بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
نجومي كه صرفاً خواص مي توانند به آن دست يابند، مقايسه مي کند. وي همچنين تفاوتهاي بين اديان را ناشي از تفاوتهاي فضاي فكري آنان در آغاز شكل گيري اديان مي داند. براي مثال مسيحيت ناگزير به مقابله به عقل گرايي يوناني – رومي بود، در حالي كه عقل گرايي در سالهاي نخستين تشكيل اسلام هيچ تهديدي محسوب نمي شد. بنابراين از نظر دكتر نصر تفاوت آرا بين مسيحيت و اسلام درباره حضرت مسيح(ع) مبتني بر وجود تفاوت نقش حضرت مسيح(ع) در اين دو دين است، تا مردمي را که داراي فرهنگهاي مختلف و زمينه هاي تاريخي متفاوت هستند به نجات رهنمون كند. زماني كه هيك سؤال مي کند كه آيا چنين دعاوي مطلقي از سوي اديان موجب رويارويي آنها با يكديگر نشده اند، اين بحث حتي گيج كننده تر نيز مي شود، نصر به جاي جدا كردن مسائل اخلاقي از متافيزيكي پاسخ مي دهد كه غالب جنگهاي معاصر را ايدئولوژيهاي سكولار (فاشيسم، ناسيوناليسم و كمونيسم) موجب شده اند. هيك با حالت اعتراض آميزي مي گويد كه اديان غالباً در ايجاد تفرقه ها سهيم هستند و نصر پاسخ مي دهد كه تفاوت ميان اديان تأييدي بر وجود تفاوت ميان جوامع انساني است.سپس هيك و نصر بر سر اين نكته به توافق مي رسند كه اديان بايد اين ادعاي خود مبني بر اينکه حق را صرفاً به جانب خود مي دانند، كنار بگذارند.. نصر بار ديگر نسبي گرايي گروهي(1) خود را مطرح مي کند، با اين دعوي كه اقوال انحصارگرايانه اي كه مسيحيان به حضرت مسيح(ع) نسبت مي دهند نه براي مسلمانان، بلکه صرفاً براي مسيحيان صادق است و بعكس، در اين نكته هيك با نصر موافق است و اظهار مي کند كه گفتار حضرت مسيح(ع) به نقل از انجيل كه «هيچ كس به نزد پدر نمي آيد مگر به وسيله من» صرفاً براي مسيحيان صادق است، نه به طور كلي. دكتر نصر نيز در مورد اسلام اين شمول و كلي نگري 1 - communal elativism