علّامه اميني پرچمدار نهضت تقريب علمي
بصائر 1830 علامه اميني پرچمدار نهضت تقريب علمي بصائر ـ شماره26، مرداد و شهريور1376 محمد حسن زمانيپيشگفتار
بررسي تحولات تاريخ بشريت و ارزيابي علل و عوامل موفقيتها و ناکاميهاي آنها به مثابه انتقال تجربيات همه بزرگان تاريخ به نسل حاضر است، و غفلت از آن موجب محروميت انسانهاي عصر حاضر و قرون آينده از دستاوردهاي نياکان خويش است. بررسي نهضتهاي سياسي ـ ديني گرچه في نفسه داراي ارزش و جايگاه خاصي بوده، چرا که چراغ راه آينده نهضتهاي سياسي ـ ديني و نيز باعث بهرهمندي از رهآوردهاي نهضتهاي گذشته تاريخ اسلام است. امّا اکنون که نهضت بزرگ، بلکه بزرگترين نهضت سياسي ـ ديني در طول تاريخ چهارده قرن ظهور کرده و پس از پيروزي به بار نشسته است و ميرود تا افقهاي جديدي را به روي جهان اسلام و مسلمانان به خواب رفته دهها کشور اسلامي بگشايد. و موج و نهضتهاي جهاني ايجاد کند، اين بررسي ضروريات بيشتري خواهد يافت؛ چرا که بايد دراين نهضت جهاني از همه امتيازات نهضتهاي گذشته تاريخ اسلام بهره برد. نوشته حاضر نگاهي است گذرا به نهضت فکري، علمي، سياسي يکي از پرچمداران نهضتهاي اسلامي که در قرن اخير قدم به عرصه هستي نهاده است.زندگينامه
علّامه اميني در سال 1320 هـ ق(1281 هـ ش) در تبريز به دنيا آمد. وي پس از تحصيلات ابتدايي نزد پدر بزرگوارش و ديگر علماي تبريز عازم نجف اشرف شد و پس از اتمام تحصيلات موفق به کسب درجه اجتهاد از جمعي همچون: آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني، آيت الله ميرزا محمد حسين نائيني، آيت الله شيخ عبدالکريم حايري و آيت الله شيخ محمد حسين غروي کمپاني شد. ايشان پس از بازگشت از نجف اشرف و چند سال اقامت و هدايت مردم تبريز مجدداً رحل اقامت در نجف افکند، و اين دفعه نه براي تحصيل، که براي تحقيق گسترده و شروع نهضت علمي وارد حوزه علميه گشت. قامت بلند، اندامي درشت، چشماني گيرا و نافذ، چهرهاي گشاده و با هيبت، صدايي با طنين دليران و بياني شمرده، از ويژگيهاي آيت الله اميني بود که با کمالات روحي و معنوياي چون: قدرت تعقّل، پشتکار در تتّبع، همّت بلند، شجاعت، خفض جناح، توکّل، عزّت نفس و قلبي مالامال از محبّت اهل بيت ـ عليهم السلام ـ عجين شده بود. اين عالم محقّق، سي سال در کتابخانههاي بزرگ جهان اسلام به تحقيق و مطالعه و استنساخ پرداخت و سفرهاي متعددي به کشورهاي مختلف اسلامي نمود تا از همه کتب و تأليفات علماي گذشته اسلام در موضوعات مورد نظرش بهره جويد؛ لذا با اين هدف به کشورهاي ايران، عراق، سوريه، لبنان، حجاز، پاکستان، هندوستان، ترکيه و ... سفر کرد و مدتها در کتابخانههاي حيدرآباد(دکن)، عليگرد، کانپور، جلالي، حلب، نيلي، دمشق و ... به تحقيق پرداخت.1 يکي از نويسندگان درباره ايشان نوشته است: من در عراق شاهد بودم که در شبانهروز، بيست ساعت علّامه اميني در کتابخانه ري که براي تحقيق به آنجا آمده بود مشغول مطالعه بود. مسئول کتابخانه هنگام تعطيلي درب را به روي ايشان ميبست و ايشان تا هشت صبح فردا که کتابخانه باز ميشد در خلوت کتابخانه به تحقيق مينشست.2 علّامه اميني در 32 سالگي اولين اثر گرانقدر خود يعني«شهداء الفضيله» را نوشت که مورد استقبال شديد قرار گرفت و هنوز هم به عنوان يک کتاب ارزشمند و نمونه مورد استفاده ميباشد. وي در اين کتاب خطّ سرخ شهادت را در تاريخ تشيع با شرح زندگي 130 شهيد بزرگوار ترسيم نموده است.تأليفات
علّامه اميني بيش از بيست عنوان کتاب تأليف کرده که مشهورترين آنها به شرح زير است: 1ـ شهداء الفضيله؛ 2ـ سيرتنا و سنّتا و سيرة نبينا و سنته؛ 3ـ العترة الطاهرة فى الكتاب العزيز؛ 4ـ رياض الأنس، 2 جلد در 2000 صفحه؛ 5ـ الغدير فى الكتاب و السنّة و الأدب مهمترين اثر وي کتاب«الغدير» است که مهمترين کتاب در اين موضوع ميباشد الغدير(يازده مجلد) دريايي از معارف است که حاصل تحقيقات سي ساله مؤلف آن ميباشد. وي براي تأليف اين کتاب به حدود 000/10 مأخذ مراجعه کرده است. موضوع الغدير فقط«غدير» نيست؛ گرچه برجستهترين موضوعش همان حديث غدير خم است که توانسته، اين حديث شريف را از بيش از صد نفر از صحابه و همچنين تابعان و صدها نفر راوي و محدث و نويسنده در هر قرني نقل نمايد و طبقات ناقلين اين حديث را در چهارده قرن تاريخ اسلام، شناسايي و ارايه نمايد.امّا اين کتاب علاوه بر اين، به بررسي اسناد ديگر احاديث خاتم رسولان(ص) پيرامون ولايت علي(ع) پرداخته و با تتبع کامل در کتب و جوامع روايي اهل سنّت و يافتن سندهاي فراوان براي آنها، نظرات و تأکيدات پيامبر اکرم(ص) را پيرامون«ولايت» کاملاً تبيين نموده است؛ و نيز علاوه بر اينکه به افشاگري جهالتها و انحرافات تاريخ خلفا از منابع اهل سنت پرداخته است، پاسخهاي علمي و منصفانهاي به صدها شبهه و اشکال که از ناحيه مهاجمان و نويسندگان متعصب اهل سنّت عليه شيعه مطرح شده را ارايه نموده است. علّامه اميني علاوه بر تأليفات و تحقيقات توانسته است کتابهاي ارزشمند و گاه نُسخ کميابي را که از کتابخانههاي بزرگ ممالک اسلامي استنساخ کرده است، جمعآوري نموده و کتابخانه عظيمي در نجف اشرف با نام«مكتبة الامام اميرالمؤمنين» تأسيس کند و بيش از 42000 جلد کتاب را در آن جاي دهد که يکي از ذخاير عظيم فرهنگ تشيع ميباشد.ديدگاه علّامه اميني درباره امام خميني(ره)
علّامه اميني در حالي که غرق در تحقيق معارف و تلاشهاي علمي بود، نه تنها از تحولات سياسي عالم اسلام غافل نبود، بلکه با ژرف نگري خاص خويش توانسته بود نجات دهنده و رهبر ملت ايران را بشناسد و ضرورت دميدن«روح خدا» را به پيکره امت اسلام اعلان نمايد. ايشان در تيرماه سال 1342 اين حقيقت را با کلام شيواي خويش بيان کرد و گفت:«الخميني ذخيرة الله للشّيعه».3 وقتي که علّامه، روشن بيني امام بزرگوار را ميبيند، ايشان را شايستهترين مرجع تقليد مسلمانان دانسته و ميفرمايد:«ديگران غاصبند و اين مقام حق مسلّم آن فريادگر است».4 رحلت علّامه
مرحوم علّامه اميني پس از هفتاد سال تلاش در تاريخ 12/4/1349 (28 ربيع الثاني 1390) در تهران دار فاني را وداع گفت و پس از تشييع جنازه با شکوه، پيکر پاکش به نجف اشرف منتقل و در«مكتبة الامام اميرالمؤمنين» به خاک سپرده شد. اما او حيات علمي و روشنگرانه خويش را در جامعه اسلامي ادامه داد و با«الغدير» خود به سيراب نمودن تشنگان معارف و حقايق تاريخ پرداخت.نهضت تقريب
امّت مسلمان تا زماني که شمع وجود پيامبر اکرم(ص) را در بين خود داشتند، اختلاف نظر مهمّي بين آنان بوجود نيامد؛ زيرا همگي از شجره معرفت نبوي و آبشخور وحي اقتباس نور و هدايت ميکردند. اما پس از رحلت آن بزرگوار دچار اختلاف شدند. برخي باب مدينة علم الرسول را کوبيدند و بقيه، معارف نبوّت را از بيت ولايت گرفتند.ديگران هم براي نجات از سرگرداني به کبار صحابه، مهاجران، انصار يا قرّاء مراجعه ميکردند و آنان هم براساس و بقدر درک و علم خويش به رفع مشکل ميپرداختند؛ لذا جامعه اسلامي طولي نکشيد که دچار تفرقه و تشتّت آراء و تعدد مذاهب و ظهور دهها، بلکه صدها مذهب فقهي و مکتب کلامي و مشرب عرفاني شد. موضع گيري فرقههاي اسلامي در برابر يکديگر منجر به بيگانگي، سوء تفاهم، سوء ظن و بدبيني نسبت به صداقت و تديّن يکديگر و در نتيجه برخوردهاي خصمانه و جنگها و خونريزيها شد که هم توان مسلمانان را تحليل برد و هم زمينه هر گونه تهاجم و نفوذ وحاکميت دشمنان اسلام و استعمارگران و جهانخواران را در کشورهاي اسلامي آماده کرد. در اين ميان، مصلحاني را در مقاطع مختلف تاريخ ميبينيم که از اين تنگنظريها رنج برده و از ريختن خون امت محمد(ص) به دست يکديگر به ستوه آمده و از خوشحالي و پايکوبي دشمنان و آمادگي آنان براي حمله به کيان اسلام نگران گشته و فرياد«وحدت و تقريب» را سرميدهند تا عزّت از دست رفته مسلمانان را بازگردانند.پيشينه تقريب و طلايهداران وحدت
1ـ اميرالمؤمنين علي(ع)اولين پرچمدار وحدت پس از رحلت رسول اکرم(ص) علي(ع) بود که درس وحدت و عفو و اغماض و بزرگواري را نه با سخن، که با 25 سال سکوت به همه مسلمين تاريخ داد. او که هنوز منظره بيعت هزاران نفر از اصحاب و نيز خلفا را در صحنه غدير خم جلو ديدگان حاضر داشت و جاهپرستي برخي سردمداران نظام جديد را عامل اصلي اين انحرافات ميديد، فقط به خاطر حفظ وحدت مسلمين و پيشگيري از جنگهاي داخلي از حقّ مسلم خود چشم پوشيد. وي در يکي از نامههايش پس از گذشت 25 سال چنين ميفرمايد: «من اول دست خود را پس کشيدم، تا ديدم گروهي از مردم از اسلام برگشتند و مردم را به نابودي دين محمد(ص) دعوت ميکنند. پس ترسيدم که اگر به ياري اسلام و مسلمين برنخيزم، شکاف يا انهدامي در اسلام خواهم ديد که مصيبت آن از فوت خلافت چند روزه شما بسي بزرگتر است»5 همچنين ايشان در حضور شوراي شش نفره تعيين سومين خليفه با صراحت به آنان فرمود: «شما خود ميدانيد من از همه براي خلافت شايستهترم، و به خدا قسم مادامي که کار مسلمانان روبراه باشد و رقيبان من، تنها به کنار زدن من قناعت کنند و تنها من مورد ظلم و ستم واقع شده باشم، مخالفتي نخواهم کرد و تسليم خواهم شد.6 2ـ امام حسن(ع) صلح امام حسن با حاکميت منحرفي که اعتماد ديني مردم را جلب کرد و بسياري از آحاد امت مسلمان با او همراهي کردند، درس بزرگي براي وحدت مسلمانان است. البته هر يک از ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ مقطع تاريخي حيات خويش به نحوي وحدت مسلمانان را مورد نظر قرار داده و بر آن تأکيد ميکردند. 3ـ سيد رضي؛ 4ـ شيخ طوسي؛ 5ـ شيخ مفيد؛ 6ـ علّامه حلّي؛ 7ـ شيخ آقا بزرگ تهراني؛ 8ـ شيخ صدوق؛ 9ـ سيد جمال الدين اسد آبادي؛ 10ـ شيخ محمد عبده؛ 11ـ آيت الله سيد عبدالحسين شرف الدين؛ 12ـ شيخ محمود شلتوت؛ 13ـ ميرزاي شيرازي؛ 14ـ سيد محسن امين عاملي؛ 15ـ علّامه محمد حسين کاشف الغطاء؛ 16ـ شيخ سليم بشري[رئيس سابق دانشگاه الازهرء]، 17ـ شيخ عبدالمجيد[رئيس سابق دانشگاه الازهرء]؛ 18ـ شيخ محمد تقي قمي[مؤسس دارالتقريب]؛ 19ـ امام خميني(رضوان الله عليه). و دهها و صدها چهره برجسته ديگر از مذاهب اسلامي که بنحوي تلاش گستردهاي در جهت تحقق وحدت مسلمانان و تقريب بين مذاهب اسلامي نمودهاند.
جلوههاي وحدت يا روشهاي تقريب
مصلحان تاريخ اسلام و پرچمداران وحدت هر کدام روشي را براي تحقق وحدت مسلمانان، اتخاذ کردهاند، شايد هر انتخابي براساس ديدگاه خاص آن شخصيت بوده که يک زاويه از زواياي مکتب اسلام يا جامعه اسلامي را در نظر گرفته و به آن توجه نمودهاند. در يک جمع بندي شايد بتوانيم جلوههاي وحدت و روشهاي تقريب را در انواع ذيل ارايه نماييم:1ـ روابط عاطفي و پيوندهاي اجتماعي
بسياري از طلايهداران وحدت مسلمانان از روابط خصمانه و حداقل بيگانگي پيروان مذاهب اسلامي از يکديگر رنج ميبردند و معتقد بودند بايد اخوّت ديني براساس فرموده قرآن کريم:«انما المؤمنون اخوه»7 در جامعه اسلامي حکمفرما شود. موّدت و دوستي و همکاري و شرکت در مجالس يکديگر و عيادت از بيماران و همدردي با آسيب ديدگان و کمک به محرومان و خيرخواهي و حمايت از عموم مسلمانان بايد در همه جوامع اسلامي رواج يابد و پيروان هر مذهب کليه حقوقي را که در آيات و احاديث براي برادران مؤمن ديگر مذاهب تعيين شده است را اعمال و مراعات کنند.2ـ وحدت سياسي
برخي از مصلحان وحدتگرا از تفرقه امت رنج ميبردند؛ زيرا ميديدند بخاطر عمل نکردن به دستورالعمل وحدت زاي قرآن:«و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحکم»8 نزاعها و کشمکشهاي داخلي مذاهب اسلامي، بنيه آنها را سلب کرده و قدرت دفاع در مقابل دشمن از آنان گرفته شده است.پناه بردن کشورهاي کوچک اسلامي عصر حاضر به قدرتهاي استکباري جهان که لحظهاي حاضر به تحمل اسلام نيستند گواه صادقي بر اين مدعا است. مصلحان بزرگ معتقدند: بايد براي همبستگي و تمرکز قدرت همه جوامع و فرق اسلامي در برابر دشمنان مشترک، دست اتحاد به يکديگر داده و توسط همکاريهاي سياسي ـ اقتصادي و عقد قراردادهاي همکاري، هم قدرت دفاعي کشورهاي خويش را مستحکم کرده و نيازهاي جوامع خود را با کمک يکديگر تأمين کنند تا دست نياز بسوي دشمنان اسلام دراز نکنند و هم با پنجه اتحاد، کل امّت اسلامي از موجوديّت تک تک کشورهاي اسلامي و مرزهاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي و جغرافيايي جهان اسلام دفاع نمايند.3ـ تقريب علمي
گروهي از چهرههاي برجسته ايجاد وحدت بر اين اعتقادند که براي ايجاد وحدت مستمر و پايدار راهي جز شناسايي ريشههاي تفرقه و اختلاف و ريشهکن کردن آنها وجود ندارد. در غير اين صورت، وحدت سياسي ناپايدار خواهد بود.به تعبير ديگر، ريشه تفرقه و اختلاف پيروان مذاهب اسلامي عواملي از قبيل: مطلق نگريها، عدم اطلاع از انديشههاي واقعي مذاهب ديگر، سوء تفاهمها و نسبتهاي ناروايي که به هر يک از مذاهب داده شده است. از جمله موارد عدم ارتباطات علمي با يکديگر است. بنابراين نظريّه، راه حل اساسي، تقريب علمي است و کليد آن در دست عالمان و پيشوايان مذاهب است. بر آنان است که انديشههاي واقعي خويش را کاملاً براي ديگر مذاهب تبيين کرده، و با تمام انديشههاي واقعي ديگر مذاهب از طريق مطالعه کتب و متون معتبرشان آشنا شوند، و سپس با تشکيل جلسات عالمانه و دوستانه به قصد کشف حقيقت، به تبادل نظر علمي بپردازند و هر آنچه را که حق تشخيص دادند، بدون تعصّب و به دور از عوام زدگي بپذيرند. کليه کتابهاي استدلالي و احتجاجي عالمان منصف و بزرگ در اين راستا تدوين شده است و بزرگاني همچون: کاشف الغطاء، شرف الدين، سيد محسن امين، علّامه حلّي و علّامه اميني از پرچمداران اين نظريهاند. همچنانکه تشکيل«دار التقريب بين المذاهب الأسلاميه» در دانشگاه الازهر مصر، و نيز تشکيل«مجمع التقريب بين المذاهب الأسلاميه» به فرمان رهبر بزرگوار، حضرت آيت الله خامنهاي گامي تشکيلاتي در اين مسير است. آنچه ميتوان گفت اين است که هر کدام از اين روشها بخشي از مشکل تفرقه را حل کرده و جلوهاي از وحدت اسلامي را تحقق ميبخشد؛ لذا جهت تحقق کامل وحدت اسلامي و تقريب بين مذاهب اسلامي بايد همه اين روشها را بکار بست.علّامه اميني، بزرگ پرچمدار تقريب علمي
گرچه تاکنون کتب زيادي در فقه تطبيقي از قبيل: خلاف(شيخ طوسي)، تذكرة(علّامه حلّى)، الفقه على المذاهب الاربعة و الفقه على المذاهب الخمسة(محمد جواد مغنيه)، دروس في الفقه المقارن(آيت الله جناتي) و نيز صدها عنوان کتاب در کلام تطبيقي بويژه موضوع امامت و خلافت از قبيل: احتجاج(طبرسي)، دلائل الصدق(محمد حسن مظفر در جواب ابطال الباطل روزبهان)، مجالس المؤمنين(قاضي نور الله شوشتري)، احقاق الحق(شهيد قاضي نورالله شوشتري و آيت الله العظمي مرعشي نجفي)، عبقات الأنوار(ميرحامد حسين)، المراجعات(شرف الدين) نوشته شده است.امّا بايد اعتراف کرد که برجستهترين، مستندترين، تحقيقيترين اثر علمي در موضوع تقريب علمي، کتاب گرانقدر«الغدير» ميباشد که جاي خود را در جهان اسلام به خوبي باز نموده است تا جايي که دهها دانشمند و نويسنده بزرگ اهل سنت در تجليل از قوّت علمي آن دست به قلم برده و مقالاتي در تأييد آن نوشتهاند که برخي از آنها در مقدمههاي مجلات الغدير به چاپ رسيده است و ما گزيدهاي از کلمات برخي از آنان را نقل ميکنيم:1ـ عادل غضبان[مدير مجله مصري«الکتاب»]
«اين کتاب«الغدير» منطق شيعه را روشن ميکند. اهل سنت ميتوانند بوسيله اين کتاب، شيعه را بطور صحيح بشناسند، شناسايي صحيح شيعه سبب ميشود که آراي شيعه و سني به يکديگر نزديک شوند و مجموعاً صف واحدي تشکيل دهند»9 2ـ محمد عبدالغني حسن مصري
«از خداوند مسئلت ميکنم که برکه«الغدير» آب زلال شما را سبب صلح و صفا ميان دو برادر شيعه و سني قرار دهد که دست به دست هم داده، بناي امت اسلامي را بسازند»10 3ـ استاد محمد غلاّب[استاد فلسفه دانشکده اصول دين جامع الازهر]
«خيلي مايلم که اطلاعات صحيحي درباره شيعه اماميه داشته باشم. کتاب شما به من کمک خواهد کرد و من ديگر مانند ديگران درباره شيعه اشتباه نخواهم کرد».11 4ـ دکتر عبدالرحمن کيالي حلبي
«کتاب الغدير و محتواي غني آن چيزي است که سزاوار است هر مسلماني از آن آگاهي يابد تا دانسته شود چگونه مورخان کوتاهي کردهاند و حقيقت کجاست؟ ما به اين وسيله بايد گذشته را جبران کنيم و با کوشش در راه اتحاد مسلمين به اجر و ثواب نائل گرديم»12 علامه اميني در مقدمه جلد هشتم«الغدير» تحت عنوان«الغدير يوحد الصفوف في الملأ الاسلامي» کتاب الغدير را گامي مهم در جهت تقريب مسلمانان و وحدت آنها ميداند و مينويسد: الغدير بسياري از سوء تفاهمات را از بين ميبرد و موجب نزديکتر شدن مسلمين به يکديگر ميگردد. سرودهاي در ثناي الغدير
در پايان به عنوان«حسن ختام» مناسب است فرازهايي از قطعه شعري که دانشمند و نويسنده متعهد معاصر جناب آقاي محمدرضا حکيمي سرودهاند تقديم داريم:تا طنــين افکند در گيتي نــداي الغـــــــدير نور باران گشت آفاق هـدايت در جهان جامع از هر فروزان گشت تا پرتو فکنــد «وحـدت اسلامي» آن ديرينه اميــد مصر و پاکستان و کشورهاي اسلامي در نبرد حق و باطــــل باز در دور زمـــــان «بحر» را در «برکه» گنجاندن نه کاري بود قرنها تـــأليف و اســـــناد و روايـــات نهـضت«پيـشين گرايي» در ميان مــسلمين روح قبله، نص قرآن، متن سنت، اصل دين چون که روشن گشت تاريخ و حقيقت آشکار آن همه ديرين کدورتها مصفّا ميشــود در ميان اهل قبله از صفاي الغدير13 گشت بانگ حق طنين افکن زناي الغدير پهنه خاور درخشيد از ضياي الغدير بر سر مصر کهن فرّ هماي الغدير بــــزرگ ميشود اکنون پديدار از صلاي الغدير تمام در پـــي آل علـي زير لواي الغدير پهنه صفين پديد آمد به پاي الغدير خُرد اينکــه مواج اينچنــين يابي فضاي الغدير فــرق رسته مييابي و هر دعوي گواي الغدير گر به حق آيه بود در اقتفاي الغدير در جهـــان گــسترد ز آواي رساي الغدير از فــــروغ بحثهــاي رهنمـــاي الغـدير در ميان اهل قبله از صفاي الغدير13 در ميان اهل قبله از صفاي الغدير13
1. يادنامه علاّمه اميني، مقدمه. 2. حماسه غدير، سيد حسين خديوجم، ص 427. 3. آواي روزها، محمدرضا حکيمي، صص 28، 125. 4. همان 5. نهج البلاغه، نامه 62. 6. همان، خطبه 72. 7. حجرات/10. 8. انفال/46. 9. الغدير، مقدمه، ج 3. 10. الغدير، مقدمه، ج1، چاپ دوم. 11. همان، ج 4. 12. همان. 13. حماسه غدير، ص 596.