بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
پساتجدد عليه ليبراليسم و روشنگرايي موافق هستند. به نظر دوناوان طنزآميز است كه «ببيند پيروان كالوين و پيروان تفتيش عقايد(1) همراه با تابعين نيچه به تابعين روشنگرايي درس تسامح بياموزند».(2) او متذكر مي گردد كه علي رغم اينکه مسيحي محافظه كار و پساتجددگرا در حمله به ليبراليسم داراي هدف مشتركي هستند، ولي در موضوعات معرفت شناختي اساساً مخالف هم هستند، زيرا پساتجددگرا، واقع گرايي محافظه كار را مردود مي شناسد، در حالي كه محافظه كار، واقع گرا است و دقيقاً به خاطر واقع گرايي مربوط به الهيات است كه محافظه كار نمي تواند کثرت گرايي ديني ليبرال را بپذيرد.دوناوان خود در پي دفاع از نوعي کثرت گرايي است. وي مدافع ليبراليسم نيز هست ولي فقط به اين معنا كه بايد اختلافات اعتقادي را محترم شمرد. او احترام به عقايد ديگران را ليبراليسم معرفتي مي نامند، در مقابل ليبراليسم ايدئولوژيك تجددگرايان كه سعي در تغيير و تصحيحي اعتقادات و اعمال ديگران دارند تا آنها را با جهان بيني اومانيستي، علم زده سكولار براي تشكيل فرهنگ يكپارچه جهاني هماهنگ كنند. فرهنگ مصرف گرايي مادي و فرد گرايي افراطي كه با ليبراليسم ايدئولوژيك تداعي مي شود، خطر نابودي فرهنگ مسيحي را در پي دارد، فرهنگي كه خود از آن سربرآورده و در بسياري از موارد به نظر مي رسد كه خود مدعيان ليبراليسم دست كم قبل از نيمه دوم قرن بيستم فرهنگ مسيحيت را مسلم مي پنداشتند. هر چند ليبراليسم سياسي خود منبعث از تلاشي است براي حفظ فرهنگ مسيحي از اضمحلال ناشي از نزاعهاي بين مذاهب مسيحي، با اين همه قدرت ويران سازي تحولات اجتماعي كه به وسيله ليبراليسم ايدئولوژيك معاصر 1 - inquisition 2 - همان، 219 .