اصول و مبادی سخنوری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصول و مبادی سخنوری - نسخه متنی

محمدباقر شریعتی نیا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فن خطابه
نيز با تمرين و رياضت مكرر و بكار بردن ضوابط آن در سخنرانى ميتواند سخنور بسازد.
اين علم
همچون نورافكنى است كه راهها را روشن مى كند ولى انسان را بر ديدن و رفتن مجبور نمى سازد
تمام علوم طبيعى از اين قماشند و ثمره آنها در مقام تجربه و آزمايش عملى روشن ميگردد.
علم خطابه و منطق
هنگامى كه در قرن سوّم كتاب خطابه ارسطو به عربى ترجمه شد گروه كثيرى از فلاسفه علم خطابه را مكمل
علم منطق بحساب آوردند همانطوريكه رياضيات و طبيعيات را هم از قسم فلسفه مى دانستند در واقع فلسفه
را به سه قسم تقسيم كردند فلسفه اولى
وسطى
و سفلى سپس بتدريج فلسفه اولى از آنها جدا شد و استقلال
خود را باز يافت.
ابوعلى سينا در شفا خطابه را از اقسام منطق تلقى كرده است پس از وى
اين عقيده همچنان استمرار داشت تا
در عصر اخير علم منطق را در قياس و انواع و ادوات آن منحصر ساختند
ولى فيلسوفان گذشته بى جهت خطابه
را جزو منطق نمى شمردند زيرا در كتاب خطابه ارسطو
سخن از حد و رسم و دليل بميان كشيده مى شود و اينكه
قياس خطابه چگونه ساخته شده و از چه چيز تشكيل ميگردد؟ و چه نوع تصديق در خطابه مطلوب است؟ طرح
اينگونه مسائل در خطابه
رابطه تنگاتنگ آن را با علم منطق روشن ميسازد.
مضافاً بر اينكه اكثـر قـوانين خطابى
در مبادى و مقدماتش به منطق متكى است.
در منطق جديد: فقط از معيارهائى كه ذهن را از خطا باز ميدارد بحث نمى كند
بلكه درباره اميال نفسانى و
خاطرات روحى
علل و اسباب اشتباهات ذهنى
تسلسل خواطر
تداعى معانى و نظاير اينها كه خطيب را در ايفاى
رسالت يارى مى رساند نيز به گفتگو مى پردازد. و بهمين دليل ضرورى ترين علمى كه براى خطيب لازم است علم
منطق مى باشد كه مانند حساب و هندسه از يك گروه و خانواده اند.(1)
خطابه و روانشناسى
رابطه فن خطابه و روانشناسى نيز بسيار روشن است بعلت اينكه يك سخنور نمى تواند شنوندگان را (اقناع) و
(ترغيب) نمايد مگر اينكه بتواند عواطف و احساسات آنها را برانگيزاند و با زبان احساس
با آنان سخن
بگويد و اين امر امكان ندارد مگر اينكه انسان عوامل محرك اشتياق را بشناسد و روحيات شنوندگان را
بداند و با خصلتها و صفات آنها آشنائى پيدا كند رسيدن بدين هدف بگونه منطقى جز از طريق روانشناسى
مقدور نميباشد. همانگونه كه روانشناسى پايه علم تربيت است
ستون فن سخنورى نيز مى باشد.
زيرا اين دو فن
انسان را با وسايل اقناع و ابزارهاى تلقين و تأثير
آشنا ميسازند. منتهاى مراتب

/ 230