بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
كه حضرت عيسي(ع) جان انساني خود را در صليب براي نجات جهان اعطا كرده، هيك اظهار مي کند كه مسيحيان بايد از ادعاي الوهيت حضرت مسيح(ع) دست بردارند تا بتوانند نجاتي را كه به وسيله تكثر اديان جهان امكان پذير است درك كنند. بنابراين علي رغم هر عيب و نقصي كه در برنامه كثرت گرايي ديني هيك وجود دارد، هيك براي اصلاحاتي كه در مسيحيت انجام داده، شايسته تقدير و تشويق است.نقص اساسي کثرت گرايي ديني هيك اين است كه او دين را يك واكنش انساني صرف نسبت به خدا و يا حقيقت نهايي تعبير مي کند، در حالي كه اسلام به ما مي آموزد دين وحي الهي است. اين نكته در نقدي كه نصر به هيك وارد كرده نيز ملحوظ است. ولي اگر وحي را به منزله ارتباط مستقيم خدا با انسان بدانيم، به نظر مي رسد كه نصر در درك اين نكته كه وحي بايد شأن مطلق داشته باشد، ناتوان است.از سوي ديگر دكتر نصر شارح برجسته و درخشنده تفكر اسلامي در غرب است، به طوري كه نمي توانم بدون احساس دلهره به آراي او خرده بگيرم. شايد انديشه هاي او را خوب درك نكرده ام و يا شايد نكات مطرح شده در مصاحبه، اگر دكتر نصر آنها را به كتابت در مي آورد، به نحو ديگري تبيين مي گرديد و يا شايد پاسخ رضايت بخش را به ايراداتي كه به او وارد كرده ام در آموزه هاي جاودان خرد بيابم. پيشنهاد جالبي در كتاب وحدت متعالي اديان شوان وجود دارد، آنجا كه اظهار مي کند، هر وحي داراي كاركردي باطني نسبت به صورت پيشين دين است:براي مثال، مسيحيت باطني است نسبت به صورت دين يهود؛ و دين اسلام باطني است نسبت به صورت مسيحيت و يهودي. البته اين نكته زماني معتبر است كه از ديدگاه خاصي كه اينجا ملحوظ است بدان توجه كنيم و اگر تحت اللفظي آن را مد نظر قرار دهيم، كاملاً غلط از آب