وحدت اسلامي عبارتند از:الف: تعصبات مذهبي و قومي. تعصّب، به صورت مطلق مثل قدرت است. نمي توان آن را به نيکي و يا زشتي نسبت داد مگر اينکه ارتباطش با مورد تعصّب، بررسي شود. همان طوري که اعمال قدرت براي گرفتن حق مظلوم از ظالم، پسنديده است، تعصّب نسبت به اصل حقيقت و اهداف الهي و پاي بند به آن و پاسداري آن از هجوم جاهلان و تأويل منحرفان، امري است پسنديده. ولي همين تعصّب، چهر باطلي هم دارد که عمومي تر است و گرايش بيشتري به آن ديده مي شود. امام زين العابدين (ع) مي فرمايد: «آن تعصّبي که صاحبش گناهکار شمرده مي شود اين است که فردي، انسانهاي بدکردارِ وابست به خويش را از افراد نيکوکارِ وابست به قومي ديگر، بهتر بداند و با ارزش تر شمارد. ولي دوست داشتن وابستگان، از تعصّبهاي باطل نيست. بلکه ياري کردن بستگان، براي ظلم به ديگران، از نوع تعصب باطل است.» و اين نوع تعصب است که خروج از ايمان شمرده مي شود؛ امام صادق (ع) از پيامبر گرامي اسلام (ص)، نقل مي فرمايد: «کسي که خودش تعصب بورزد يا ديگري برايش تعصب ورزد، حقيقتاً طوق (گردن بند) ايمان را از گردن خارج کرده است.» نقش اين عامل در دوري مسلمين از يکديگر و اختلافات دير پاي موجود، نقش اصلي و غير قابل انکار است.ب: خودبيني و کبر و غرور. امام صادق (ع) مي فرمايد: «برادري با سردمداران و قدرتمندان و دوستي با متکبران تحقق نمي يابد.» آن کس که خويش را از ديگران برتر مي داند و هيچ ارزشي براي غير خود قائل نيست، ضمن تحقير مستمر ديگران، اسباب کينه جويي و دشمني را فراهم مي سازد. شرط پايداري دوستي و برادري، احترام متقابل است. و انسان متکبّر، ديگران را به حساب نياورده و فقط خويشتن را مي بيند و حال آنکه برادري، عکس اين را طلب مي کند؛ يعني بايد خود را فداي دوست و برادر کرد. امام علي (ع) مي فرمايد: «به خاطر برادرت، مال و جان خود را بذل کن (فدا کن)» ج: سست عهدي و پيمان شکني. امير المؤمنين علي (ع) مي فرمايد: لا تعتمد علي مودّة من لا يوفي بعهده. «به دوستي کسي که به پيمانش وفا نمي کند، اعتماد مکن.» و در جاي ديگر مي فرمايد: غشّ الصديق و الغدر بالمواثيق، من خيانة العهد. «دغلبازي با دوست و خيانت در قرارادها، از خيانت در پيمانهاست.» معلوم است که مقصود از پيمان شکني، نقض آن، بدون مجوّز عقلي است. در اينجاست که دغلبازي هم، نقض عهد شمرده مي شود.د: يکي از اصلي ترين و بزرگترين موانع وحدت، کج فهمي ها و دور شدن مسلمانان از حقيقت معارف اسلامي است. استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) تحت عنوان «انحطاط مسلمين در عصر حاضر» مي فرمايد: «در ميان کشورهاي دنيا به استثناي بعضي کشورها، کشورهاي اسلامي، عقب مانده ترين و منحط ترين کشورها هستند. نه تنها در صنعت عقب هستند، در علم ... در اخلاق ... در انسانيت و معنويت [هم] عقب هستند. چرا؟ ....... بايد اعتراف کنيم که حقيقت اسلام به صورت اصلي در مغز و روح ما، موجود نيست، بلکه اين فکر، اغلب در مغزهاي ما به صورت مسخ شده، موجود است .... .فکر ديني ما بايد اصلاح بشود. تفکر ما دربار دين غلط است ....ما قبل از اينکه بخواهيم دربار ديگران فکر کنيم که آنها مسلمان شوند، بايد دربار خود فکر کنيم. چراغي که به خانه رواست، به مسجد حرام است ... .البته اين را نمي خواهم بگويم و شما را به غلط بيندازم که استعمار و استثمار، ما را به اين حالت درآورده است. نه، ما قبلاً به اين حالت درآمديم، آنها امروز، ما را به اين حالت نگه مي دارند و علّت مبقي ما هستند. و الا ما، قبل از اينکه استعمار و استثماري بيايد، افکاري.... تدريجاً در ما پيدا شد و ما را به اين حالت در آورد .... ....حديث معروفي است «اذا ظهرت البدع، فعلي العالم ان يُظهر علمه و الا فعليه لعنته الله، ، . اگر بدعتها پيدا شود (بدعت يعني آن چيزي که جزء دين نيست ولي نام دين به خودش گرفته است و مردم خيال مي کنند مالِ دين است).... در ميام مردم، بر داناست که اظهار بکند و بگويد. اين حديث شريف، وظيف احياء دين را، که در درجه اوّل بر عهد طبق علما است بيان مي کند، از راه مبارزه با بدعتها و تحريفها.اميدوارم از مجموع آنچه گفته شد، بتوانيم نتيجه بگيريم که ما اکنون بيش از هر چيزي، نيازمنديم به يک رستاخيز ديني و اسلامي، به يک احياء تفکّر ديني، به يک نهضت روشنگر اسلامي ...» روي سخن استاد شهيد (ره) با هم مسلمين، علما و فرق مختلف اسلامي است.احياء فکر ديني در هم مجامع ديني و اسلامي ضروري است. اين نقل قول به معني انکار تلاش دردمندان هم نيست. اما بايد قبول کرد که عليرغم هم کوششها، هنوز هم بناي فکر ديني، تحوّل لازم را تجربه نکرده است. حقوق و وظايف برادران
در اخوّت و برادري حقوق به صورت طرفيني است. امير المؤمنين مي فرمايد: «بپرهيز از غفلت در مورد حق برادرت به اعتماد اينکه تو هم حق واجبي بر او داري، پس به درستي که برادر تو همان حقي را به گردن تو دارد که تو به گردن او» در روايات مختلف، به حقوق گوناگوني اشاره شده است ما برخي از آن را ذکر کرده، شمارش اين حقوق را بر عهده خوانندگان مي گذاريم.پيامبر گرامي (ص)، مي فرمايد: «خداوند تعالي براي مؤمن، هفت حق واجب بر مؤمن قرار داده است: او را ارزشمند و بزرگ ببيند، در دل، او را دوست بدارد، دارايي اش را مثل دارايي او بداند، غيبت کردنش را حرام بداند، به هنگام بيماري عيادتش کند، پيکرش را تشييع کند و پس از مرگ او، جز به نيکي از او ياد نکند» در جاي ديگر مي فرمايد: «ياري کن برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم. سئوال شد چگونه او را ياري کنم در حالتي که ظالم است؟ فرمود: او را از ستم کردن باز دار، پس به درستي که اين بازداشتن، کمک به اوست» در جاي ديگر مي فرمايد: «وعده کردن و عمل به آن، حق واجب مؤمن است.» علي بن ابي طالب (ع) از پيغمبر (ص) نقل مي کند: «براي مسلمان بر مسلمان شش حق واجب است: به هنگام ملاقات او را سلام دهد، به هنگام عطسه برايش از خدا طلب رحمت کند، به هنگام بيماري عيادتش کند، دعوتش را قبول کند، به هنگام مرگش حضور داشته باشد، آنچه را براي خويش مي پسندد براي او بپسندد و او را دور از چشم ديگران (خلوت) نصيحت کند» يکي از اصحاب امام صادق (ع) مي گويد: از ايشان سئوال کردم که حق مؤمن بر مؤمن چند است؟فرمود: «و... هفتاد حق، که من جز هفت تاي آن را به تو نمي گويم چرا که دلسوز توام و مي ترسم تحمّل آن را نداشته باشي. گفتم حق با شماست. فرمود: تو سير نباشي و او گرسنه، تو پوشيده نباشي و او عريان، تو راهنماي او باشي، لباس تن او باشي (حمايتش کني) و زبان گوياي او باشي و آنچه را براي خويش مي پسندي برايش بپسندي و اگر تو خدمتگزاري داشته باشي، او را بفرستي که خانه اش را بروبد و نيازهاي شبانه روزي اش را برآوري. اگر چنين کردي ولايت خويش را به ولايت ما و ولايت ما را به ولايت خدا متصل ساخته اي.» در حديثي ديگر از امام صادق (ع) آمده است: «مؤمن بر مؤمن، هفت حق واجب دارد. هيچ حقي نيست مگر اينکه بر برادرش نيز واجب است. اگر يکي از اين حقوق را ضايع کند از ولايت خدا خارج شده است و اطاعت خدا را ترک کرده است و روز قيامت هم در اين مورد هيچ حقي ندارد: اوّل اينکه آنچه را براي خود مي پسندد براي برادرش بپسندد و هر چه براي خودش ناپسند است براي برادرش هم نپسندد. دوم اينکه با جان، مال، زبان، دست و پا او را کمک کند. سوّم اينکه در پي جلب رضايت او باشد و از خشمش بپرهيزد و خواسته هايش را برآورد. چهارم اينکه چشم او باشد و راهنماي او و آئينه او پنجم ... .» ابان بن تغلب مي گويد: من از امام صادق (ع) چند بار سؤال کردم که حق مؤمن بر مؤمن چيست؟ حضرت مي فرمود که: رها کن و از من جواب نخواه و من اصرار مي کردم تا اينکه فرمود: «نصف مالت را به برادر مؤمنت مي دهي. سپس به من نگاه کرد و حالت مرا پس از شنيدن حرفش ديد. بعد فرمود: اي ابان، آيا نمي داني که خداوند ياد کرده است ايثار گران را؟ گفتم: آري، فدايت شوم. فرمود: اما تو، وقتي که نصف مالت را به او دادي هنوز ايثار نکرده اي. بلکه تو و او مساوي هستيد؛ همانا وقتي ايثار کرده اي که از نصف ديگر (که برايت مانده) هم چيزي به او بدهي.» به طور خلاصه، حقوق ياد شده در بخشهاي، اقتصادي، اجتماعي و اخلاقي و در دو بعد مادّي و معنوي، به رسميت شناخته شده و لااقل، براي آناني که پيمان دوستي و اخوّت را بين يکديگر منعقد مي کنند، وجوب دارد. در ديدگاه کلّي اسلام که مسلمان نسبت به مسلمان برادر شمرده شده است، هم اصول اين حقوق، لازم الرّعايه است و يقيناً بدون پاي بندي به اين وظايف، بناي وحدت و اخوّت اسلامي متزلزل خواهد بود. اگر قبول کرده ايم که وحدت اسلامي شرعاً لازم و واجب است، بايد بپذيريم که مقدمات آن هم، عقلاً واجب است. اينکه در اسلام گفته شده است: مسلمان بايد نسبت به برادر ديني خود، آنقدر مسؤول باشد که اگر او در منزل و خورد و خوراکش کمبودي دارد، وي را کمک کند و يا قبل از اينکه زبان، به درخواست گشايد، براي برآوردن نيازش اقدام نمايد، در حقيقت، خواسته است روح تعاون و همکاري و همزيستي دايمي را بين مسلمين بدمد. براي يک لحظه تصوّر کنيد که اگر جمعي اين گونه نسبت به هم متعهّد باشند که برادرانه از ظلم کردن برادر، جلوگيري کرده و خود نيز به عدالت رفتار کنند و احترام يکديگر را تا آنجا داشته باشند که در غياب هم، از يکديگر دفاع کنند، و بين خود، جدايي و دوگانگي نبينند، چه زندگي شيرين و زيبايي را، خواهند گذراند!هميشه نمي توان، حقايق و زيباييها را به اين علّت که دست يافتن به آن دشوار است از زندگي و فکر بيرون راند؛ بشر امروز و ديروز، در پي ايده هاي مادّي خويش دويده اند و اين همه ترقي در مادّيات را در مدّتي کوتاه تجربه کرده اند. هر خواستني که تلاش و کوشش را در پي داشته باشد، حداقل رسيدن به بعض نتايج را در پي دارد. علي (ع) مي فرمايد: «هر کس چيزي را بخواهد (و حقيقتاً طلب کند) به همه يا به بعض آن مي رسد» بنابراين دليلي ندارد که ما بين مسائل مادي و معنوي فرق گذاشته، قسم دوم را غير قابل دستيابي بدانيم.استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) مي فرمايد: «... وحدت اسلامي .... ايجاب مي کند... که مسلمين- براي اينکه احساسات کينه توزي در ميانشان پيدا نشود يا شعله ور نگردد- متانت را حفظ کنند، يکديگر را سبّ و شتم ننمايند، به يکديگر تهمت نزنند و دروغ نبندند، منطق يکديگر را مسخره نکنند و بالاخره، عواطف يکديگر را مجروح نسازند و از حدّ منطق و استدلال، خارج نشوند و در حقيقت- لااقل- حدودي را که اسلام در دعوت غير مسلمان، به اسلام، لازم دانسته است، دربار خودشان رعايت کنند. ادع الي سبيل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي احسن -» وسعت داير اخوت اسلامي
در مورد حقوق عنوان شده در روايات، بحثي وجود دارد و آن اين است که آيا اين حقوق براي مسلمان بر مسلمان واجب است يا مؤمن بر مؤمن؟ در بسياري از روايات عنوان «مؤمن» آمده است و در برخي ديگر عنوان «مسلم». در قرآن هم فرموده است «انما المؤمنون اخوة». از اين رو ممکن است که برخي از حقوق ياد شده، اختصاص به مؤمن داشته باشد ولي، به يقين، مسلمان هم بر مسلمان حقوق واجب و مسلّمي دارد. استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) در مقال «الغدير و وحدت اسلامي» در مورد انديشه هاي مرحوم علّامه اميني (نويسند کتاب ارزشمند الغدير) مي فرمايد:«... آيا ايشان وحدت و اتحاد مسلمين را، تنها در داير تشيّع، قابل قبول مي دانسته اند، يا داير اخوّت اسلامي را وسيعتر مي دانسته و معتقد بوده اند، اسلام که با اقرار و اذعان به شهادتين، محقق مي شود، خواه ناخواه حقوقي را به عنوان حق مسلمان بر مسلمان ايجاب مي کند و، صِل اخوّت و برادري که در قرآن به آن تصريح شده، ميان هم مسلمين محفوظ است.... ايشان در جلد سوّم، صفحه 268 ... مي گويند: .... شيعه هرگز اخوت اسلامي را، که در قرآن و سنّت بدان تصريح شده، محدود به جهان تشيّع نکرده است و در اين جهت فرقي ميان شيعه و سنّي قائل نشده است..... در مقدّم جلد پنجم ... مي گويند: عقايد و آراء، دربار مذاهب، آزاد است و هرگز رشت اخوّت اسلامي را که قرآن کريم، با جمل,, انما المومنون اخوه،، بدان تصريح کرده، پاره نمي کند ...» در اين بيان استاد شهيد، به نقل از مرحوم علّام اميني ادّعا شده است که شيعه، حقوق ياد شده را براي هم مسلمانان به رسميت مي شناسد و آن را مختصّ به شيعه نمي داند. بررسي آثار و نقش اخوت اسلامي
تمامي آنچه گذشت، حکم مقدمه اي را دارد که نتيجه اش در اين بخش از بحث روشن مي شود. آدمي به حکم اين که انسان است، از يک طرف در طبيعت خويش اقتضاي همراهي با غير را دارد امّا از طرف ديگر اميال و غرايزي در وجودش نهفته است که او را به خودخواهي و خودبيني و بي توجهي به غير فرا مي خواند. نظر به اهميّت زندگي جمعي بايد تلاش شود انگيزه ها و مصالح فردي به زندگي جمعي و وحدت گروهي لطمه اي وارد نسازد. اکنون بايد ديد هدف از اين وحدت و اخوّت چيست، کدام نياز انساني را برآورده مي کند، فردي يا اجتماعي، مادي يا معنوي، يا هر دو؟قدر مسلّم اين است که توجّه اصلي به دو جهت اجتماعي و معنوي است. ولي کدام اجتماعي را سراغ داريم که بدون توجه به فرد و برآوردن خواسته هايش، تحقق يافته باشد؟ کدام معنويتي را سراغ داريم که از مادّه و مادّيات، صرفنظر کرده باشد؟ حال به آنچه تاکنون تبيين شده است، نظر مجدّدي بيفکنيم. خواهيم ديد که نصف جواب را يافته ايم. و امّا نصف ديگر و مکمّل يافته هايمان را اکنون به بحث مي نشينيم. آثار فردي
يکي از آثار مثبت وحدت و اتحاد، رشد فکري و زنده شدن روح تحقيق در ميان مسلمين است. در جوّ تفاهم و همدلي، بدون ترس از تهمتها و انگلهاي مختلف، زمين حق جويي و جستجو براي پيدا کردن نظري کامل در هم ابواب فکري و اجتماعي، فراهم مي شود و اين، سرآغازي بر غناي مجدّد فرهنگ و تمدّن اسلامي خواهد شد. اکثر اختلافات موجود بين فرق اسلامي، ناشي از دوري ايشان از هم و يا برداشتهاي غلط از انديشه هاي يکديگر است و اتحاد و اخوت ايشان، سبب رفع ابهامات و پي بردن به حقيقت انديشه هاي ديگر برادران خواهد شد.روح برادري سبب مي شود که امنيّت روحي و رواني براي افراد جامع اسلامي فراهم شده و دغدغه هاي موجود در صحن زندگي افراد برطرف گردد؛ اطمينان به نفس و فکر کردن به توانايي ها، به جاي يأس و دلمردگي و اضطراب در افراد مسلمان تجلّي يابد و شادابي و سلامت جسميِ ناشي از سلامت و شادابي روح، چهر تابان خويش را بنماياند. امام علي (ع) مي فرمايد: «برادران برطرف کنند اندوه و نگرانيها هستند.» اخوت اسلامي سبب مي شود که کار و تلاش براي قبول مسؤوليت بيشتر، در قبال برادران و رفع مشکلات ايشان، در زندگي مسلمانان، شايع شده و توجّه به معنويات و عالم آخرت، محرک زندگي دنيايي ايشان گردد.اميرالمؤمنين علي (ع) مي فرمايد: «برادران، به گاه آسايش، زينت و به گاه سختي، ياوران يکديگرند.» و در يک کلام: تعادل روحي و رواني ناشي از وحدت و اخوّت، در تمامي زواياي زندگي، تأثير مستقيم و غير مستقيم دارد. آثار اجتماعي
و اما در بعد اجتماعي: بسياري از جرايم و مظالم از صحن اجتماع رخت بر مي بندد؛ شکوفايي فرهنگي و اقتصادي را در پي دارد؛ ثبات سياسي برآمده از اين وحدت، حرب بسيار کارايي در صحنه هاي بين المللي خواهد بود؛ دشمنان پيدا و پنهان از طمع ورزيها، باز داشته مي شوند؛ قدرت نفوذ اسلام در تغييرات سياسي و فرهنگي و حتي اقتصادي دنيا بيشتر شده و اعتبار جهاني اين دين مبين افزودن مي شود و جاذب اسلام، مشتاقان حقيقت را به خود فرا خواهد خواند و وعد الهي که، علوّ اسلام بر ساير اديان است عملاً به ظهور مي انجامد.با يک حساب سرانگشتي مي توان فهميد که قدرت يک ميليارد مسلمان؛ يعني يک پنجم ساکنان زمين، کمتر از دولتي مثل انگلستان و يا فرانسه و ... نيست. اگر حق «وتو» در شوراي امنيّت به اين کشورها اختصاص يافته و جامع ملل متحد آن را مي پذيرد، مسلمين هم مي توانند به عنوان يک پنجم مردم دنيا خواستار اين حق باشند و يا باعث رفع اين تبعيض ناروا شوند.اگر جامع اسلامي، با تصميمي هماهنگ در صحنه هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي دنيا وارد عمل مي شدند، هر روز در گوشه و کنار دنيا، مسلمانان مظلوم مورد هجوم اين و آن قرار نمي گرفتند. اگر آمار شهداي مسلمين در پنجاه يا صد سال اخير (و آوارگان و معلولان ايشان) در يکجا محاسبه شود، روشن خواهد شد که چه ميزان، خسارت انساني به خاطر عدم وحدت مسلمين و عدم تصميم گيري واحد به جامع اسلامي تحميل شده است! (خسارتهاي اقتصادي و فرهنگي از حد محاسبه بيرون است.)غصب بيش از چهل سال فلسطين، چه بي اعتباري سياسي اي را براي جامع اسلامي به ارمغان آورده است! نداشتن جايگاه سياسي مناسب در دنيايي که جز با اتکاء به قدرت اقتصادي و نظامي نمي توان انتظار رسيدن به خواسته ها را، عملي شمرد، ثمر مستقيم دوري از دستورات قرآن و معصومين (عليهم السلام)، در باب وحدت و اخوت اسلامي است.مناسب ترين خطاب به جامع اسلامي اين است که گفته شود:صد بار بدي کردي و ديدي ثمرش را نيکي چه بدي داشت که يکبار نکردي نحو تحقق عيني وحدت و اخوّت
الف: التزام به رهنمودهاي دين
براي دستيابي به اخوت اسلامي، به کار بستن تمامي دستورهاي بزرگان دين لازم است. اين امر، محرّکي قوي براي تمام کساني است که به احکام شرعي پاي بند و در انجام آن کوشا هستند. همانطوري که نماز و روزه و حج و... تحقق عيني يافته و دليل آن هم، پذيرفتن دستورات بزرگان دين است، مطرح کردن وحدت و اخوت اسلامي به عنوان وظيفه اي واجب، اسباب تحقّق آن را فراهم مي کند.علاوه بر اين، عذابي که براي بي توجهي به حقوق برادران، از جانب خداي منّان، در نظر گرفته شده است، براي آناني که در صدد پرهيز از عذاب الهي هستند، انگيز لازم رعايت وحدت و اخوت را فراهم مي کند. امام صادق (ع) مي فرمايد: «کسي که حق برادر مؤمنش را ادا نکند، خداوند او را به مدّت پانصد سال، در روز قيامت، ايستاده نگه مي دارد تا عرق يا خونش جاري شود. و کسي از جانب خدا جار مي کشد که اين ستمگري است که حق خدا را از او دريغ داشته. پس چهل سال توبيخ مي شود و سپس دستور داده مي شود که او را در آتش دوزخ اندازند.» بر عالمان ديني است که در راه تجديد وحدت اسلامي، اقدامي صريح و عالمانه صورت داده و ضمن تأکيد بر اين واجب اسلامي پاي بندان به احکام اسلامي را به اين وظيف فراموش شده، فرا خوانند. ب: آتش بس تبليغي
پس از اعلام وجوب وحدت اسلامي، لازم است که علماي دين، در گفته ها و نوشته هاي خويش از هر چيزي که سبب تفرقه مي شود پرهيز کرده و پيروان خويش را نيز، از هر گونه عمل و يا گفتار مخلّ وحدت بازدارند؛ افراد سرکش و بي تعهد نسبت به اين دستورات را، طرد کرده و مانع فعاليتهاي تفرقه افکنان ايشان شوند. امير المؤمنين علي (ع) مي فرمايد: «بدترين مردم کسي است که بين برادران اختلاف مي اندازد.» و در بياني ديگر مي فرمايد: «بدترين کوشش، کوششي است که براي جدايي دو هم پيمان باشد.» ج: تحمل و تسامح
در ضمن مسائل گذشته، دربار تحمل برادران نسبت به يکديگر اشاراتي شد. امير المؤمنين (ع) مي فرمايد: «برترين سازگاريها، تحمل کردن نامردميهاي برادران است.» امام باقر (ع) مي فرمايد: «بر برادر مؤمن واجب است که هفتاد گناه بزرگ برادر مؤمنش را ناديده بگيرد.» اين تحمل، بايد جنب عيني يافته و اگر خطايي از برادري صورت گرفت و بعد متوجه خطايش شده، به اشتباه خويش اعتراف کرد، نبايد سخت گيري کرد و يا او را بيش از حدّ ملامت نمود. چرا که فرمو ده اند: «زياده روي در سرزنش، آتش لجبازي را بر مي انگيزد.» تسامح که مرحل بالاتري از تحمل و به معني بخشيدن و آسان گرفتن است، در زمين وحدت، امري لازم است. سخت گيريهاي غير لازم در صحن دين، سبب فرار از دين مي شود. در باب اخوت و برادري اسلامي نيز، برخي از خطاها بايد ناديده گرفته شود و بزرگوارانه مورد عفو قرار گيرد. البتّه وظيف اصلي، حفظ وحدت است و اين گذشت و بخشودگي بايد در جهت تحکيم وحدت مسلمين باشد نه در جهت مخالف آن. امام علي (ع) مي فرمايد: «نيکي را پاداش بده و از خطا درگذر تا وقتي که سبب رخنه اي در دين يا سستي در قدرت اسلام نشود.» دربار تسامح، دستوراتي از بزرگان دين وارد شده است: امير المؤمنين (ع) مي فرمايد: «کسي که با مردم به روش آسان گيرانه برخورد کند از همراهي ايشان بهره مند خواهد شد.» ، «آنکه خردمند است،؛ آسان مي گيرد (مي بخشد)» «شخص کريم ... زماني که قدرت يابد، مي بخشد ...» تسامح در مسائل و احکام لازم شرعي هم وجود دارد که فقهاي اسلامي در بخشهاي مختلف فقه، از آن بهره گرفته و بر اساس فرمايش معصومين - عليهم السلام - که دين را «حنيفية سمحة.» معرفي فرموده اند، اظهار نظر کرده و وظيف مسلمين را تبيين کرده اند. در بخش احکام مستحبّي، روايات گوناگوني را پذيرفته اند و بررسيهاي دقيق کارشناسانه در سند آنها را لازم ندانسته و از آن به عنوان «تسامح در ادلّ سنن» ياد کرده اند.مسأل تسامح در احکام اجتماعي اسلام، سابقه اي ديرينه دارد. استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) مي فرمايد: «.... مسلمانان، اهل کتاب را براي اينکه با آنها همزيستي کنند، تحمل مي کردند و اين را برخلاف اصول ديني خويش نمي دانستند .....البته خود اين هم ريش حديثي دارد ... ما احاديث زيادي در اين زمينه داريم ... برخي مسأله تسامح و تساهل نسبت به اهل کتاب را به حساب خلفا گذاشته اند ... ولي اين سع صدر خلفا نبود، دستور خود پيغمبر بود ...» بر اين اساس، توقع همزيستي و وحدت بين طوايف مختلف اسلامي، نبايد امري غير ممکن تلقي شود. وقتي مسلمانان، با اهل کتاب، همزيستي ديرينه اي را تجربه کرده اند، چه عاملي استفاد از اين وسيل مشروع را، منع مي کند؟ چرا افراد اهل يک فرقه، با هم اختلاف کرده و حل اين اختلافات را غير ممکن تلقي مي کنند؟ چرا چوب تکفير و تفسيق، همه جا بلند مي شود و بناهاي تحمّل اسلامي، تخريب مي گردد؟از امام باقر (ع) نقل شده است که: «هيچ مردي شهادت به کفر ديگري نمي دهد مگر اينکه يکي از ايشان گرفتار کفر مي گردد. اگر شهادت بر عليه کافر حقيقي داده باشد، راست گفته است و اگر شهادت بر عليه مؤمني داده است، خودش کافر مي شود. پس بپرهيزيد از سرزنش کردن مؤمنين.» اين مطلب از سوي پيامبر گرامي اسلام (ص) هم تأييد شده است و مورد توافق تمامي فرق اسلامي قرار دارد. با اين همه هر چند وقت يک بار، يکي ديگري را به کفر و زندقه متّهم مي کند و بالعکس و اين برخلاف تسامح ديني است. نقش ملّتهاي مسلمان
تعيين کننده ترين عامل وحدت و اخوت، مردم مسلمان اند از هر قوم و قبيله و با هر نژاد و مليت که باشند. ملّتها مي توانند دولتمرداني را به قدرت رسانند که عملکرد ايشان، اخوّت اسلامي را استحکام بخشد و زمين اتحاد سياسي کشورهاي اسلامي را فراهم سازد.يکي از شناخته شده ترين راههاي اتحاد، ايجاد مجالس مشورتي در سطوح بالاي تصميم گيري است.جامع اروپا، براي رسيدن به اتحاد کامل، مسير خويش را اين گونه انتخاب کرد. ابتدا، پارلمان و بازار مشترک اروپايي تشکيل داد و زمينه هاي مشترک سياسي و اقتصادي را تقويت کرد و نقاط اختلافي را تضعيف کرده و سپس، اتحاد پولي و مرزها را پيشنهاد داد و تا حدودي به آن عمل کرد.مسلمانان در دوران حکومت عثماني، اقدامي را که در نهايت ناموفق ماند، تجربه کردند ولي شکست آن اقدام، برخاسته از تصميم ايشان بر وحدت نبود بلکه انگيز آن، خودخواهي ها و نژاد پرستي هاي جاهلي بود که هنوز هم هر تلاشي را به شکست مي کشاند. در صدر اسلام هم اين داعي وحدت از سوي پيروان پيامبر (ص)، با تفرقه جويي اعراب جاهلي در ستيز بود ولي رشد شگفت انگيز اسلام و توسع قلمرو اسلامي، در گرو پيروزي تفکّر وحدت طلب اسلامي بود. استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) مي فرمايد: «اسلام، با وطنهاي آب و خاکي مبارزه کرده بود و وطن را وطن اسلامي تعبير مي کرد که هر جا اسلام هست، آنجا وطن است. و در نتيجه تعصبات نژادي تا حدود زيادي از ميان رفته بود و به طوري که نژادهاي مختلف، با يکديگر همزيستي داشتند و احساس اخوّت و برادري مي کردند ...» طرحهاي مشترک
بايد در تمامي زمينه ها کارهاي مشترکي صورت گيرد. تحقيقات مشترک ديني از اصول عقايد گرفته تا احکام فرعي، تاريخ، اخلاقيات و غير آن؛ گروههاي تحقيقاتي مشترک و نقد و بررسي نظريات گوناگون و انگشت تائيد و تأکيد گذاشتن بر نقاط مشترک و تقويت آنها و دوري جستن و تسامح در مسائل اختلافي، تحقيق پذيرد.بايد مجامع علمي اسلامي، محل بررسي انديشه هاي مختلف باشد و پژوهشگران مسلمان در انتخاب احسن، آزادي کامل داشته باشند. نتايج به دست آمده و مورد توافق، مشترکاً به اطلاع همگان رسانده شود.در زمينه هاي اقتصادي و سياسي، تصميمات واحدي اتخاذ شود؛ بازار مشترک اسلامي و مجلس مشورتي مسلمانان جهان و دادگاه بين الملل اسلامي تشکيل گردد و متخلّفين (در صورت عدم پذيرش حق) معرفي و تنبيه گردند.اولويّتهاي صادرات و واردات و توليد و عمران از آنِ مسلمين باشد؛ امتيازات علمي و فرهنگي با اولويّت اسلامي محاسبه شود و موضع گيريهاي سياسي، در برگيرند منافع مسلمين باشد؛ در اين مشارکت اسلامي، سهم هيچ ملّت يا دولتي ناديده گرفته نشود و تا جايي که منافع ملّي با اتحاد مسلمين تعارضي نداشته باشد، از آن پاسداري گردد و ....اگر رسيدن به هم خواسته ها، مقدور جلوه نمي کند، براي آن است که در تصوّر اين اتّحاد، دچار مشکل هستيم و هنوز اين باور در ما ايجاد نشده است که: «آري به اتحاد، جهان مي توان گرفت» ولي براي آغاز، دير نيست و اگر اکنون به آنچه مقدور است اقدام کنيم، فردا شاهد عينيت يافتن آنچه دست نيافتني اش مي خوانديم، خواهيم بود. که گفته اند: خواستن، توانستن است.با توجه به اختلافات عديده و دشمني هاي ديرينه اي که بين مسلمانان بروز کرده و حلّ آن در کوتاه مدت (با روحيات موجود در پيروان فرق مختلف و بزرگان ايشان) دور از انتظار است، راه حلّ نزديکتري به نظر مي رسد. و آن تمرين وحدت و برادري در مجامع کوچک است. که با تعهد و پاي بندي دو نفري هم، تحقق مي يابد.مخاطبين فعلي اين نوشتار، مي توانند با هم پيمان برادري ببندند و در شروع کار منتظر پيوستن همگان نمانند. دوستان صميمي ديروز، از امروز، عقد اخوّت بخوانند و پيمان وحدت و برادري را به اجرا گذارند. وقتي پذيرش احکام اسلامي از جانب عموم مردم ميسّر نباشد، بايد به تدريج زمين پذيرش عمومي را فراهم کرد. بسط و نشر معروف در جامعه، در صورت عدم آمادگي ايشان، از قانون تدريج پيروي مي کند. اين حکم الهي هم از اين قاعده مستثنا نيست.جمع هاي کوچک دوستانه، هسته هاي تحقق وحدت اسلامي خواهد شد و با تلاش اين نيروهاي مقاوم، زمين مساعد اجتماعي فراهم گشته و در آينده اي نه چندان دور، شاهد پيوستن اين هسته ها به يکديگر و تشکيل واحد جامع اسلامي خواهيم بود. ان شاء الله تعالي.مداومت و پايداري در پاسداري از حقوق برادران و تمرينهاي لازمه براي اين واجب الهي، تکليفي است که گرچه با بي مهري ها و بي توجهي هاي روز مرّه در مجامع متجدّد، سازگاري ندارد ولي براّيي لازم جهت پيروزي بر پستيهاي اخلاقي را دارد.در خاتم سخن، توجه به دو قاعد اساسي در احکام اسلام، لازم است که: آنچه ميسّر و شدني است نبايد فداي ناشدنيها گردد، و آنچه که دستيابي به آن، به صورت کامل، ممکن نيست، نبايد مقدار ممکنش ترک شود اللٌهم انما نرغب اليک في دولة کريمة تعزّ بها الاسلام واهله... بار خدايا، ما از تو خواستار دولت و حکومت با ارزشي هستيم که اسلام و پيروانش را آبرو دهد و روش نفاق و دورويان را خوار گرداند ... آمين يا رب العالمين.. و به ريسمان الهي چنگ زنيد و پراکنده نگرديد و به ياد آوريد نعمت خداوندي را که نصيب شما شد. زيرا که شما دشمن يکديگر بوديد، پس او با نعمت خويش قلبهاي شما را به هم پيوند داد. پس برادر يکديگر شديد ... آل عمران آيه 103.. قل يا اهل الکتاب تعالوا الي کلمة سواء بيننا و بينکم الّا نعبد الّا الله و ... آل عمران آيه 64.. قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله متني و فرادي ... سبأ آيه46.. فان تنازعتم في شيءٍ فردّوه الي الله و الرّسول ... نساء آيه59.. المؤمنون اخوة، يقضي بعضهم حوائج بعض... امالي مفيد، ص 150.. الما شي في حاجة اخيه کالساعي بين الصفا و المروة ... محمد رضا حکيمي، الحياة، ج 1، ص 233.. شش مقاله، ص 4-5.. انّ هذه امتکم امّة واحدة و انا ربکم ... انبياء آيه 92؛ مؤمنون آيه 52.. حجرات آيه 10.. انفال آيه 46.. الزموا الجماعة و اجتنبوا الفرقة. درايتي، مصطفي، تصنيف غررالحکم، حديث شماره 10715.. اياکم و الفرقة فان الشّاذ عن اهل الحق للشيطان کما ان الشّاذ من الغنم للذّئب. درايتي، مصطفي، همان کتاب، حديث شماره 10717.. ترکت قتالک و هو لي حلال، لصلاح الامة و الفتهم. محمد رضا حکيمي، همان کتاب، ج 2، ص 161.. حجرات آيه 13.. محمد رضا حکيمي، همان کتاب، ج 1، ص 231.. متقي هندي، علاءالدين، کنزالعمال، ج 1، حديث شماره 1028.. نساء آيه 144.. تکامل اجتماع انسان، ص 204- 205.. المسلمون اخوة لا فضل لاحد علي احد الا بالتقوي. متقي هندي، علاء الدين، همان کتاب، ج 1، حديث شماره 743.. المومن اخ المؤمن لايدع نصيحته علي کل حال. همان کتاب، حديث شماره 687.. المسلم اخ المسلم لا يخونه و لا يکذبه و لا يخذله. همان کتاب، حديث شماره 747.. ان الجنة تشتاق الي من سعي لا اخيه المؤمن في قضاء حوائجه ... همان کتاب، ج 3، ص 781.. عليک لاخيک المؤمن مثل الذي لک عليه. تحف العقول، 96.. ان المؤمن اخ المؤمن لا يشتمه و لايحرمه و لا يسيئي به الظنّ. همان کتاب، ص 629.. يجب للمؤمن علي المؤمن ان يناصحه. کليني، اصول کافي، ج 2، ص 208.. من اتاه اخوه المسلم فاکرمه فانما اکرم الله عز وجل. کليني، همان کتاب، ج 2، ص 206.. و ساعة لمعاشرة الاخوان. تحف العقول، ص 409.. من استفاد اخاً في الله فقد استفاد بيتاً في الجنّة. امالي المفيد، ص 316.. خصلتان ليس فوقهما شئ: الايمان بالله و نفع الاخوان. تحف العقول، ص489.. فاتقو الله في اخوانکم المسلمين المساکين فان لهم عليکم حقّاً ان تحبوهم ... همان، ص 315.. يا کميل ان لم تحبّ اخاک فلست اخاه ... همان کتاب، ص 173.. الاخوان في الله تعالي تدوم مودّتهم لدوام سببها. درايتي، مصطفي، همان کتاب، حديث شمار 9695.. اخوان الدنيا تنقطع مودتهم سرعة انقطاع اسبابها. همان کتاب، حديث شماره 9546.. احبّ لاخيک المسلم ما تحبّ لنفسک. کليني، اصول کافي، ج 2 ص 170.. لا تدوم علي عدم الانصاف، المودّة. درايتي، مصطفي، همان کتاب، حديث شماره 9618.. من الکرم احتمال جنايات االاخوان. همان کتاب، حديث شماره 9625.. الحليم من احتمل اخوانه. همان کتاب، حديث شماره 9620.. ليس من الانصاف مطالبة الاخوان بالانصاف. طبرسي، مشکاة الانوار، ص 188.. تحتاج الاخوة فيما بينهم الي ثلاثة اشياء فان استعملوها و الّا تباينوا و بتاغضوا، و هي التناصف و التراحم و نفي الحسد. تحف العقول، ص 322.. العصبية التي يأ ثم عليها، صاحبها، ان يري الرجل شرار قومه، خيراً من خيار قوم آخرين و ليس من العصبيّة ان يحبّ الرجل قومه و لکن من العصبيّة ان يعين قومه علي ظلم. کليني اصول کافي، ج 2، ص 308.. من تعصّب او تعصّب له، فقد خلع ربق الايمان من عنقه. کليني، همان کتاب.. لا اخاء لملوک و لا خلّة لمختال ... تحف العقول، ص376.. ابذل لاخيک دمک و مالک ... همان کتاب، ص 212.. لا تعتمد علي مودّة من لا يوفي بعهده. درايتي، مصطفي، همان کتاب، حديث شماره 9562.. غشّ الصديق و الغدر بالمواثيق، من خيانة العهد. همان کتاب، حديث شماره 9599.. ده گفتار، انتشارات صدرا، ص 144-151.. ايّاک ان تغفل عن حق اخيک اتّکالاً علي واجب حقّک عليه، فان لاخيک من الحق مثل الذي لک عليه، درايتي، مصطفي، همان کتاب، حديث شماره 9667.. طبرسي، مشکاة الانوار، ص 77.. انصر اخاک ظالماً او مظلوماً، قبل کيف انصره ظالماً؟ قال: تحجزه عن الظلم، فان ذلک نصره. متقي عندي، علاء الدين، همان کتاب، ج 3، ص 414، حديث شمار 7204.. همان کتاب، ص 347، حديث شمار 6872.. للمسلم علي المسلم ستّ: يسلّم عليه اذا لقيه و ... شيخ مفيد، الاختصاص، ص 234.. سبعون حقاً، لااخبرک الا بسبعة فاني عليک مشفق... کليني، اصول کافي، ج 2، ص 174.. شيخ مفيد همان کتاب، ص 28- 29.. کليني، همان کتاب، ج 2، ص 172.. من طلب شيئاً ناله او بعضه. صبحي صالح، نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 386، ص 544.. شش مقاله، انتشارات صدرا، ص 5.. همان کتاب، ص 8- 10.. ر. ک: «اعتقادنا» اثر مرحوم آية الله شيخ محمد مظفّر، صاحب کتاب «المنطق» و «اصول الفقه» که از کتابهاي درسي حوزه هاي عاميّه است.. الاخوان جلاء الهموم و الاحزان. درايتي، مصطفي، همان کتاب، حديث شماره 9446.. الاخوان زينة في الرّخاء و عدّة في البلاء. همان کتاب، حديث شماره 9510.. من حبس حق المؤمن، اقامه الله يوم القيامة خمس مأة عام علي رجليه... ثم يومر به الي النار. کليني، همان کتاب، ج 2، ص 367.. شر النّاس من سعي بالاخوان... درايتي، مصطفي، همان کتاب، حديث شماره 9597.. بئس السعي، التفرقة بين الآليفين. همان کتاب، حديث شماره 9593.. افضل المروّة احتمال جنايات الاخوان. همان کتاب، حديث شماره 9525.. يجب للمؤمن علي المؤمن ان يستر عليه سبعين کبيرة. کليني، همان کتاب، ج 2، ص 270.. الافراط في الملامة يشب نار اللجاجة. مصطفي درايتي، همان کتاب، حديث شماره 4507.. جاز بالحسنة و تجاوز عن السيئة ما لم يکن ثلما في الدين او وهناً في سلطان الاسلام. همان کتاب، حديث شماره 5014.. من عامل الناس بالمسامحة، استمتع بصحبتهم. درايتي، مصطفي، معجم الفاظ الغرر، ص 506.. من عقل سمح. همان کتاب ص 506 .. الکريم ... اذا ملک سمح. درايتي، مصطفي، تصنيف غرر الحکم، حديث شماره 5034.. سيري در سير ائمه اطهار، انتشارات صدرا، ص 161- 162.. ما شهد رجل علي رجل بکفر قطّ الّا، باء به احدهما. کليني، همان کتاب، ج 2.. سيري در سير ائمه اطهار، همان، ص 160.. الميسور لا يترک بالمعسور.. ما لا يدرک کلّه، لا يترک کلّه.