احساس حقارت يا خود کم بيني
با معارف اسلامي آشنا شويم؛2129-سال شانزدهم - پاييز و زمستان 1367 - ش38 محمد سبحاني نيايکي از مسائل مهمي که نسل جوان و نوجوان با آن روبه رو است، احساس خود کم بيني و حقارت است. علي رغم ميل باطني جوانان به تشخيص طلبي و ابراز شخصيت و حس برتري جويي، احساس حقارت از طريق اسباب طبيعي و بيماري ها و عوامل تربيتي و شرايط اقتصادي و غيره دامن گير آن ها مي شود و اگر آنان به فکر درمان نباشند و خود را از فشارهاي سنگين روحي رهايي نبخشند، به عوارض گوناگون آن مبتلا خواهند شد.از اين رو بر اوليا و مربيان و دست اندکاران امر تعليم و تربيت است که نسبت به اين موضوع مهم و اساسي، توجه و عنايت خاص مبذول دارند و به حکم «علاج واقعه، قبل از وقوع بايد کرد» به راه هاي پيش گيري از اين آفت بزرگ روحي بينديشند و بر اين باور باشند که به همان مقدار که تکبر و خود بزرگ بيني مانع رشد و تکامل انسان است، خود کم بيني و احساس حقارت نيز موجب عجز و ناتواني او براي رسيدن به مقاصد عالي زندگي است.در اين مقاله ابتدا علائم و نشانه هاي خود کم بيني را بطور اختصار ذکر مي کنيم و سپس به عوارض و عوامل و درمان آن مي پردازيم. علائم خود کم بيني
خود کم بيني به صورت هاي مختلفي در انسان ظاهر مي شود: گاهي اين حالت به صورت يک عکس العمل خودنمايي مي کند و در قالب امر و نهي بر افراد ناتوان و زيردست و راه رفتن با فخر و تکبر و پرمدعايي و فضل فروشي، خود را نشان مي دهد و گاهي به صورت ناله و فرياد و ابراز يأس و سرخوردگي و بزرگ کردن نواقص و عيوب خودنمايي مي کند. اين افراد، معمولاً خود را کوچک تر از آنچه که هستند مي دانند و حتي در مواردي گمان مي کنند که فاسد و منحط اند و يا خيال مي کنند که ديگران از آن ها نفرت دارند و نمي توانند با آن ها کنار آيند و يا خود را ناتوان تر از آن مي بينند که بر مشکلات و سختي ها فائق آيند و احساس حقارت خود را با ذکر اين عبارت که «من ناتوانم» و «قدرت برانجام اين کار را ندارم» يا «اين کار از توان من برنمي آيد» ابراز مي دارند. در مواردي هم، با هم ضعف آشکاري که دارند، احساس خود را از ديگران مخفي مي دارند و براي خوب جلوه دادن خود، از ديگران بدگويي مي کنند و براي تسکين درد خويش، حتي از جسارت و بي ادبي نسبت به ديگران دريغ ندارند.عکس العمل هايي که مردم بر اثر احساس حقارت از خود نشان مي دهند به مقتضاي شدت و ضعف اين روحيه و اختلاف شرايط محيط و عوامل اجتماعي، متفاوت است. بعضي با سکوت و کم حرفي و بعضي با پرگويي و عده اي با تملق و چاپلوسي، و عده اي ديگر با تواضع و فروتني و برخي با تکبر و خود بزرگ بيني، عقد حقارت خود را نمايان مي سازند. آثار منفي خود کم بيني
احساس حقارت و خود کم بيني، در حد متعارف، نه تنها مضر نيست بلکه مفيد هم هست. برخي از روان شناسان، عقد حقارت را به دليل فوايد آن، «عقد طلايي» ناميده اند؛ زيرا در ساي آن پيش رفت و تکامل حاصل مي شود و اين احساس، آدمي را از حد قانع بودن به وضع موجود خارج مي کند و سبب پديد آمدن حس برتري طلبي مي شود که خود سوق دهند آدمي به سوي هدف است؛ اما اگر از اين حد گذشت و به حد افراط خود رسيد زيان ها و عوارض منفي بزرگي دارد که غيرقابل انکار است. در اين جا به مهم ترين آن ها اشاره مي کنيم:عدم اعتماد به نفس:
افرادي که اسير حقارت و زبوني هستند به خود اعتماد و اطمينان ندارند و تا پايان عمر مانند کودکان ناتوان همواره چشم اميد به حمايت ديگران دوخته اند و در کشاکش زندگي قدرت مقاومت ندارند و خيلي زود شکست مي خورند، از اين رو علي (ع) مي فرمايد: «هلک امرء لم يعرف قدره کسي که خود را نشناخت هلاک گرديد». کسي که به خود کم بيني مبتلاست، به کرامت و عزت و شخصيت والاي خود واقف نيست و خود را از همه کس ناتوان تر مي بيند و از اين رو از قبول مسئوليت شانه خالي مي کند و حتي کارهاي شخصي خود را به ديگران واگذار مي کند. و در اين صورت به عنصري طفيلي و سربار جامعه مبدل مي شود.کم رويي:
يکي ديگر از آثار منفي خود کم بيني، کم رويي و خجالت کشيدن از مردم است. در بعضي از موارد، احساس حقارت چنان تأثير مي گذارد که آن شخص مبتلا، جرأت معاشرت با مردم را پيدا نمي کند و از ترس اين که مبادا در ميان جمع مورد تحقير واقع شود، کناره گيري را بر هرگونه آميزشي ترجيح مي دهد و يا آن که ناراحت و پريشان به کنجي مي نشيند و از مشارکت در فعاليتهاي اجتماعي و گروهي امتناع مي ورزد. چه بسا ديده شده که اين افراد، علي رغم آمادگي قبلي و مطالعه دقيق دروس در مقام پاسخگويي به سؤالات آموزگار خود، دچار مشکل و اضطراب مي شوند و از امتحانات شفاهي گريزان و متنفرند و همچنين در مواجه شدن با دوستان و طرح دوستي و رفاقت و انتخاب دوست با مشکلاتي روبرو مي شوند واز اين مسئله رنج مي برند.ناسازگاري و طغيان:
کسي که گرفتار خود کم بيني است و خود را پست و ناچيز مي بيند، ضميري آشفته و نگران دارد و نسبت به کساني که او را با چشم خواري و اهانت مي نگرند، همواره عصبي و خشمگين است، از اين رو نسبت به مقررات و قوانين اجتماعي و آداب و معاشرت با ديگران بي اعتنايي مي ورزد و چنين تصور مي کند حال که از انظار مردم افتاده است و در محيط خانواده و اجتماع مقام و منزلتي ندارد، چرا خود را از قيد و بندهاي اجتماعي و محدوديت هاي قانوني و اخلاقي آزاد نکند. اين طرز تفکر او را به اعمال انحرافي وامي دارد و به راه شر و گناه سوق مي دهد. امام هادي (ع) فرموده است:«مَن هانَت عليه نَفسُهُ فَلا تَأمَن شَرُّه؛ کسي که خويشتن را ناچيز و خوار مي يابد (در باطن نسبت به خود احساس حقارت مي کند) از شرّ او ايمني نداشته باش».تکبر و فخرفروشي:
يکي ديگر از آثار منفي خود کم بيني، اظهار برتري و عظمت خويشتن است. در روايات اسلامي ريش اصلي و منشأ اساسي تکبر، احساس حقارت شخص متکبر بيان شده است و دانشمندان امروز نيز اين موضوع را تأييد کرده اند امام صادق (ع) مي فرمايد:«ما من احدٍ يتَيهُ إلّا من ذلّة يجدها في نفسه؛ هيچکس به خوي ناپسند تکبر مبتلا نمي شود، مگر به سبب خواري و ذلتي که در خود احساس مي نمايد».از آن جا که انسان طبعاً خواهان کمال و ترقي و رسيدن به مقاصد عالي است وقتي چنين توانايي را در خود نبيند، با خودنمايي و نخوت، عيب و نقص و ضعف خود را مي پوشاند و با اظهار بزرگي، حقارت دروني خويش را جبران مي سازد.انتقام جويي:
بدترين عکس العملي که مبتلايان به خود کم بيني از خود بروز مي دهند. انتقام جويي است، که به صورت هاي مختلف ظاهر مي گردد. يکي از راه هاي انتقام جويي آنان، انتقاد بي جاست.گاهي کودکي که مورد تحقير واقع شده، براي ابراز شخصيت و جبران شکست هاي دروني خود از فرصت هاي مختلف استفاده مي کند و انتقام مي گيرد؛ مثلاً در مجلس ميهماني که همه گرم صحبت با ديگران هستند، او وضع مجلس را به هم مي ريزد و فرياد مي کشد و يا کلمات بي معني مي گويد و از اين طريق نظر همگان را به خود جلب مي نمايد.بزرگسالان نيز در بعضي از موارد، با همين کارهاي کودکانه دست به انتقام مي زنند. کفار شکست خورد صدر اسلام به خيال انتقام گرفتن از رسول خدا(ص) و جبران حقارت هاي دروني خود در مجلس تبليغي همان اعمال کودکانه را مرتکب شده اند. قرآن در اين زمينه مي فرمايد:«و قال الذين کفروا لاتسمعوا لهذا القرآن و الغوافيه لعلکم تغلبون؛ کساني که کفر ورزيدند گفتند: به اين قرآن گوش فراندهيد و سخن بيهوده به آن بياميزيد، شايد پيروز گرديد».در بعضي از روايات آمده است که هرگاه پيامبر(ص) در مکه صداي خود را به تلاوت قرآن مجيد و کلمات شيرين و جذاب و پر محتواي خداوند بلند مي کرد، مشرکان، مردم را از او دور مي کردند و مي گفتند: سوت و صفير بکشيد و صدا را به شعر بلند کنيد تا سخنان او را نشوند.يکي ديگر از راه هاي انتقام جويي، عيب جويي است. طفلي که در بازي شکست خورده و از اين جهت در خود احساس حقارت مي کند، از بازي کردن با دوستان کناره گيري مي کند و در جواب والدين يا ساير اهل منزل مي گويد: اين ها بداخلاق اند يا حق مرا ضايع مي کنند.محصلي که در بعضي از مواد درسي ضعيف است و نمر خوبي نياورده و در مقابل شاگردان شکست خورده است، از ناتواني خويش شرمنده مي شود و در خود احساس حقارت مي کند و براي پوشاندن نقص خود، از آموزگارش انتقاد و عيب جويي مي کند.علي (ع) مي فرمايد: «ذووالعيوب يحبون اشاعة معايب الناس ليتّسع لهم العذر في معايبهم؛ کساني که داراي عيوب و نقايصي هستند، دوست دارند عيوب مردم را شايع کنند تا راه عذر آوردنشان [براي توجيه عيوبشان] گسترده تر باشد».انزوا و گوشه گيري:
يکي از عکس العمل هاي ناپسندي که مبتلايان به عقده حقارت و خود کم بيني از خود نشان مي دهند، کناره گيري از اجتماع است. آنان با اين روش، براي مصونيت از تحقير ديگران، خود را محبوس کرده و به گرفتاري بزرگ تري دچار شده اند.امام صادق (ع) مي فرمايد: «الرجل يجزع من الذل الصغير فَيُدخِلُهُ ذلک في الذلُّ الکبير؛ آدمي از ذلت و حقارت کوچکي اظهار ناراحتي و جزع مي کند و همين امر، او را به ذلت بزرگ تري گرفتار مي نمايد».بعضي از دانش آموزان از بازي با دوستان خود مي گريزند و در هيچ دسته و گروهي شرکت نمي کنند. به مهماني نمي روند و به بهانه هاي مختلف از اين امر شانه خالي مي کنند ولي در واقع همان احساس حقارت و ضعف دروني آنان، منشأ اتخاذ چنين تصميمي شده است.7. اعتياد به مواد مخدر:
کساني که از درمان عقد رواني خود عاجز مي شوند، چه بسا به مواد مخدر پناه ببرند تا از اين طريق لحظاتي، احساس حقارت خود را فراموش کنند و از نگراني و اضطراب رهايي يابند.8. دورويي و نفاق:
يکي از عوارض ضعف و حقارت نفس، دورويي در روابط اجتماعي و آداب ديني است. علي (ع) مي فرمايد: «نفاق المرء من ذُلّ يجده في نفسه؛ دو رويي ناشي از حقارت و ذلتي است که منافق آن را در خود احساس مي کند».9. دروغ:
يکي از راه هاي پوشش احساس حقارت، کتمان حقيقت است. بعضي از افراد، براي ابراز لياقت خويش و جلوگيري از آشکار شدن حقارت آنان به دروغ پردازي متوسل مي شوند و خود را غير از آن چيزي که هستند، معرفي مي کنند.از اين رو رسول گرامي اسلام (ص) روايت شده که فرمود: «لا يکذب الکاذب الّا من مهانة نفسه عليه؛ دروغ گو دروغ نمي گويد، مگر به سبب حقارتي که در وجود خودش احساس مي کند.10. افسردگي:
شخصي که مبتلا به خود کم بيني است، اگر به درمان خود نينديشد، به تدريج به تخيلات رو مي آورد و خود را تنها مي يابد و نشاط و طراوت از او رخت مي بندد و به جاي آن، نگراني و اضطراب تمام وجود وي را احاطه مي کند و در نتيجه به افسردگي و دل مردگي کشيده مي شود.11. بلند پروازي و خيالبافي:
يکي از آثار خود کم بيني، در خواب و خيال زندگي کردن است. افرادي که حس حقارت در آن ها نفوذ کرده است، به آرزوهاي ناشدني و اهداف دور فکر مي کنند تا با سرگرمي به خيالات، ضعف هاي خود را برآورده ببينند و تصور کنند که از مشکلات رهيده اند.12. گناه و معصيت:
بر پايه بينش اسلامي، بسياري از گناهان زاييد ضعف نفس و عدم توجه به کرامت انساني است و از سوي ديگر، ترك گناه و لذات نفساني معلول کرامت نفس و بزرگواري روح است. علي (ع) مي فرمايد: «من کرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته؛ کسي که نفس خود را بزرگ احساس کند، شهوات نمي تواند بر او مسلط شود».امام سجاد(ع) مي فرمايد: «من کرمت عليه نفسه هانت عليه الدنيا؛ کسي که شخصيت وي، نزد خويش بزرگ وعزيز است، دنيا در نظرش کوچک مي شود».از سوي ديگر، کسي که براي خود ارزشي قائل نيست، از آلوده شدن به گناه واهمه اي ندارد، و براي جبران ضعف دروني خود حاضر است به هرکار ناشايستي دست بزند و براي نيل به اهداف و مقاصد خويش از هر وسيل نامشروعي استفاده کند (مثل غيبت کردن و غيره) از اين رو علي(ع) مي فرمايد:«الغيبة جهد العاجز؛ غيبت کردن منتهاي کوشش شخص ناتوان است». اما کسي که از عزت نفس برخوردار است، شعارش همان است که علي(ع) فرموده است: «المنيّة و لاالدنيّة؛ مرگ آري پستي هرگز». عوامل خود کم بيني
احساس حقارت و خود کم بيني مانند هر پديد ديگر معلول اسباب و علل خاصي است که بايد مورد بحث و بررسي قرار گيرد، چراکه بدون شناخت علل و ريشه ها نمي توان به درمان آن پرداخت. از اين رو به مهم ترين علل و عوامل خود کم بيني اشاره مي کنيم:1. نقص بدني:
کودکي که از مادر کور يا کر يا معلول و معيوب متولد مي شود يا در طول سال هاي رشد به موانعي برخورد ميکند و يا در اثر حادثه اي يکي از اعضاي مهم بدن را از دست مي دهد در باطن احساس حقارت مي کند. اين گونه افراد از دو جهت رنج مي برند: يکي از نقص و محروميتي که در خود احساس مي نمايند، و ديگري از توهين و تمسخر ديگران.2. اسم و لقب زشت:
يکي از مظاهر مهم هر انساني اسم و نام خانوادگي است. همانطور که عکس و تصوير هرکسي وسيله جلو صاحب عکس در اذهان مردم است اسم هر شخصي نيز حاکي از صاحب اسم و مجراي ظهور اوست و همان طوري که آدمي از زيبايي عکس خود لذت مي برد و از بدي عکس رنجيده خاطر مي شود از نام زيبا هم مسرور و از اسم و لقب زشت رنج مي برد.کساني که نام يا لقب بدي دارند حتي المقدور از ذکر آن خودداري مي کنند واگر موقعي ناگزير به گفتن شوند احساس حقارت مي نمايند از اين جهت رسول اکرم(ص) براي جلوگيري از اين احساس حتي اسم زشت مکان ها را تغيير مي دادند.3. فقر و تهي دستي:
کودکي که مي بيند والدين او گرفتار تهي دستي اند و از عهد مخارج روزمر زندگي عاجزند و از طرفي همسايه ها و خويشاوندان او در وضع خوبي به سرمي برند در چنين شرايطي در باطن خود يک نوع عقب ماندگي و ضعف احساس مي نمايند که اگر آن خاطر ناگوار فراموش نشود همواره اسير حقارت و ضعف رواني است و در برابر افراد متمکن سر تعظيم فرود آورده و با خضوع و فروتني مراتب ضعف خويش را آشکار مي کند. البته افراد بزرگي در طول تاريخ علي رغم فقر و تهي دستي با تکيه بر نيروي خدادادي خود و صبر و استقامت در راه هدف متعالي توانسته اند به مدارج عالي علمي دست يابند اما نمي توان عامل فقر را در ايجاد خود کم بيني ناديده گرفت. از اين رو پيامبراکرم(ص) مي فرمايد: «کاد الفقران يکون کفرا؛ نزديک است که فقر به کفر بينجامد.»4. ارتکاب جرم:
کسي که مرتکب معصيت هايي شده و پرد احترام قانون را دريده است چه بسا مواجه با شکنجه هاي وجدان اخلاقي است و خود را انساني پليد و آلوده مي بيند، وجدان اخلاقي، گناه کار را آرام نمي گذارد، شرمساري و حقارتي که براثر گناه دامن گير گناه کار مي شود او را پست و زبون مي سازد و در مواردي براي پوشاندن لکه هاي معاصي خويش چاپلوسي مي کند و مراتب فرومايگي خود را به صورت ادب و احترام به ديگران آشکار مي سازد. علي(ع) مي فرمايد: «من يطلب العزّ بغير حقّ يذلّ ومن عاند الحق لذمه الوهن؛ کسي که از راه غيرحق طالب عزت شود ذليل و خوار مي گردد و آن که با حق دشمني کند گرفتار فرومايگي مي شود».5. عجز و ناتواني:
افرادي هستند که به خاطر عجز و ناتواني از انجام کاري دچار احساس حقارت مي شوند و اگر اين اشخاص بي کفايت به مقامي برسند که شايست آن نيستند براي پنهان نگاه داشتن ضعف خود و حفظ رياست به کارهاي مختلفي دست مي زنند و با تملق و چاپلوسي درصدد جلب رضايت ديگران مي باشند.6. يأس:
حيات و طراوت و اعتماد به نفس تا حدي در گرو اميد به زندگي است از اين رو تا زماني که به چيزي اميدوار است به پيش مي رود اما از موقعي که احساس نااميدي کند دچار خود کم بيني مي شود و شخصيت خود را به کلي از دست داده و به صورت يک انسان ديوانه درمي آيد. محمدبن شهاب زُهري دچار اختلال روحي شده بود از اين جهت در يکي از نواحي مسجد، مردم دور او را گرفته بودند، امام سجاد(ع) پرسيد: چه خبر است؟ عرض کردند: زهري گويي عقل خود را از دست داده و لب فروبسته و هيچ سخن نمي گويد خاندانش او را به مکه آورده اند شايد با ديدن مردم حرفي بزند وقتي حضرت طوافش تمام شد به طرف جمعيت رفت و نزديک محمدبن شهاب آمد و امام را شناخت حضرت از او پرسيد؟ تو را چه مي شود؟ عرض کرد: فرماندار شهري بودم خون بي گناهي را ريختم اين گناه مرا به اين روز انداخته که مشاهده مي فرماييد. حضرت از گفتار او احساس کرد که نااميد شده و از آمرزش خود مأيوس است لذا با يک عبارت صريح، زُهري خودباخته و نااميد را اميدوار ساخت و فرمود: من از اين گناه نااميدي تو از رحمت الهي، بيش تر از ريختن خون بي گناهي مي ترسم. سپس فرمود: دي قتل را به وراث مقتول بده، عرض کرد: من ديه را تسليم آنان نمودم ولي از پذيرفتن آن امتناع ورزيدند. حضرت فرمود: ديه را در کيسه هاي سربسته اي قرار ده موقعي که بازماندگان براي نماز جماعت از منزل خارج مي شوند از بالاي ديوار کيسه ها را به داخل منزل بينداز.7. شکست وناکامي:
کسي که در مسابقات علمي يا ورزشي شکست خورده يا در ازدواج نتوانسته است به هدف خود برسد گرفتار خود کم بيني مي شود.تاجري که در فعاليّت اقتصادي خود شکست خورده ودر يک معامل سنگين سرماي خود را از دست داده،در برابر همکاران خود احساس حقارت مي کند واز ادام کار وجبرانِ شکست خود باز مي ماند.8. بي کاري:
کساني که از قبول مسئوليت و انجام کار شانه خالي مي کنند و در زندگي سربار مردم و جامعه اند و مانند انگل ها از محصول زحمت ديگران ارتزاق مي کنند از روحيه ضعيفي برخوردارند، جواني که احتياج به کمک مالي دارد يک نوع خفت و خواري را حس مي نمايد، از اين جهت اسلام بي کاري و تن پروري را مذموم دانسته است. علي(ع) مي فرمايد: اگر تن دادن به شغل ماي رحمت و تعب است بي کاري دائم نيز باعث فساد است.در يک رباعي که منسوب به اميرالمؤمنين(ع) است، چنين آمده است:
کُدَّ کدّ العبدان احببت ان تصبح حرّاً
لاتقل ذامکسب يزري فقصد الناس ازري
انت ما استغنيت عن غيرك اعلي الناس قدراً
واقطع الامال من مال بني آدم طرّاً
انت ما استغنيت عن غيرك اعلي الناس قدراً
انت ما استغنيت عن غيرك اعلي الناس قدراً